کد خبر : 2085437 | 29 آبان 1403 ساعت 13:24 | 62.8K بازدید | 106 دیدگاه

جذاب‌ترین مصاحبه سال با گلر افسانه‌ای

بوفون، مسی، رونالدو، نیمار، افسردگی و قمار!

جانلوئیجی بوفون، دروازه‌بان افسانه‌ای ایتالیا، زندگی حرفه‌ای خود را مرور کرده که شامل اتفاقات شاد و غمگین گوناگونی است.

بوفون، مسی، رونالدو، نیمار، افسردگی و قمار!

به گزارش "ورزش سه"، تواضع همیشه ویژگی بارز جانلوئیجی بوفون بوده و علاوه بر استعداد بی‌نظیرش، این خصیصه اخلاقی یکی از دلایل محبوبیت اوست.

بوفون 46 ساله که اکنون مدیر تیم ملی ایتالیاست، قرار است امروز کتاب خود را با عنوان "سقوط، برخاستن، سقوط، برخاستن" در ایتالیا منتشر می‌کند.

او با استفاده از این فرصت، مصاحبه‌ای طولانی با کوریره دلا سرا انجام داد و زندگی حرفه‌ای خود را در این میان مرور کرد: "یک چیز مازوخیستیک در مورد دروازه‌بان‌‌ها وجود دارد. زمین تمرین‌های دوران جوانی من مانند زمین‌های دهه 1970 بود: محوطه جریمه مثل بتون سفت بود. می‌شد دروازه‌بان‌های پیر را از دست‌های زخمی‌شان، پهلوهای زخمی‌شان با دفعاتی که زمین خوردند تشخیص داد. من فقط یک الگو در زندگی‌ام داشتم، سیلوانو مارتینا، و او را انتخاب کردم چون دستانش از زخم پوشیده شده بود.”

جنون: یک اخلاق عجیبی دارم، یک دروازه‌بان خودش با دستکش حرف می‌زند. و مهمتر از همه، من دوز خوبی از گستاخی دارم، که بدون آن دوام نمی‌آوردم. اینکه سعی کردم در 17 سالگی اولین بازی خود را در سری A انجام دهم در حالیکه باید مقابل میلان قرار می‌گرفتیم.

2111489

اولین بازی: نگاه‌های ژرژ وه‌آ، بوبان، کاستاکورتا و بارسی را به یاد دارم. ناگهان ضربه‌ای روی شانه‌ام احساس کردم: پائولو مالدینی بود که من را تشویق می‌کرد. او هم وقتی سن کمی داشت اولین بازی خود را انجام داده بود، می‌دانست من چه شرایطی دارم. هرگز آن حرکت را فراموش نمی‌کنم. مالدینی نه تنها یک فوتبالیست بزرگ بود، بلکه دو ویژگی دارد که من بیشتر از هر چیزی آن را تحسین می‌کنم: وفاداری و شجاعت.

رقبا: من یک مهاجم بنفیکا را به یاد می‌آورم که به طور وحشتناکی به دست من لگد زد، او این کار را عمدا انجام داد و این به من خیلی آسیب زد. بدون هیچ عذرخواهی به من نگاه کرد. اما، قسم می‌خورم، یادم نیست که اصلا نام آن چه بود. اگر دوباره او را می‌دیدم، دو کلمه به او می‌گفتم. من افراد منفی را فراموش می‌کنم.

بهترین رقیب: انتخاب این سخت است، من مقابل سه نسل بازی کردم: زیدان، رونالدو، مسی، کریستیانو، اینیستا... یکی را انتخاب کنم؟ نیمار. برای بازیکنی که هست و شخصیتی که دارد، باید پنج توپ طلا می‌گرفت.

2111486

چمپیونزلیگ: بارسلونا در سال 2015 و رئال مادرید در سال 2017 بهترین تیم‌های 20 سال اخیر بودند. و در سال 2003 فینال را به میلان و شوچنکو باختم...

افسردگی: پایان سال 2003 بود، پس از دو اسکودتو متوالی، احساس رکود کردم. احساس پوچی کردم، احساس خیلی بدی داشتم، نگران بودم. من یک حمله عصبی در زمین داشتم، نمی‌توانستم نفس بکشم و فکر می‌کردم نمی‌توانم بازی کنم. در بازی یووه و رجینا بود، ایوانو بوردون، مربی دروازه‌بانان، به من گفت که مجبور نیستم بازی کنم. به دروازه‌بان دوم یعنی چیمنتی که دوست خوبم بود، نگاه کردم و فکر کردم لحظه سرنوشت‌سازی زندگی‌ام را پیش رو دارم. فکر می‌کردم اگر به زمین بازنگردم، برای خودم الگویی درست می‌کنم و ممکن است دوباره برایم این اتفاق بیفتد و در نهایت بازی نکنم. بنابراین من به زمین برگشتم، یک سیو خوب انجام دادم و تعیین کننده بود چون 1-0 پیروز شدیم. اما این مشکل همچنان وجود داشت و دکتر آگریکولا تشخیص را تأیید کرد: افسردگی.

افسردگی: من مواد مخدر را رد کردم، از اعتیاد می‌ترسیدم. به من توصیه شد که در خارج از فوتبال علایق جدیدی داشته باشم و نقاشی را کشف کردم. یک نمایشگاه شاگال در تورین دایر بود و من یک ساعت فقط به یک نقاشی خیره شدم. این یک نقاشی ساده بود، شاگال دست همسرش بلا را گرفته بود و در این نقاشی زنش در حال پرواز کردن بود. روز بعد برگشتم و صندوق‌دار به من گفت که روز گذشته هم به همین نمایشگاه آمده بودم. من پاسخ دادم: ممنون، می‌دانم، اما می‌خواهم دوباره آن نقاشی را ببینم.

