این تیم دوست داشتنی نفرین شده
داغ المپیک پنجاه ساله شد
چیزی مثل نفرین تیم زیر ۲۳ سال ایران را تعقیب میکند؛ تعقیب و گریزی که حالا نیم قرن به طول انجامیده است.
به گزارش ورزش سه، آخرین صعود ایران به مسابقات المپیک به ۱۹۸۰ مسکو برمیگردد؛ چهار سال بعد از حضور درخشان ایران در رقابتهای فوتبال در مسابقات المپیک ۱۹۷۶ مونترال که البته به دلیل تحریم سیاسی، ایران فرصت حضور در این رقابتها (۱۹۸۰) را پیدا نکرد. از آن پس و پس از یک دوره تحریمی دیگر (۱۹۸۴- لسآنجلس)، ایران در هر شرایط و با هر تدارکی موفق به حضور در دور نهایی مسابقات فوتبال المپیک نشده است.
از ۱۹۸۷ که پرویز دهداری با تیم کم نام و نشان در دو بازی مقابل کویت در دو دقیقه به پایان مسابقه بازی را به کویت و کاپیتان باتجربهاش، موید حداد، واگذار کرد تا ناکامی دوگانه حسن آقای حبیبی با دو تیم بااستعداد (۱۹۹۲ بارسلونا و ۱۹۹۶ آتالانتا) و سپس حذف تیم پر ستاره ایران با ستارههایی مثل جواد نکونام، مهدی مهدویکیا و رسول خطیبی با مربیگری اگون کوردس (المپیک سیدنی ۲۰۰۰) تا دیشب که تیمی کم استعدادتر و در فقدان بازیکنان سرشناس موفق به صعود به المپیک نشد.
تورنمنتهایی که در دور اول و دوم آن کنار رفتهایم تا خط تیره مقابل حضور ایران در مسابقات فوتبال المپیک باقی بماند، از دستمان در رفته است اما این دهمین ناکامی پی در پی تیمهای ما در صعود به المپیک بود که به جز دوره اول (سال ۱۹۸۷) در بقیه اوقات با تیمهای زیر ۲۳ سال در مسابقات انتخابی شرکت کردهایم. جالب اینکه این تیمها اغلب پر ستاره بودهاند و البته در دورههایی هم بحران استعداد آنها را تهدید میکرده است اما همین بازیکنان در ساختار تیم ملی بزرگسالان تیمهای قدرتمندتری را تشکیل داده و از سال ۲۰۱۴ یه صعود متوالی به جام جهانی داشتهاند. ضمن اینکه ایران به جامهای جهانی ۲۰۰۶ و ۱۹۹۸ نیز صعود کرده است.
اما تیمی که به ازبکستان رفته بود، تیمی نوپا و در مسیر شکوفایی بود. با مربیگری رضا عنایتی، سرمربی نه چندان باتجربه اما جدی و خوش آتیهای که فقط یک گل برای حضور در جام ملتهای آسیا کم آورد؛ نتیجهای نامنصفانه برای تیمی که در یکی از سختترین گروههای مقدماتی شرکت کرده بود. ایران که با از دست دادن سید خود در مسابقات المپیک مجبور به سفر به ازبکستان و بازی با یکی از قویترین تیمهای رده زیر ۲۳ سال در آسیا بود و البته با اشتباهات بچگانه و خطاهای محاسباتی نتوانست با یک پیروزی پرگلتر مقابل افغانستان به دور بعدی رقابتها نفوذ کند و با کارت شماری از دور مسابقات کنار رفت.
این تلخترین حادثهای بود که میتوانست برای بازیکنان تیم امید اتفاق بیفتد. آنها شب گذشته ناراحت و نگران لحظهای خواب بر چشمشان نمیآمد و مدام از مربیان و کادررسانهای تیم درباره سرنوشتشان سوال میکردند. برای آنها هم زحمات این چند ماه و هدر رفتنش با یک گل ناقابل که میتوانست مقابل افغانستان به است بیاید، طوری از دست رفت که به خیال هیچکس نمیگنجید. ما حتی دیشب فکر میکردیم میتوانیم مقابل ازبکستان به خوبی قد علم کنیم اما میزبان از ما هماهنگتر، سریعتر، خطرناکتر و پرموقعیتتر بود. با این حال ایران هم به خصوص در نیمه اول روی دروازه حریف خودی نشان داد اما در نیمه دوم و با سوت آغاز، بعد از دریافت گل از هم گسیختگی، فاصله زیاد بین خطوط و نبود طرح مشخصی برای حمله در تیم به شدت توی ذوق میزد.
