همبرگرفروشیها هم عکسم را دارند
نیکو ویلیامز: مادرم اجازه نمیداد پورشه بخرم!
نیکو ویلیامز در مصاحبه با الموندو از مهاجرت، نژادپرستی و همینطور رابطه صمیمی و نزدیکش با لامین یامال صحبت کرد.
به گزارش "ورزش سه"، نیکو ویلیامز، ستاره اتلتیک بیلبائو و تیم ملی اسپانیا که شایعات درباره پیوستنش به بارسلونا او را مدتها سوژه شماره یک رسانهها کرده بود در مصاحبهای مفصل با الموندو شرکت کرد. نیکو ویلیامز از شهرت ناگهانی گفت: "قبلا که برای اتلتیکو صحبت میکردم در اسپانیا همه من را میشناختند ولی بعد از یورو همه چیز تغییر کرد. خیلی فرق دارد که همه دنیا بشناسندت. باورم نمیشد که در کشورهای دیگر به مغازه همبرگرفروشی میرفتم و عکسم را روی پوستر مغازه میدیدم".
نیکو در این مصاحبه گفت میخواهد از این فرصت و از شهرتش برای جلب توجه مردم به یک موضوع ویژه استفاده کند. مسئله مهاجرت و نژادپرستی: "همه باید بدانند که خیلیها برای این به اسپانیا و اروپا مهاجرت میکنند که یک لقمه نان دربیاورند و زندگیشان را بسازند. خانواده من همین کار را کردند. آنهایی که با مهاجران دشمنی میکنند در اقلیت هستند و من از این بابت خوشحالم. نژادپرستی در این جامعه جایی ندارد. من به سهم خودم به مهاجرانی که از آفریقا و جاهای دیگر میآیند کمک میکنم چون خودم شرایطی مشابه آنها داشتهام".
الموندو سوالی دشوار از نیکو ویلیامز پرسید: "حرف وینیسیوس را قبول داری که اسپانیا کشوری نژادپرست است؟" ویلیامز در پاسخ گفت: "من جای وینیسیوس نیستم و نمیدانم او چه حسی دارد. شکی نیست که در فوتبال توهینها زیاد است. به خصوص در این اواخر و در دربی مادرید تنشها واقعا زیاد شده و من درک نمیکنم. باید احترام همه رعایت شود".
در ادامه مصاحبه نیکو ویلیامز به رابطه ویژه و صمیمیاش با لامین یامال پرداخت: "من و لامین شخصیت مشابهی داریم و علایقمان مشترک است. لامین در 17 سالگی ستارههای جهانی است. واقعا بینظیر است. اتفاقهایی که برایش میافتد خوشحالم میکند. فوتبالیستی درجهیک که دارد پختهتر میشود و هیچ حد و مرزی برای بهتر شدن ندارد. جالبتر اینکه او هنوز همان پسربچهای است که بوده و شهرت تغییرش نداده. من از دوستی با او واقعا خوشحالم".
نیکو ویلیامز در ادامه به موضوعی جالب اشاره کرد و گفت: "قبل از یورو با برادرم شرطی بستم. البته با کسب اجازه از مادرم! قرار بود که اگر قهرمان یورو شدم به من اجازه بدهند که ماشین پورشه بخرم. میدانید که قهرمان شدیم و بالاخره پورشه را خریدم. خیلی وقت بود که با یک ماشین معمولی این طرف و آن طرف میرفتم چون خانواده اجازه نمیداد ماشین لوکس بخرم. خیلی وقت بود که این ماشین را میخواستم چون خیلی ماشینبازم. البته خوشحالم که خانوادهام نمیگذاشت سریع پورشه بخرم چون با این کارشان فهمیدم ارزش تلاش برای رسیدن به خواستهها چیست".