کد خبر : 2009138 | 26 اسفند 1402 ساعت 09:30 | 19.3K بازدید | 19 دیدگاه

بدترین روز زندگی یحیی: ترک اجباری پرسپولیس!

یحیی گل‌محمدی در اواخر دهه هشتاد جدایی تلخی از پرسپولیس داشت.

بدترین روز زندگی یحیی: ترک اجباری پرسپولیس!

به گزارش “ورزش سه”، یحیی در ویژه برنامه آنتن توضیحات جالبی را در مورد بیماری تب مالت خود در سال ۱۳۷۸ داشت که مسیر فوتبال او را از پرسپولیس و تهران به فولاد و خوزستان تغییر داد.

بحث با این سوال شروع شد که بدترین اتفاق زندگی برای او چه چیزی بوده است؟ یحیی گفت: من به واسطه بیماری‌ام ضربه زیادی خوردم و ۲-۳ خیلی اذیتم کرد. اولا که تشخیص خوبی داده نشد تا درمان خوبی داشته باشم و تشخیص‌ها و درمان‌هایم متفاوت بود و دو بار بیماری‌ام عود کرد. گاهی اوقات می‌گفتم فوتبال را کنار بگذارم و دیگر نمی‌توانستم راه بروم.

وی افزود: یکی از بازیکنانی که این اتفاق برایش افتاده، اسمش در این مصاحبه آمده و نمی‌خواهم اسمش را بیاورم. او می‌گفت زمانی که می‌خواستم راه بروم، دیوار را می‌گرفتم و راه می‌رفتم. این بیماری به مفصل آسیب می‌رساند و به مفصل کشاله و گردن من آسیب زده بود. برای آن بنده خدا به کمرش زده بود.

یحیی با اشاره به شدت بیماری توضیح داد: واقعا احساس درد و تب و لرز شدید داشتم. این بیماری ۲-۳ ماهه درمان می‌شد، اما تشخیص درست داده نشد و به خاطر فوتبال و اردو و مسابقات هم نمی‌توانستم درمان را کامل کنم و مجبور بودم آنجا را هم داشته باشم. بحث درآمدزایی هم بود. خیلی سختی کشیدم. مقطعی بود که تب و لرز می‌کردم و به قدری تب و لرز شدید بود که مادرم و خواهرم زیر پتو سشوار می‌گرفتند تا عرق کنم و از آن حالت دربیایم. واقعا شرایط سختی بود.

سرمربی پرسپولیس ادامه داد: همان‌طور که گفتم، ۲-۳ ماهه درمان می‌شد اما آزمایش‌های مختلفی دادم و نمی‌دانم چرا تشخیص نمی‌دادند. آخر پیش دکتر باتجربه‌ای رفتم که تا نشستم گفت تب مالت داری. گفتم چی؟ گفت تب مالت. گفتم چی هست؟ گفت از خوردن گوشت و لبنيات آلوده این اتفاق می‌افتد. تازه فهمیدم چه خبر است و باید چه کار می‌کردم. در آن ۲-۳ سال خیلی اذیت شدم و شاید ۷۰-۸۰ آمپول در یک سال زدم تا بتوانم بدون درد بازی کنم‌. مدام به فیزیوتراپی می‌رفتم و خیلی سختی کشیدم‌. در همان مقطع به جدایی از پرسپولیس خوردم که از لحاظ فنی افت کرده بودم. اما در همان مقطعی که در لیست فروش بودم، تازه خوب شده بودم و احساس درد نداشتم. در همان دوره به فولاد رفتم و دو سال بازی کردم.‌ اولش سخت گذشت.

گل‌محمدی با اشاره به انتقالش به فولاد توضیح داد: یک خاطره‌ای بگویم؛ اولین روزی که سر تمرین رفتم، هوا گرم و شرجی بود و نور هم نبود که زیر نور تمرین کنیم. ساعت ۴-۵ بعدازظهر مجبور بودیم زیر آفتاب تمرین کنیم. اولین روز پایم را روی چمن گذاشتم دیدم یک میلیون مگس روی هوا آمد و گفتم خدایا اینجا کجاست؟ من در پرسپولیس و در تهران بودم و اینهمه هوادار بود. اینجا باید چه کار کنم؟ به خدا توکل کردم و خدا را شکر فولاد یک سکوی پرتاب برایم بود و اینقدر هم مردم آنجا باصفا بودند و محبت داشتند که بعد از چند ماه دیگر احساس غربت نمی‌کردیم و خیلی راحت بودم. از انتخابم خوشحال بودم و خوشحال بودم که می‌توانم بدون درد بازی کنم. خیلی شرایطم خوب شد و به تیم ملی آمدم و همه بازی‌های تیم ملی را هم انجام دادم.

دیدگاه‌ها