عباسزاده اسطوره نساجی نیست
ساکت در کنفرانس چالشی: دیوانه بودم که برگشتم!
سرمربی نساجی مازندران به دفاع از عملکرد خود در فصلی که گذشت پرداخت.

به گزارش "ورزش سه"، تیم فوتبال نساجی در حالی بازی خانگی خود در مرحله یک چهارم نهایی جام حذفی را به گل گهر سیرجان با حساب سه بر یک باخت که شرایط عجیبی در ورزشگاه وطنی قائمشهر وجود داشت. سکوهای این ورزشگاه از دقایقی قبل از شروع مسابقه، محل سر دادن شعارهای اعتراضی بود و با شروع بازی بر شدت این شعارها اضافه شد. اتفاقات و حواشی این بازی باعث شد تا ساکت الهامی سرمربی نساجی یک نشست خبری طولانی و نسبتا جنجالی را تجربه کند. او صحبتهای خود را اینطور آغاز کرد: «قبل از هر چیز به تیم خوب گل گهر تبریک میگویم. فوق العاده بازی کردند و حقشان برد بود. به گروه داوری هم خسته نباشید میگویم. به نظرم امروز بی نقص ترین داوری در دوران مربیگری خودم را دیدم.»
پس از آن بود که الهامی سعی کرد بخشی از آنچه شرایط این تیم را به این حال و روز کشانده را توضیح دهد. هر چند او حواسش بود اسمی از کسی نبرد ولی با این حال تا جایی که توانست به دفاع از عملکرد خودش و تیم پرداخت. مشروح ادامه صحبتهای سرمربی نساجی را در ادامه بخوانید:
* میتوانستیم صعود کنیم
- از همان موقع گرم کردن و شروع بازی مشخص بود قرار است چه اتفاقی بیفتد. در این باره میتوانم حرف بزنم. شما در لیگ شرایطتان سخت است اما در حذفی اوضاع کاملا فرق میکند و میتوانستیم شرایط را طوری پیش ببریم که به مرحله بعد صعود کنیم ولی وقتی گل اول را خوردیم شرایط خیلی سخت شد که به بازی برگردیم. تماشاگران هم یکصدا و هماهنگ آنچه از قبل تعیین کرده بودند را انجام دادند و بازی طوری پیش رفت که باب میل ما نبود.
* علت رفتار زشت امیرمحمد هوشمند
- ابتدای بازی و قبل از گرم کردن را نمیدانم چه اتفاقی افتاده که بچهها شدیدا تحت تاثیر بودند. متاسفانه من این را نمیدانستم. بازی که شروع شد شرایط به نحوی بود که امیر (هوشمند) بیش از همه تحت تاثیر بود. برای اینکه بیشتر از روی سکوها حرف نشنود تعویضش کردم. تعویضی که البته تاکتیکی هم بود. اینکه برای چه کسی به بطری لگد زد را نمیتوانم بگویم. آنجا نمیتوانی از بازیکن توقع داشته ریلکس باشد اما تیم از هر چیزی مهمتر بود.
* مشخص نبودن پنالتیزن!
- درباره پنالتی هم باید بگویم شرایط طوری بود اگر ایوب (کلانتری) داخل زمین بود ایوب میزد و اگر نبود بین عارف (سیفی) و منصور (باقری) یک نفر میزند. خودتان هم دیدید که تیم ما اصلا شرایط خوبی نداشت و من حتی فکر میکردم که پنالتی اصلا گل نشود.
* شعارهای سکوها؛ اگر غیرت داشتم که نمیآمدم
- به نظر شما شعارهای روی سکوها برای کسی که زحمت کشیده طبیعی بود؟ راست میگویند ساکت حیا ندارد، غیرت ندارد. اگر غیرت داشت تیم قهرمان شما را از رده شانزدهم نمیگرفت که در لیگ نگه دارد، اگر غیرت نداشت تیم را قهرمان جام حذفی نمیکرد. ساکت اگر غیرت نداشت در این چهار بازی دوباره برنمیگشت. من آدم که دِینم را ادا کنم. اگر غیرت داشتم که نمیآمدم. ولی هواداران نساجی، اینها نیستند. کسانی هستند که ما را در خیابان هم اگر ببینند احترام میگذارند.
