اجازه دهید این تیمها هم شاد باشند...
كنفرانس ليگ، ليگ قهرمانان بزرگمردان كوچك!
یادداشتی از امیرحسین صدر به بهانه فينال كنفرانس ليگ بین وستهم يونايتد و فيورنتينا.
به گزارش "ورزش سه"، براي آماده شدن و تماشاي بازي ديشب و نوشتن متني كه به قبل از بازي نرسيد، مشغول به ورق زدن دوباره كتاب قديمي از خاطرات ران گرينوود مربي سرشناس وستهم و تيم ملي انگلستان شدم. در آن عكس فوق العادهايي از ران گرينوود هست كه هميشه ميخكوبم ميكند. تصوير سياه و سفيد گرينوود كه جام حذفي وستهم را در ١٩٦٤ در متروي زيرزميني در لندن مانند كودكي پيچيده در كت خود در آغوش گرفته است. همين عكس مرا مجاب كرد هرچند كوتاه و هر چند دير در باب فينال كنفرانس مطلبي كوتاه و مختصري بنويسم. اما فينال آغاز شد و جو استاديوم و حال و هوای هواداران دو تيم بيشتر ترغيبم كرد تا سر و ته نوشته را هرطور شده هم بيارم.
كنفرانس ليگ بدون شك نامي پرطمطراق و ضربدار نيست. طرفداران تيمهاي بزرگتر در همه جاي دنيا با خنده به آن اشاره دارند و حتي با اكراه از آن صحبت ميكنند. به هيچ وجهي چنين نگاهي ندارم، ليگ قهرمانان رسما براي از ما بهتران است، در حاليكه در كنفرانس ليگ شاهد رقابتي ميان تيم هاي متوسط ولي با سابقه اروپا هستيم، محملي براي عرض اندام و موقعيت مناسبي براي بازيكنان و تماشاگراني كه بيش از پيروزي و شادي و افتخار، اسير شكست، درد و اشك هاي بي پايان بوده اند. سرخورده و مغموم با دستاني هميشه خالي اما با قلبي كه هميشه با اميد و اضطراب مي تپد. روز به روز، فصل به فصل، سال به سال.
ديدار فينال شب گذشته نمونه بارز آن بود. تيم هاي آشنايي كه به بهانه هاي مختلف بسيار از آن ها شنيده ايم بي آنكه موفقيت بسياري در عرصه رقابت هاي اروپايي يا داخلي داشته باشند.
كافي است بدانيم، فیورنتینا یکی از پانزده تیم اروپایی است که در فینال هر سه رقابت مهم اروپايي بازی کرده است. و اولین تیمی است که به هر چهار فینال رقابت های مهم قاره راه یافته است. ركورد هاي كه به شما جرات مي دهد كلاه خود را با احترام از سر برداريد. بازيكنان مشهور و فوق العاده ايي چون جيانكارلو انتونيوني كه هميشه با طراوت خاصي بازي مي كرد.، دونگاي برزيلي، و يكي از بهترين گلزنان تاريخ آرژانتين و اروپا، گابريل باتيستوتا در آن جا حضور داشته اند. قدرت شوت هاي هولناك او فراموش ناشدني است.
احتمالا وستهم براي خيليها نامي آشناتر بهنظر ميآيد ولي در برابر رقيب ايتاليايي خود، موفقيت هاي محدودتري داشته است.
ولي با يك نگاه زودگذر به فیلمهای مبهم و قهوهای گذشته، جاهطلبی نفسگیر وستهم بويژه در شبی که جام برندگان جام اروپا را در سال ١٩٦٥ بدست آورد، مشهود است. تنها فينالي كه هواداران چكش ها پس از آن همیشه، تا ديدار شب گذشته، نسل به نسل در حسرت بسياري در انتظار آن بودند!
مارتین پیترز، بابی مور و جف هرست، مثلث مقدس باشگاه، زماني كه مونیخ ١٨٦٠ را در زیر آفتاب گرم ومبلی در سال ١٩٦٥ زير فشار و شوت های بي امان خود می كوبيدند تنها افتخار واقعي وستهم در سفره جام هاي اروپايي بود.
قصد تاريخ نگاري در اين مطلب كوتاه ندارم. اهمیت واقعی آن شب, در تعریف باشگاه هايي چون وستهم و فيورنتينا و آرزوی تكرار اندك موفقيت هاي گذشته است. وستهم ثروتمندترین تيم لندن نيست و احتمالا هرگز هم نخواهد بود. فيورنتينا هم حكايت مشابهي دارد. تنها دوبار به مقام قهرماني ايتاليا دست يافته اند که اخرين آن در فصل ٦٩-٦٨بوده استو وستهم هرگز قهرمان انگلستان نبوده و در طول عمر بسیاری از هواداران نیز نخواهد بود.
