کد خبر : 1612182 | 27 اردیبهشت 1398 ساعت 19:48 | 905 بازدید | 0 دیدگاه

پدیده جای ابومسلم را در قلب مشهدی‌ها گرفت

یک روز پس از پایان لیگ هجدهم، حضور در سطح شهر تازه مشخص می‌کند گل‌محمدی و شاگردانش دست به چه کار بزرگی زده‌‌اند.

پدیده جای ابومسلم را در قلب مشهدی‌ها گرفت

به گزارش "ورزش سه"، حال و هوای شهر مشهد دلپذیر شده است؛ از ابرهایی که باران دارند و طراوت و پاکی به وجود آورده تا پروانه‌هایی که همه جا را قُرق کرده‌اند. شهر سرزنده شده است. از سناباد تا طبرسی، قاسم‌آباد و وکیل‌آباد. تا بلوار فرودگاه و سیدی. هر جای مشهد که باشی صحبت از آسیایی شدن پدیده است. اتفاقی که به نظر می‌رسد هرچه هم بگذرد، بر اهمیت‌اش افزوده خواهد شد.

 

مسعود که تعمیرکار ماشین است، می‌گوید: «جااااان! چه عشقی کردم با پدیده امسال! او معتقد است فوتبالی که شاگردان گل‌محمدی به نمایش می‌گذاشتند از رتبه‌ای که به آن دست پیدا کردند، هم مهم‌تر است.»

علی آقا که مرد میان‌سالی است و کاملا مشخص که اصلا اهل فوتبال نیست، با تعجب از موفقیت پدیده ابراز خوشحالی می‌کند: «تو این ۴۵ سال که از خدا عمر گرفتم یادم نمیاد تیمی از مشهد بتونه بره آسیا.» حرف‌هایش را کامل می‌کند: «خیلی کار بزرگی کردن... اگه آسون بود این همه سال می‌تونستن.»

سرمستی و رضایت را در چهره مردم شهر می‌توان دید. آنها که فوتبالی‌اند روی بقیه هم تاثیر گذاشته‌اند. صف نانوایی پسر بچه کوچکی به بزرگتر از خودش می‌گوید: «باور کن اگه همیشه تیم به این خوبی داشته باشیم همه مشهدیا میگن پرسپولیس استقلال کیلویی چند!»؛ پسرک وقتی با تذکر جواد که معتقد است: «هواداری که نباید به نتیجه گرفتن و نگرفتن وصل باشد»، مواجه می‌شود با قیافه‌ای حق به جانب جواب می‌دهد: «تیمت باید کاری کند بتوانی سرت را بالا بگیری.»

 

راننده تاکسی به محض آنکه گوینده اخبار ورزشی رادیو شروع می‌کند به گفتن خبرهای مربوط به نتایج هفته آخر لیگ با شوق و ذوق در وصف عملکرد پدیده می‌گوید: «دمشون گرم... خداییش تراکتور با اون همه بازیکن نتونست ولی ما تونستیم. خیلی کار بزرگیه ها!»

موفقیت پدیده فقط موجب خوشحالی جوان‌ها نشده است. حتی ابومسلمی‌های قدیمی و متعصب که بقول خودشان نمی‌توانند تیمی جز ابومسلم را دوست داشته باشند از کسب سهمیه آسیایی ابراز رضایت می‌کنند.

مرد مسنی که خودش را ایرج معرفی می‌کند و یک پلیس بازنشسته، با گلایه از بلایی که سر تیم ابومسلم آمد، می‌گوید: «خدا رو شکر نمردیم و دیدیم از مشهدم می‌شه رفت آسیا... اینجا که کسی بفکر فوتبال نیست. اگه بودن نمی‌خواست تا الان منتظر بمونیم. همین پدیده اگه زودتر سر و سامون می‌گرفت، حتی می‌تونست قهرمان بشه. حالا خدا کنه تیمو برای فصل بعد خوب ببندن.»

کمی آن طرف‌تر پسرهای ۱۲-۱۰ ساله در خیابانی خلوت فوتبال بازی می‌کنند. یکی کنار زمین گزارش می‌کند: قاسمی نژاد... پاس میده به مهربان. یه سانتر بلند... شاکرییییی گللللل.

وضعیت مشهد با ۲۴ ساعت گذشته و حتی روزهای گذشته خیلی عوض شده است؛ بیم و امید و استرس‌ها جای خود را به خوشحالی و رضایت داده است؛ فوتبال برای‌شان مهم‌تر و بزرگتر و باارزش‌تر شده چون تیم پدیده شهر خودرو آسیایی شده است؛ این لبخند رضایت حالا حالاها از چهره بچه محل‌های امام رضا محو نخواهد شد.

 

... سرخوشی هنوز ادامه دارد. موتورسواری بوق را یکسره کرده. راننده ماشینی به او معترض می‌شود: چه خبرته؟! او به شوخی فریاد می‌زند: رفتیم آسیا. فکر کن اون شیر سیاه الهلال میاد مشهد! راننده که اصلا متوجه حرف‌های موتورسوار نشده با چشم‌های گرد می پرسد: چی؟ موتورسوار گاز را پُر می‌کند: پدیدههههههههه

مهدی بشکنی

دیدگاه‌ها