* عباسزاده آمد چون دایی، او را نخواست
- میدانید که کدام بازیکن بیشترین گل را برای تیمتان (نساجی) زده؟ حامد شیری با 13 گل زده. اسطوره این باشگاه نادر دست نشان است نه هیچکس دیگر! محمد عباس زاده هر وقت دلش خواسته آمده و هر وقت دلش خواسته نیامده. این را بدانید که عباس زاده بازیکن بزرگ و خوبی است. برای نساجی خیلی زحمت کشیده ولی اسطوره این باشگاه نیست. میدانید چرا؟ اگر مفتی به نساجی میآمد بله اما 300 میلیون تومان نقدی گرفت و آمد. محمد عباس زاده به این دلیل به نساجی آمد که علی دایی، آرمان رمضانی را برای فوروارد جذب کرد و عباسزاده را نمیخواست. یک هفته مانده بود به شروع نیم فصل دوم که من به شما گفتم که محمد را دوست دارم و او را برمیگردانم. این را هم گفتم که او بزرگ این تیم است و خیلی زحمت کشیده اما اسم او نباید تیم نساجی را نابود کند. این شهر جز این تیم کسی را ندارد.
- من اگر میخواستم محمد برود، او را در اردوی ترکیه کنار میگذاشتم. یک هفته تمرین نکرد و نیامد. او پسر بد قلبی نیست اما بعد از برد پرسپولیس و بازی خیبر و مساوی با تراکتور درخواست برگزاری یک نشست با محمد عباس زاده مطرح شد. من گفتم از این موضوع استقبال میکنم که عباس زاده بالای سر تیم باشد. منتها الان دارید کاری میکنید من دارم علیه او موضع میگیرم. چرا باید من و او علیه هم موضع بگیریم؟ نه او بازیکن کوچکی بوده و نه من برای شما کم زحمت کشیدهام.
* در حق حدادیان کم لطفی نکنید
- اصلا الان ساکت رفت ولی لااقل به حرمت آن سه بار که آمده بودم به من فحش ناموس نمیدادید. چرا به آقای حدادیان فحش دادند؟ بیغیرت است که دارد سالی چهارصد میلیارد برای تیم شما خرج میکند؟ مقصر بودن با بیغیرت بودن خیلی فرق میکند. این را میدانم که در تیم پرطرفدار یک روز در عرش و یک روز در فرش هستی ولی لااقل میگذاشتید بازی تا دقیقه نود برود و تمام شود، بعد فحش میدادید. من هم زن و بچه دارم و حق آنها نیست که به من فحش ناموسی داده شود. به جان بچههایم این سری که به تیم برگشتم هزار تومان هم نگرفتم. به آقای حدادیان هم گفتم فقط به عشق مردم دارم میآیم. هنوز هم اتفاقی نیفتاده و ما هنوز امید داریم. میتوانید تحمل کنید که 110 دقیقه به شما فحش ناموسی داده شود؟ اصلا من مربی خوبی نیستم و اشتباه کردم که آمدم. الان که یک هفته است به قائمشهر برگشتهام.
- در حق مهندس حدادیان کم لطفی نکنید. گناه او چیست که با وجود مشغله های کاری، دو بار در هفته سر تمرین تیم میآید؟ کدام مدیر صد میلیون پاداش میگذارد؟ اینجا چه چیزی عاید آقای حدادیان میشود جز اینکه همه کار را دارد به عشق شماها انجام میدهد.
* مقصران در خانههایشان هستند
- بخواهید درباره مقصرین امسال صحبت کنید باید بدانید کسانی از روز اول آمدند و تیم را بستند. من همان روز اول گفتم این تیم را به قائمشهر میآورم. آقایان قرارداد یک بازیکن را شبانه فسخ کردند و یک بازیکن دیگر آوردند. بازیکنانی آوردند که الان نمیخواهم بگویم قوی هستند یا ضعیف. الان همان افراد کنار خانوادههایشان خیلی ریلکس نشستهاند.