اما در این شرایط هم به نظر میرسد حفظ نتیجه یک بر صفر برای ایران میتواند عامل صعود به دور بعدی باشد؛ غافل از اینکه کارتهای لعنتی در مسابقات قبلی، کارنامه ایران را سیاه کردهاند و چه کسی فکر میکرد که مالزی هماورد تیم المپیک ما در مرحله صعود به جام ملتهای زیر ۲۳ سال آسیا در قطر باشد؟ تیمی که قطعا و به سادگی آن را شکست میدهیم اما تنها به دلیل دریافت کارت زرد کمتر (و البته به دلیل خوش خیالی ما در بازی افغانستان) فرصت یک ساله آمادهسازی تیم امید، حضور در جام ملتهای آسیا و صعود احتمالی به المپیک را از ما گرفت و حالا کار به جایی رسید که تیم عنایتی حتی رکوردی بدتر از تیم حمید استیلی به دست آورد. اگر تیم امید ما در دوره قبلی در جام ملتها در اندونزی و در دور اول مسابقات حذف شد، این تیم حتی به جام ملتها هم صعود نکرده است؛ در حالی که به نظر میرسید گروهی در حال شکلگیری است که میتواند پشتوانه خوبی برای تیم ملی فوتبال ایران باشد.
دیشب دیگر کسی حال و حوصله انتقاد از تیم امید یا از کادرفنی را نداشت اما یقینا از امروز صبح، موجی از حملات متوجه سرمربیان امید و البته انتخابکننده اصلی (امیر قلعهنویی) بلند میشود. این همان چیزی است که برای مربیان پیشین تیمهای امید در این ۴۰ سال اتفاق افتاده است؛ اگرچه پرویز دهداری و حسن حبیبی و حتی مهدی مناجاتی که به عنوان جانشین اگون کوردس تیم المپیک ما برای بازیهای ۲۰۰۰ را در دست گرفت، از این انتقادات کمی مصون ماندند.
تلخی ماجرای امیدها به این هم بود که کار اولیه شکلگیری این تیم را مهدی مهدویکیا از دو سال پیش آغاز کرده و بازیکنان جوانی را به اردو دعوت کرده و سعی داشت گروه تازهای برای فوتبال ایران بسازد اما این بچههای بااستعداد در اولین تلاش برای یک پرش بلند به سقف خوردند و روی زمین ولو شدند. شاید هم باید وا بدهیم و به جای جدی گرفتن مسابقات انتخابی المپیک و ناراحتیهای تکراری مثل دیشب، فکر کنیم تیم زیر ۲۳ سال جایی برای رشد و معرفی استعدادها است و نباید چندان نگران نتایج آن بود؛ این تنها تسلی ما از ناکامی بچههای شایستهای است که اغلبشان امسال در لیگ چهره خواهند شد و گام بزرگی به سمت آرزوهایشان برخواهند داشت؛ بازیکنانی که قطعا در آینده خوشآتیهتر و موفقتر از امیدهای ازبکستان (صدرنشین گروه) و امیدهای مالزی (حذفکننده ما در دور اول مسابقات) خواهند بود.
نیم قرن دوری از حضور در رقابتهای المپیک، رقم عجیبی برای فوتبال ما است. انگار گرهای به کار تیمی افتاده که هر چهار سال به چهار سال ما را با یکی دو بازی خوب و یکی دو برد پرگل امیدوار میکند و بعد در مسابقه سرنوشتساز اصلی بند را به آب میدهد.
چه بد که ما تنها غول آسیایی حذف شده از جام ملتهای آسیا هستیم؛ چه بد که هیچ همدردی در این غم بزرگ نداریم.