کد خبر : 1981803 | 02 آذر 1402 ساعت 01:54 | 13.8K بازدید | 46 دیدگاه

مالدینی: می‌خواستم مسی را به میلان ببرم!

پائولو مالدینی در گفتگوی جدیدی، درباره هدفش برای بردن مسی به میلان و زندگی‌اش پس از اخراج حرف‌ زده و دلایلش برای مربی نشدن را فاش کرده است.

مالدینی: می‌خواستم مسی را به میلان ببرم!

به گزارش "ورزش سه"، مدافع و مدیر ۵۵ ساله سابق میلان، از وقتی که از سمت مدیر ورزشی میلان اخراج شد، تا حد زیادی سکوت کرده است. امروز عصر او در مصاحبه‌ای که توسط جاکومو پورتی میزبانی می‌شد، برخی از اوج و فرودهای دوران ورزشی‌اش را بیان کرد.

«پیدا کردن کسی که کارش را با یک باشگاه شروع کرده و با آن به پایان برساند دشوار است، اما در دوران من رفتن به خارج واقعاً مد نبود و من به اندازه کافی خوش‌شانس بودم که رئیسی مانند سیلویو برلوسکونی داشتم که اهدافی مشابه من داشت.

من با فرانکو باره‌سی و بپه برگومی شروع کردم و با الکساندر پاتو و آندره‌آ پیرلو کارم را تمام کردم، بنابراین چندین نسل مختلف از بازیکنان را تجربه کرده‌م. من می‌توانم بگویم که بزرگترین تغییر در طول زمان فشار بر روی تیم بوده است، به خصوص اکنون که رسانه‌های اجتماعی وجود دارند. به سن خاصی که برسید می‌دانید برای مقابله با فشارها چکار کنید.

1957587

وقتی به آن سن و تجربه برسید، منتظر چیزی جز بازی‌ها نیستید. وقتی مردم از من می‌پرسند دلم برای چه چیزی تنگ شده است، پاسخ می‌دهم فضای رختکن، ترکیبی بین ترس و هیجان قبل از مسابقه، برخوردها و آدرنالین بالا که از جمعیت دریافت می‌کنید.

تفاوت زیادی بین نحوه تجربه یک بازی به عنوان یک بازیکن و یک مدیر وجود دارد. بدترین چیز این است که وقتی روی سکوها هستید و تیم نتیجه بدی گرفته، نمی‌توانید روی آن تأثیری بگذارید. این من را به شدت آشفته می‌کرد. ریکی ماسارا نیز رنج می‌برد، اما در سکوت بیشتر و بی‌سر و صدا‌تر.

من در زمان مدیریتم در میلان اهدافی داشتم. در تابستان قصد داشتم مسی را جذب کنم. ما سعی کردیم او را به خدمت بگیریم. من او را می‌خواستم، تماس گرفتیم اما بعد از ۱۰ روز فهمیدیم که غیرممکن است. او یک بازیکن فوق‌العاده است، ما خیلی تلاش کردیم اما بعد فهمیدیم که این انتقال برای ما ممکن نیست.

1957588

من هرگز مربی نمی‌شوم! پدرم را دیده‌ام که همیشه کیفش بسته بود و وقتی برای کار دیگری نداشت. پس می‌دانم آن زندگی چگونه است. وقتی بازنشسته شدم، حداقل می‌دانستم که نمی‌خواهم چه کار کنم.

درباره آینده‌ام هرازگاهی فکر می‌کنم. وقتی ۵۰ ساله شدم، فکر کردم که تازه در نیمه راه هستم و یک نتیجه خوب بود و می‌دانستم چکار کنم. اما الان باید فکر کنم. از نظر تئوری، الان من یک بازنشسته هستم، یا حداقل از تابستان گذشته...»

دیدگاه‌ها