2111490

اشتباهات: حقیقتا چون مدرسه‌ام را تمام نکرده بودم به نوعی عقده داشتم و دو ماساژور با بیان اینکه آنها می‌توانند چنین کاری را انجام دهند، من را تحریک کردند که همه بازیکنان چنین کاری می‌کنند. یعنی مدرک جعلی برای من گرفتند. ساده لوحی باورنکردنی بود که متاسفانه من برایش هزینه کردم.

پایان دوران حرفه‌ای: زمانی که دی بیاجیو از من خواست برای کمک به دوناروما برگردم، از تیم ملی خداحافظی کردم. روزنامه‌ها و رسانه‌های اجتماعی می‌گفتند من نمی‌خواهم جا را برای جوانان باز کنم و پیر شده‌ام: همه چیز به وضوح هماهنگ شده بود، شاید توسط یک ایجنت! رئیس فدراسیون به من پیشنهاد بازی خداحافظی داد، اما من نخواستم. گاسپرینی به من نوشت که با او در آتالانتا قهرمان لیگ قهرمانان اروپا می‌شویم اما پیرلو من را متقاعد کرد که در یووه بمانم. سپس پیشنهادی از بارسا به عنوان دروازه‌بان دوم داشتم و از ایده بازی با لیونل مسی پس از بازی با کریستیانو رونالدو خوشم آمد. با این حال، یک روز در حال رانندگی بودم و در رادیو آهنگی پخش شد که من آن را دوست داشتم و 10 سال بود که نشنیده بودم، "بلا" از جوانوتی. به بالا نگاه کردم و باجه عوارضی در پارما را دیدم. یک نشانه: بازنشسته شدن در جایی که همه چیز شروع شده بود.

مسی: در فینال لیگ قهرمانان 2015، دستی را روی پشتم احساس کردم: "جیجی، الان پیراهن‌ها را عوض کنیم؟" ستاره‌ها هرگز مغرور نیستند.

2111487

کریستیانو: ما همیشه رابطه خوبی داشتیم. من در او قدرت و عظمتی را دیدم که با از دست دادن پدرش و سفر دشواری که باید با آن دست و پنجه نرم می‌کرد، پیوند خورده بود.

توتی: او همراه واقعی من در این جاده بود. از آنجایی که من تا حدودی گستاخ هستم، با لهجه رومی، دو سال از خودم بزرگتر، او را در تیم زیر 16 ساله‌های ایتالیا ملاقات کردم. بلافاصله همدلی زیادی بین ما ایجاد شد. او یک اسب اصیل است، شما باید او را دوست داشته باشید و از او محافظت کنید.

قمار: این ضعف من بود، برای برخی یک رذیله و برای من آدرنالین بود. اما من هرگز کار غیر قانونی انجام ندادم. من هرگز مورد تحقیق قرار نگرفتم، چون هرگز روی فوتبال شرط‌بندی نکردم. حالا دو سه بار در سال به کازینو می‌روم، اما دیگر نیازی به آن ندارم.

کاسانو: ما همیشه رابطه خوبی داشتیم و در یک اردوی تمرینی یک ماهه او هم تیمی ایده‌آلی است: او یک گروه ایجاد می‌کند و همیشه با انرژی است. با این حال به او گفتم که نمی‌دانم آیا می‌توانستم در طول یک فصل طولانی هم با او دوست باشم یا نه (می‌خندد).

2111491

بالوتلی: او راه خود را گم کرده، تمرکز خود را روی هدف واقعی‌اش از دست داده است: قهرمانی که در حال ساخت آن بود. دیدن او در 34 سالگی برای تلاش مجدد در جنوا از نظر من هیجان‌انگیز است.

زیدان در فینال 2006: من داور را صدا کردم چون می‌ترسیدم ماتراتزی بلند نشود. من تازه ضربه سر زیدان را متوقف کرده بودم که شبیه به یک سنگ بود، ضربه او تقریباً دستم را خم کرد. سی ثانیه بعد متوجه شدم، انکار نمی‌کنم، اخراج قوی‌ترین بازیکن حریف یک مزیت بود.

مربیان: من مربیانی خشنی داشتم که بازیکنان را تکان می‌دادند: اسکالا، کاپلو، کونته. و روانشناسانی که آن‌ها را آرام می‌کنند: آنچلوتی، آلگری.

کاپلو: یادم می‌آید در یک مسابقه نمایش فوق‌العاده‌ای داشتم، او با من تماس گرفت و فیلم مسابقه را به من نشان داد. او به من گفت: "جیجی، اینطور خوب بازی نمی‌کنی." این حرف‌ها واقعاً  ناراحتم کرد.

2111492

آلگری: در مقایسه با کونته که مدام ما را سرزنش می‌کرد، او مانند یک فرشته به نظر می‌رسید. یک بار روی تخته او فقط سه کلمه نوشت: "شما سه برابر بهتر از حریف خود هستید." حالا به زمین بروید و برنده شوید.

لیپی: او عجیب بود. پس از فاجعه جام جهانی در آفریقای جنوبی، او گفت: "تقصیر شما نیست، تقصیر من است، چون من آنقدر احمق بودم که همه شما را به تیم ملی دعوت کردم."

کونته: وقتی فهمیدم به ناپولی می‌رود، گفتم، آتزوری امسال اول یا دوم می‌شود...

دیدگاه‌ها