ديشب هر دوتيم و هوادران آن ها احتمالا با مهمترين چيزي كه شايد در طول زندگي فوتبالي خود تجربه كنند، مواجه بودند. انگيزه اي كه معناي مضاعف شيريني مي بخشيد. دو باشگاهي كه تلاش سختي به خرج مي دهند تا با اوضاع و احوال فوتبال مدرن، سر خود را در درياي پرتلاطم آن بالا نگاه دارند.
طرفداران غول هاي اروپا، ليگ قهرمانان و حاميان سوپرليگ كاملا همه چيز را فراموش كرده اند. با ولع و اشتهاي بي انتها، مست پيروزي و كسب جام هاي پي در پي ساليانه هستند. بطور مثال، طرفداران مادريد از تصاحب جام هاي داخلي و اروپايي جوري سخن مي گويند، گويا ارث فاميلي نسل اندر نسل آن ها است. سر و صداي جشن هاي بي پايان، و ظروف پر و پيمانه نخبگان سال ها است ادامه دارد و همسايگان بي نوا با شكم هاي گرسنه و افسوس بي پايان، در آن غوغا به خواب زجر اوري فرو رفته اند. بي آنكه بدانند جشن و سرور و معناي خواب آسوده و لذت بخش چيست.
در حين ورق زدن همان كتاب خاطرات گرينوود زير بخشي هايي را خط كشيدم كه حاوي گفتگوي درخشاني است. شايد شما نيز پس از خواندن آن هم ذات پنداري در اين رابطه داشته باشيد. به دور از همه آن چيزهايي كه در باشگاه هاي بنام و پرافتخار مي گذرد، آن هايي كه خدا را هم بنده نيستند، نه خود و نه طرفدارانشان!
"حدود نیمه شب پس از آن فینال باشکوه در سال ١٩٦٥، همه بازیکنان بعد از بازگشت از ومبلي به آپتون پارک، استاديوم قديمي وستهم، به راه خود می رفتند، دو سال پيش از تابستان ٦٦، بابي مور تنها كاپيتان انگليسي كه بزرگترين عنوان انگلستان را در صحنه جهاني كسب كرده است، مربی تیم ران گرین وود را مي بيند که به سمت ماشین خود می رود تا به خانه بازگردد.
بمباران سوالات بي جواب مور، تمامي آن چيزي است كه سعي در بازگو كردن آن دارم.
"رئيس، می دانی مشکل باشگاه ما چیست؟
ما حتي بعد از اين موفقيت هم نمي دانیم چگونه جشن بگیریم، شادي كنيم و از لحظات خوب لذت ببریم.
بزودي هواداران دوباره با نگراني از خود می پرسند:
وستهام در كجا جاي دارد؟
حدود جاه طلبی ما چیست؟
آیا حق داریم بیشتر بخواهیم؟
يا روياهاي بيشتري داشته باشيم؟"
اين جملات در منظر دنياي مدرنیته جدي و خشمگين و دنياي پر مدعاي اشراف زاده هاي فوتبال، نه تنها مهم و قابل بحث بلكه جوابي به تمامي كساني است كه همه چيز را فقط براي خود مي خواهند.
ديشب جشن شادي هوادران وستهم، مزه كسب جام جهاني بابي مور و انگلستان را در سال ٦٦ و تمامي پيروزي هاي ايتاليا در صحنه جهاني را داشت. اگرچه در رقابتي باشد با نام مضحك، كنفرانس ليگ!
مور، هرست و پيترز و طرفداران وستهم در آن دوران، از ١٩٦٤ تا ١٩٦٦ خوشبخت بودند تا طعم پيروزي هاي زودگذر را حس كنند، بي آنكه بدانند تاريخ ديگر روي پاشنه آن ها نخواهد چرخيد.
تشويق تماشاگران و ذوق و شوق بي حد و حصر و شادي يكايك آن ها، نشان از خيلي چيزها داشت. شادي و سرور، هرچند كوتاه به كوچه بچه هاي بي آرزو و بدون رويا آمده است.
وستهم يا فيورنتينا؟، فرقي هم نمي كرد، بدون ذره اي تفاوت، وستهم به پيروزي چنگ زد. گل دراماتيك دقيقه ٩٠ جارد بوون انتظار ٤٣ ساله وستهام را برای كسب جامهاي هميشه فراري پايان داد و قبل از طلوع خورشید جايگاه خود را در فولكلور و تاريخ وستهام تثبيت كرد.
اجازه دهيد كيف و لذت خود را ببرند. حقيرانه و با خفت نگاه نكنيد. فردا متعلق به تيم هاي شماست، مادريد، بارسلونا، سيتي، بایرن، ميلان، يونايتد!
كنفرانس ليگ، ليگ قهرمانان تيم هايي و هوادراني است كه در دنياي نابرابر، باريك و تنگ و تار فوتبال جان كنده اند و جان خواهند كند!
اميرحسين صدر
٨ جون ٢٠٢٣