مسعود معینی: زندگیام را مدیون رایکوف هستم
بغض زننده گل قهرمانی تاج پس از 50 سال!
روز قهرمانی استقلال در سال 1970 یک روز خاص در فوتبال ایران است که حال و هوای جالبی در کشور رقم زده بود!
به گزارش "ورزش سه"، مسعود معینی زننده گل قهرمانی استقلال در اولین تجربه قهرمانی این تیم در آسیا به شرح لحظه به لحظه مسیر قهرمانی استقلال از صبح مسابقه تا ساعات پایانی روز قهرمانی پرداخت و خاطرههای جالبی از آن مسابقه را برای ما توضیح داد.
روز شگفتانگیزی که در ایران یک شور و هیجان خاص فوتبالی همراه شده بود و بازیکنان تاج در آن زمان تحت تاثیر حمایتی که از آنها شد قویترین تیم وقت آسیا را شکست دادند و جام قهرمانی را در ایران نگه داشتند و این پیروزی جشن بزرگی را در سرتاسر ایران به همراه داشت.
در ادامه نکاتی که مسعود معینی از روز قهرمانی استقلال برای ما شرح داد را مشاهده میکنید:
مردم فراموش نمیکنند و همیشه یادم هستند!
خودم درحال فراموش کردن بودم اما مردم فراموش نمیکنند، در رستوران و تاکسی که هستم هواداران قدیمی فوتبال من را همیشه به یاد آن روز و آن شب میاندازند و میگویند هیچوقت نمیتوانیم آن شب را فراموش کنیم، مردم ایران در تمام استانها و شهرها خوشحال بودند که ما تیم اسرائیل را شکست دادیم، مسئله قهرمانی در جام باشگاهها در اولویتهای دوم و سوم قرار گرفته بود،
تیم هاپوئل قویترین تیم در آسیا بود و پیش از مسابقه با ما مثل ما تمام بازیها را با پیروزی به اتمام رسانده بود، یک فوتبال فراتر از آسیا را به نمایش میگذاشت، بازیکنان بزرگی داشت و بهترین بازیکن آنها در مقابل من بازی میکرد و بازی سختی داشتم!
حضور بازیکنان قرضی و انگیزههای خاص ملی
یکی از کارهایی که رایکوف انجام داده بود 3 بازیکن قرضی به تیم اضافه کرده بود، برادرم فریدون معینی، محمود خوردبین و غلام وفاخواه سه بازیکنی بودند که به جمع ما اضافه شدند، آن روز خیلی عجیب بود و هیچوقت فکر نمیکردیم که آن شرایط رقم بخورد، مسائلی خارج از فوتبال از سال 1343 شروع شده بود که این مسابقه را یک بازی حساس ملی تبدیل کرده بود، من خودم زمانی که کودک بودم از دیوارهای امجدیه وارد میشدم و بازی تیم ملی را تماشا میکردم در آن مسابقه هم وقتی تیم ما وارد ورزشگاه شد شاهد بودم که کودکان زیادی که پولی برای حضور در ورزشگاه نداشتند از روی دیوارها به ورزشگاه وارد میشدند و شور و هیجان زیادی در امجدیه حاکم بود، بسیاری از مردم از شهرستانها به ورزشگاه آمده بودند.
کل ایران بعد از پیروزی ما تا صبح بیدار بود
جشن همگانی پس از قهرمانی ما شکل گرفت، در مقابل یک تیم قوی به میدان رفتیم که فوتبالی فراتر از ما انجام میدادند اما یک شرایطی در ورزشگاه حاکم بود و مردم شرایطی را پیش از شروع مسابقه فراهم کرده بودند که باید قهرمان میشدیم، یهودیهایی که در ایران حضور داشتند هم در ورزشگاه حاضر بودند و تمایل داشتند جام را از ایران ببرند و تمام این مسائل این مسابقه را به یک بازی خاص تبدیل کرده بود، پس از پیروزی ما مردم در کل کشور و به خصوص در تهران از مسیر امجدیه تا هتلی که در آن ساکن بودیم به جشن و پایکوبی میپرداختند و لحظه به لحظه آن را فراموش نمیکنم.
