انقلاب بزرگ ناخواسته همزمان با سرمربیگری اوسمار
پرسپولیس بعد از 40 سال دوباره تکنیکی میشود!
تیم تحت هدایت اوسمار لوس ویرا تبدیل به تیمی تکنیکی شده که با جا افتادن نفرات جدید در ترکیب میتوان از آن انتظار فوتبال جذابتری داشت
به گزارش "ورزش سه"پرسپولیس دهه 60 و قبل از آن پر بود از بازیکنان تکنیکی که تماشاگر داخل ورزشگاه از تماشای پا به توپ شدنهایش لذت میبرد. ناصر محمدخانی را میشد سرآمد بازیکنان تکنیکی دهه 60 دانست که در کنار یکی از بزرگان نسل قبل خود درجه تکنیک پرسپولیس را تا بالاترین حد ممکن بالا میبرد.
علی پروین پشت سر ناصر بازی میکرد. دو بازیکنی که تقریبا با همه جای پای خود پاس طلایی میدادند، گل میزدند و هر هفته با خلق یک شاهکار تازه در ورزشگاه آزادی به اوج محبوبیت رسیده بودند.
از بین این دو نفر پروین به خاطر فیزیک بدنی و مدل بازیاش تقریبا ایستا بود اما ناصر در زمین مسابقه آرام و قرار نداشت. پروین با آن شماره 7 طلایی خود بدون اینکه خیلی بدود و بجنگد تقریبا هر هفته تاثیرگذارترین بازیکن تیمش بود چرا که یا گل میزد یا پاس گل میداد بدون اینکه شورت ورزشیاش گلی شود یا مجبور باشد به خاطر درگیری با بازیکن حریف درگیر شده و از داور اخطار بگیرد.
پروین بیهوده سلطان نشد. آقای گل باشگاههای تهران در 42 سالگی و استفاده از هنر فوتبالش در زمین مسابقه کاری کرد تا همه آنهایی که از تماشای فوتبالش لذت میبرند او را «سلطان» بنامند. لقبی که با توجه به کاریزما و مدل مدیریت او در دوره مربیگریاش بیشتر عینیت پیدا کرد.
ناصر محمدخانی اما مدل دیگری از تماشگران دلبری میکرد. ناصر از آن دست فوتبالیستهایی بود که میگفتند روی یک دستمال دو بازیکن حریف را دریبل میزند. دریبلهای او کاملا آوانگارد و جادویی بود. سرعت پا به توپ و قدرت عبور از بازیکن حریف نزد او آنقدر بالا بود که هر زمان توپ زیر پایش میآمد همه روی سکوهای سیمانی آزادی نیمخیز میشدند چرا که قرار بود شعبدهای تازه آغاز شود و ناصر چوب جادوییاش را به کلاه سیلندری بکوبد تا خرگوش از آن بیرون بیاید.
محمدخانی و پروین دو کاشتهزن قهار بودند که این ویژگی نیز نشان از تکنیک بالایشان داشت. حمید درخشان هم در آن تیم از این ویژگی بهرهمند بود. پاسهای عمقی و کاشتههای بی نقص درخشان حاکی از هوش و تکنیک بالای او بود که میشد به اندازه پروین و محمدخانی از نمایش انفرادی او در مرکز زمین لذت برد.
پرسپولیس دهه 60 یک فانتزیست دیگر هم وسط زمین داشت. محسن عاشوری برخلاف 7 و 8 و 9 پرسپولیس دورقمی میپوشید. شماره 20 هر سال مامور آقای گل کردن فرشاد پیوس بود و آنقدر خوب پاس میداد و با کارهای تکنیکی توپ را پیش میبرد که ژان تیگانا با صورت و رنگ پوستی متفاوت را به خاطر همین مدل بازی تکنیکیاش به او تشبیه کرده و با این نام در ورزشگاه صدایش میکردند.
پرسپولیس دهه 60 حتی مدافعان کناری باتکنیکی هم داشت. مجتبی محرمی شاید یک مدافع چپ بود که شبیه یک وینگ بک پیشرو پاس گل میداد، پنالتی میگرفت و گل میزد. تمام این ویژگیها ناشی از تکنیک بالایش در زمین فوتبال بود که باعث میشد پرسپولیسیها با حرکات لب خط او سر شوق بیایند و از داشتن چنین پیستون جذابی در تیم خود کیفور شوند.
