چرا تا حالا قهرمان نشدیم؟
تراکتور در جستجوی دشمن داخلی
حرفهای سرمربی سابق تراکتور و مصاحبه سرمربی پیشین تیم محمدرضا زنوزی، نکاتی را از درون این باشگاه فاش میکند.
به گزارش “ورزش سه”، پنجمین سال مالکیت محمدرضا زنوزی بر باشگاه تراکتور در حالی سپری میشود که این تیم در قامت یک مدعی قهرمانی است اما همچنان دستش از جام قهرمانی لیگ برتر کوتاه مانده و همین گزاره برای نارضایتی گروهی از هواداران تراکتور کافی است.
هواداران از زمان بازگشت به لیگ برتر در دهه ۱۳۹۰ خود را به عنوان پرهوادارترین تیم فوتبال ایران و حتی آسیا معرفی کردند که شایسته قهرمانی در لیگ ایران است. اما با وجود حضور ستارههای نامدار، سرمربیان مهم و سرمایهگذاری بالا، آنها باوجود سه نایب قهرمانی، نتوانستند جام را بالای سر خود ببرند.
جالب است بدانید پیش از انتقال مالکیت تراکتور به زنوزی، این باشگاه امکان جذب بازیکن سرباز رایگان و خارج از سهمیه لیگ برتر را هم داشت که یک امتیاز ویژه برای این تیم بود اما حتی با این وجود هم تراکتور نتوانست قهرمان لیگ برتر شود.
* چرا تراکتور قهرمان ایران نمیشود؟
در حالیکه این سوال ذهن هواداران تراکتور و ناظران بر این باشگاه را به خود مشغول کرده، یک ملاقات با سرمربی سابق این تیم، مجید جلالی، فرصتی به دست میدهد تا او در موقعیت پاسخگو ظاهر شود.
جلالی که از فوتبال کنونی فاصله گرفته، با موهای سفیدکرده و صورت چروک افتاده، در سرمای شدید پاسخی کوتاه اما مهم به این سوال میدهد که چرا تراکتور نمیتواند قهرمان لیگ برتر شود.
«آنها اگر بهترین بازیکنان را هم بیاورند، به سختی بتوانند قهرمان شوند. گاهی شما حریف بیرونی نداری و حریف درونی داری. حریف درون به مراتب میتواند برای یک تیم خطرناکتر باشد.»
او مشکلات تراکتور را «تکراری و مشابه» میداند. احتمالا هنوز ناراحت این است که چرا باوجود نتایج قابل قبول در لیگ سیزدهم، آنچنان فشاری به تیمش وارد شد که مدیران تراکتور را برای اخراج به جمعبندی رساند، شاید شبیه فضایی که حالا در افکار عمومی تبریز شکل گرفته است.
حرفهای او سوال دیگری را به اذهان متبادر میکند: “دشمن داخلی کیست که از زمان بازگشت تراکتور به لیگ برتر، این تیم را رها نمیکند؟”
در جستجوی دشمن داخلی
او کیست که از زمان مالکیت شفق، بنیاد تعاون و زنوزی، تراکتور را گرفتار خود کرده؟ ساده انگارانه است اگر از بین این همه سرمربی و بازیکن و مدیرعامل و مالک و ایجنت که در این سالها وارد باشگاه تراکتور شدند، یک نفر یا یک گروه را به عنوان مقصر و دشمن معرفی کنید. باید به سراغ نگرشها و رویکردها رفت.
در تبریز این چند واژه همیشگی هستند: نارضایتی، ناامیدی، تئوری توطئه، چند دستگی، دسیسهچینی، تنگ چشمی و… . یعنی اگر شما روزی سرمربی تراکتور شوید، باید خود را آماده مقابله با جریانهای بسیاری کنید که یا شما را شایسته این جایگاه نمیدانند یا شخص دیگری را سزاوار تکیه بر جای شما میدانند و احتمالا در چند سکو نماینده خاص خود را دارند.
این مورد برای مالک، مدیرعامل، سرمربی، بازیکن و… هم صادق است. انگار همیشه یک شخص یا گروه سومی هست که بیم آن را دارد که شما موفق شوید و هرگز نوبت به او نرسد.
بیتوجه به اینکه موفقیت کیک کوچکی نیست که یک نفر به تنهایی آن را میل کند. اگر برانکو جام را بالای سر برد، تیمی را به ارث گذاشت که یحیی هم از آن بهره برد. اگر علی اکبر طاهری سقف قرارداد ۹۵۰ میلیون تومانی را در پرسپولیس ساخت، رضا درویش هم با اتکا به همان میراث سقف ۱۵ میلیاردی را تعیین کرد.
البته در مورد هواداران هم نکته بسیار است. اینکه شما یک مجموعه را با عضو a ببینید، باید بتوانید همان مجموعه را بدون این عضو تصور کنید. اگر هواداران تراکتور نتوانستند این کار را انجام دهند، سرمربی سابق گسترش فولاد، مهدی تارتار، به خوبی توانسته.
او خود در گسترش فولاد قربانی وضعیتی شد که در فوتبال تبریز وجود دارد و به سادگی شغلش را از دست داد. اما بعد از گشت طولانی در بوشهر، مسجدسلیمان، اصفهان و انزلی، به زنوزی و حدادیان، دو مالک خصوصی فوتبال ایران، «دمت گرم» میگوید. چون رفته و در مجموعههایی بدون چنین سرمایهگذارانی کار و این خلأ را حس کرده.
البته فوتبال تبریز چندان با این حس غریبه نیست. آنها ماشین سازی را بعد از فروش مالکیت دیدند و دریافتند که چگونه سرنوشت یک باشگاه ناگهان میتواند تغییر کند - هرچند که زنوزی دو سال پیش قصد داشت تراکتور را هم واگذار کند اما هیچکس حتی پیشقدم هم نشد. البته آنچه که او را در تراکتور نگه داشته، آنطور که خودش میگوید علاقهمندی ویژه او به تبریز و تیم تراکتور است.
بنابراین به نظر میرسد این بحران خودساخته درونی در تبریز، همانطور که مجید جلالی گفت، باید با کشتن دشمن درونی به پایان برسد. مرگ یک رویکرد و نگرش که شاید قهرمان جدیدی را به فوتبال ایران بیاورد.