ناصر حجازی و حرکات انگیزه بخش برای گل تساوی
فراموش نمیکنم که ناصر حجازی چه کاری با تیم انجام داد، در فوتبال روز دنیا دیده میشود وقتی که یک تیم گل دریافت میکند مربی یا کاپیتان تیم بازیکنان را به ادامه بازی تشویق میکند و آنها را آماده ادامه بازی میکنند، حجازی پس از اینکه در دقیقه 70 گل دریافت کردیم فریادهایی بلندی میزد و دستهایش را به هم میکوبید و از بازیکنان میخواست که بازی را ادامه دهید و نتیجه را به نفع خودمان تغییر دهیم، من جوان بودم و از انگیزهای که حجازی داشت تعجب کردم و در ادامه حملات زیادی انجام دادیم و در دقیقه 85 غلام وفاخواه روی ارسالی که روی دروازه آمد دروازه هاپوئل را باز کرد.
آمادگی روحی روانی و برنامههای رایکوف
یکی از کارهای جالبی که سرمربی ما انجام داد یک تمرین سبک صبح بازی انجام داد و در آن به ما میگفت که شاد باشید و خوشحالی کنید، امروز شما برنده و قهرمان هستید، از قبل به ما پذیرفته بود که در این مسابقه برنده هستیم، در پایان نود دقیقه مسابقه هم او به ما گفت که تیمی شکست را با تساوی در دقایق پایانی عوض میکند یا پیروز از بازی خارج میشود یا به ضربات پنالتی میرود، اعتماد به نفس داشته باشید و در زمین مسابقه بجنگید.
وقتهای اضافه و گل قهرمانی
منصور پورحیدری از سمت راست نفوذ کرد و روی او خطا کردند، خود او توپ را روی دروازه ارسال کرد، من در گوشه 18 قدم سمت چپ محوطه جایگیری کرده بودم، مدافعین اسرائیلی توپ را دفع کردند و من با سینه استپ کردم و با زانوی راست توپ را روی زانو چپ انداختم و شوت محکمی زدم که در بین شلوغی دروازه به گل تبدیل شد و آن لحظه اصلا متوجه نشدم توپ به گل تبدیل شده و افتاده بودم روی زمین، وقتی داور را دیدم که به سمت وسط زمین میدود تازه متوجه شدم توپ به گل تبدیل شده.
اشک مقدس در زمان اهدای جام
ما بلافاصله پس از پایان بازی به جایگاه آمدیم و جام و مدالها را گرفتیم و لحظهای که علی جباری داشت به همراه بازیکنان کاپ را دور ورزشگاه و مقابل هواداران میچرخاند من در کنار رایکوف کنار نیمکت ایستاده بودم و اشک میریختم که رسانههای آن زمان تیتر زدند "اشک مقدس برای پیروزی"! (معینی پس از تعریف کردن این صحنه با بغضی که داشت گفت هنوز بعد از پنجاه سال یاد این صحنه میافتم احساساتی میشوم)
از ونک تا ولیعصر، جنوب تا کشاورز مردم حضور داشتند!
از ورزشگاه امجدیه که خارج شدیم راهی محل اقامت خود شدیم، فاصله ما تا محل اقامتمان 5 کیلومتر بود اما همین مسیر کوتاه را 3 ساعت طول کشید تا طی کنیم، مردم در خیابانها به شکلی عجیب شادی میکردند و برای ما سوال بود این بهخاطر پیروزی ما بود یا بهخاطر شکست اسرائیل، ما بعد از 3 ساعت رسیدیم به هتل و اجازه نمیدادند که از اتوبوس پیاده شویم، از خیابان ولیعصر تا ونک و از آن طرف از جنوب تا بلوار کشاورز مردم حضور داشتند و خوشحالی انجام میدادند و دیدن این جمعیت عظیم ما را شگفتزده کرده بود.
تمام زندگیام را مدیون رایکوف هستم
من در زمان فوتبال به موفقیتهای بزرگی رسیدم و در عین حال به تحصیلات بالایی هم رسیدم، داشتن خانواده خوب، راه رفتن، غذا خوردن و سبک زندگی که دارم را مدیون رایکوف هستم، رایکوف ما را اول ساخت، شخصیتهای ما را پرورش داد و یاد داد چطور زندگی بکنیم و بعد از ما فوتبالیست ساخت، زندگی و موفقیتهایی که داشتم را مدیون او هستم.