پرسپولیس دهه شصت پر بود از بازیکنان تکنیکی حتی آنهایی که کمتر رو به حرکات تکنیکی میآوردند در موقع مقتضی نمایشی به پا میکردند که هوادار تیمش و البته بازیکنان حریف را انگشت به دهان میگذاشت. فرشاد پیوس ظاهرا یک مهاجم تمام کننده بود که فقط «تقه» آخر را میزد و در زمان درست جای درست بود تا آقای گل شود اما باید گل یک پا دوپای او مقابل گسترش را میدیدید. مرتضی کرمانی مقدم در نگاه کلی بازیکنی جنگنده و قدرتمند بود که شبیه یک بمب افکن به قلب دفاع حریف میزد اما از او هم کم کار تکنیکی ندیدهایم. حتی عباس کارگر که با سرعت فوقالعادهاش توپ را تا خط عرضی پیش میبرد و کات بک میکرد هم اگر تکنیکی نداشت از آن سرعت طرفی نمیبست. محمد حسن انصاریفر به عنوان پیستون چپ بعضا با دریبلهای ریز و مانورهای تکنیکی باعث میشد هواداران نامش را فریاد بزنند. این مزیت در خصوص بازیکنانی مثل حسن شیرمحمدی هم بعضا جزو تکنیکیها به حساب میآمدند و معمولا نفرات خط میانی و حمله این تیم همه یا فوق تکنیکی بودند یا میشد گوشهای از حرکات تکنیکی را در فوتبال شان پیدا کرد.
پرسپولیس در دهههای 70 و 80 و 90 غیر از مقاطعی کوتاه غالبا در سطح اول رقابت برای قهرمانی بوده و در هر دهه قهرمان لیگ و جام حذفی شده اما تیم دهه 70 پروین و استانکو بیشتر متشکل از بازیکنانی قدرتی بود که در مقاطعی از فوتبال روی زمین دوری میکرد. این ویژگی در تیم دهه 80 کمرنگتر شد اما همچنان پرسپولیس تیمی قدرتی – تکنیکی بود که وجه قدرت در آن بیشتر نمود داشت. در دهه 90 و دوران موفق برانکو و بعد از آن یحیی کم کم بازی پرسپولیس روی زمین آمد و با پررنگ شدن بحث مالکیت، حضور بازیکنان تکنیکی در این تیم جلوه بیشتری یافت.
با این وجود در تیم برانکو یا یحیی تعداد بازیکنان تکنیکی آنقدر زیاد نبود که بتوان پرسپولیس را تیمی تکنیکی صاحب فوتبالی جذاب قلمداد کرد و هر هفته منتظر تماشای درخشش انفرادی بازیکنان توانمندش در قالب کار تیمی بود.
حالا و با خریدهای زمستانی و تغییراتی که در تیم پرسپولیس رخ داده به نظر میرسد تیم تحت هدایت اوسمار لوس ویرا تبدیل به تیمی تکنیکی شده که با جا افتادن نفرات جدید در ترکیب میتوان از آن انتظار فوتبال جذابتری داشت. فوتبالی روی زمین، با مالکیت بالا که حرکات ترکیبی هافبکها و وینگرهایش میتواند تماشاگران را دوباره به ورزشگاه بکشاند و آنها را سر شوق بیاورد.
مهدی ترابی، وحید امیری، سروش رفیعی و امید عالیشاه همه فوتبالیستهای باتکنیکی در تیم فعلی پرسپولیس به حساب میآیند که در نیم فصل اول به دلایل مختلف شرایط خوبی نداشتند و کمتر بازی کردند اما حالا به نظر میرسد به اوج نزدیک میشوند. در کنار آنها اوستون اورنوف و محمد خدابندهلو به عنوان دو بازیکن تکنیکی به خط میانی این تیم اضافه شدهاند و بار فنی این تیم را از جنبه زیباییشناسی فوتبالی بالا خواهند برد.
همچنین در این خط سعید صادقی را هم میتوان بازیکنی تکنیکی دانست که کمابیش با حرکات انفرادیاش میتواند باری از دوش فاز تهاجمی تیم بردارد. دانیال اسماعیلیفر و عبدالکریم حسن نیز به عنوان مدافعان کناری تا حدی از جنبه تکنیکی بازیکنانی شاخص در پست خودشان به حساب میآیند که به جذابتر شدن نمایش کلی تیم خود کمک خواهند کرد.
پرسپولیس یحیی سلطان مالکیت توپ در لیگ برتر بود و در نیم فصل نخست با بیشترین تعداد دریبل از بازیکنانش، تکنیکیترین تیم لیگ هم لقب گرفت. این عنوان در شرایطی برای سرخها به دست آمد که وحید امیری فقط در چهار بازی اول حاضر بود و بعد از آن مصدوم شد، ترابی دو ماه دور از میدان بود، عالیشاه بعد از هر یکی دو بازی یکی دو بازی روی نیمکت مینشست، سروش بیشتر در پوزیشن تدافعی قرار میگرفت و صادقی هم کیفیت لازم را ارائه نداد. حالا تصور کنید با رو آمدن این بازیکنان در نیم فصل دوم و اضافه شدن نفرات باتکنیکی مثل محمد خدابندهلو و اوستون اورونوف آمار دریبلهای موفق این تیم چقدر رشد میکند و چقدر امکان دارد که این تیم شبیه تیم دهه 60 پرسپولیس شود؟