- درباره اتفاق اهواز هم باید بگویم که مسبب ماجرا من نبودم. مسبب این اتفاقات هم محمد عباس زاده نیست و فکر نکنید من با او دشمنی دارم. بروید ببینید چه کسی محمد عباسزاده را از لیست کنار گذاشت. کدام بازیکن را در دوران مربیگری خودم اخراج کردم که محمد نفر دوم باشد؟ طبیعی است که در یک تیم به هر دلیلی یک بازیکن را دو روز کنار بگذارند و برگردانند. در یونایتد با رونالدو هم همین کار را کردند. همیشه یکسری اتفاقات بین مربی و بازیکن رخ میدهد. برای شما نه ساکت باید مهم باشد و نه عباس زاده ولی احترام و حرمت هر دو نفر باید حفظ شود. ولی متاسفانه در آن برهه این اتفاقات نیفتاد. کسانی از آن آب گل آلود ماهی گرفتند که دودش به چشم تیم نساجی و مردم مازندران رفت.
* فکر میکردم بین شماها اعتبار دارم
- اصلا تهدید نشدهام که اسم نبرم. حق کسی که مادرش در روز فینال جام حذفی به امامزاده صالح میرود و همسرش در مشهد به زیارت امام رضا میرود این نیست که فحش بخورد. این رسم مرام و معرفت نیست. من فکر میکردم پیش شماها اعتباری دارم که به عشق شما آمدم. من تا به امروز عاشق این تیم بودم. به نظر شما همین امروز هواداران در باخت تیم نقش نداشتند؟
* دیوانه بودم که برگشتم
- نصف بازیکنانی که اول فصل جذب شده بودند الان اینجا نیستند. آرمین سهرابیان الان کجاست؟ من چهکاره بودم که جلوی این اتفاقات را بگیرند؟ محروم بودم. اسمم را فقط به این دلیل از لیست درنیاوردند که محرومیتم تمام شود. صادقانه بگویم از روزی که رفتم تا وقتی برگشتم یک کلمه با آقای حدادیان و آقای خطیر حرف نزده بودم. وقتی هم که از من خواست برگردم به او گفتم فقط یک عاشق دیوانه این کار را میکند. آن روز که قهرمان شدیم و اینجا ایستاده مرا تشویق کردند بهترین روز زندگی من بود.
* پاسخ به درخواست خبرنگاران برای بازگشت به قائمشهر در سه هفته پایانی
- من مربی نساجی قائمشهر هستم و باید در این شهر تمرین کنم. آقای حدادیان هم میگوید تیم هر طوری که باشد باید به قائمشهر برود. آقایانی که قول دادند تیم به قائمشهر منتقل شود الان کجا هستند؟ الان هم نمیدانم برای سه بازی بعدی باشم یا نباشم چون برای اولین بار دلم از نساجی شکست. حتی روزی که من از این تیم رفتم و آن بحث رختکن را به دروغ راه انداختند دلم از هواداران نشکست. همین الان آقای حدادیان دستور بدهد از فردا اینجا تمرین میکنیم.
* مجبوریم متحد باشیم
- اینکه امروز هواداران علیه ما شدند و تیم ما به هم ریخت به کنار، انگیزه تیم حریف صد برابر شد. من از این تیم اخراج نشدم، محروم شدم. وقتی برگشتم چند بازیکن ابتدای فصل دیگر نبودند. شاید تعدادشان دو نفر بود اما دو نفر تاثیرگذار بودند. میخواهید این تیم بلند شود و باب میلتان باشد؟ هیچ راهی جز در کنار هم بودن نداریم چون آینده همه ما به هم گره خورده. شما الان منتظرید تیم بیفتد که ببینید مقصر چه کسی است. در حالی که هنوز این اتفاق نیفتاده و بهتر است دست به دست هم بدهیم جلوی این اتفاق را بگیریم. شما خودتان میدانید که در این تیم چه کسانی دارند موش میدوانند.
- من که رسیدم گفتم دو بازیکن که امیرحسین مهجوری و احد جمشیدی بودند را بگویید بیایند. مهجوری آمد اما احد نیامد. احد زنگ زد و فردایش او را دیدم. به من گفت قراردادش را یکطرفه فسخ کردهاند. اگر بخواهم از افراد نام ببرم بحث شخصی میشود. از احد جمشیدی بپرسید که چه کسی با او این کار را کرده. من اصلا خبر نداشتم او فسخ کرده و میخواستم سر تمرین ببرمش. بعد از آن پرسیدم که حسن امدادی کجاست؟ میگویند به فلان تیم رفته. من نبودم و او هم رفته بود. من اگر بودم از آنها استفاده میکردم. مگر سام و مرصاد را بازی ندادم؟ من که رفتم سر مرصاد چه بلایی آمد؟