تدلاسو علیه فلورنتینو پرس
محبوبترین سریال فوتبالی دنیا، شما هم ببینید!
تد لاسو یک سریال پرطرفدار است که داستان آن بر بستری از ماجراهای یک تیم لیگ برتری انگلیسی روایت میشود.
به گزارش ورزش سه ، اگر فیلم «فرار بهسوی پیروزی» جان هیوستون را فاکتور بگیریم، باید اعتراف کنیم که معمولا فیلمها و سریالها با موضوع فوتبال راه به جایی نمیبرند. کمتر کارگردانی در سینما برای ساخت این فیلمها از تجربیات کارگردانهای تلویزیونی مسابقات فوتبال بهرهبرده. همواره صحنههای فوتبال اغراقآمیز، غیرواقعی و مبتدیانه از کار در آمده است.
بازیگرانی برای نقشهای ستارههای فوتبال برگزیده میشوند که از لحاظ ظاهری و فیزیکی به ورزشکار نمیخورند. با همه اینها سریال «تد لاسو»، محصول اپلتیوی که سومین فصل آن هم رو به پایان است، در این زمینه یک استثنا محسوب میشود. تد لاسو یک مربی فوتبال آمریکایی است که از سوی مالک باشگاهی به نام ریچموند استخدام میشود تا تیم فوتبال این باشگاه را نابود کند. دلیل این اقدام این است که ربکا، مالک جدید ریچموند همسر سابق مالک باشگاه، ریچموند را بهعنوان مهریه یا سهمش پس از طلاق به چنگ آورده است و برای آنکه لج همسر سابقش را درآورد میخواهد این تیم را بهدست یک مربی نابلد بدهد تا سقوط کند؛ همسر سابق عاشق ریچموند بود. طی اتفاقاتی، مالک جدید عاشق فوتبال و تیمش میشود و تد لاسو هم یاد میگیرد فوتبال انگلیسی چیست.
قسمتهای فصل سوم طولانیتر از فصلهای قبل است؛ هر قسمت حدود یک ساعت. سریال ایرادهای فوتبالی زیادی دارد اما بهخاطر شخصیتپردازیها و داستانهای عالیاش دوستداشتنی است. فوتبال در واقع پسزمینهای است برای داستانها و روابط بین آدمها. بهطور مثال یک باشگاه لیگ برتری چرا کادر فنی تیم فوتبالش تنها از یک سرمربی و 2کمکمربی تشکیل شده و فقط یک مدیر ورزشی و یک تدارکاتچی دارد؟ از آنالیزور و ماساژور و دستیارهای متعدد و کادر مدیریتی و خدماتی و... خبری نیست. هر 3 مربی در طول مسابقه در تمام مدت بازی کنار خط طولی میایستند. صحنههای فوتبالی با اینکه نسبت به موارد مشابه بد در نیامده، باز هم مبتدیانه است. سرعت صحنههای فوتبال پایین است. اکثرا از فرمول قدیمی فیلمهای ورزشی تبعیت میشود که تیم ابتدا عقب میافتد و سپس جبران میکند اما در برخی موارد این کلیشه شکسته میشود.
در این سریال شخصیتهایی مثل روی کین، گری لینهکر، زلاتان، مورینیو و... سوژه شوخی قرار گرفتهاند. زاوالا بازیکنی است شبیه زلاتان با همان هیبت و همان خودخواهیها. نیتن یک تدارکاتچی است که به مربیگری ارتقا مییابد و گریم موهایش و رفتار مغرورانهاش شبیه مورینیو است که مربیگری را از مترجمی بابی رابسون در بارسلونا آغاز کرد و به سرمربیگری ارتقا یافت. روی کنت یک بازیکن بداخلاق و بددهن مثل روی کین است که ابتدا کارشناس تلویزیونی میشود و سپس به دستیاری سرمربی روی میآورد و...
در فصل سوم کمی کلیشههای نتفلیکسی هم در سریال گنجانده شد ازجمله توجه بیشتر به شخصیتهای رنگینپوست، پررنگتر کردن نقش زنان قدرتمند و ... که بیدلیل به برخی کاراکترها دیکته شده. چیزی که در قسمت دهم و جدید از فصل سوم توی ذوق میزند، شعاری بودن آن است. این قسمت شاید به سفارش دولت بریتانیا ساخته شده یا حتی به توصیه و حمایت مالی یوفا برای حمله به پروژه سوپرلیگ اروپا که باشگاههای رئالمادرید، یوونتوس و بارسلونا آن را پیگیری میکنند و قصد دارند با تشکیل لیگی متشکل از باشگاههای بزرگ اروپایی به درآمد بیشتری برسند. مخالفان این پروژه آن را نابودگر باشگاههای کوچک و لیگهای داخلی کشورها میدانند.
دولتهای انگلیس، فرانسه و اتحادیه فوتبال اروپا سردمدار مخالفان سوپرلیگ هستند. یوفا آن را در تعارض با منافع خودش میبیند. در قسمت آخر تد لاسو، مالک مونث باشگاه ریچموند علیه سوپرلیگ سخنرانی میکند. یک میلیاردر سیاهپوست که کارهای خلافی در فوتبال انجام میدهد، بهعنوان اسپانسر یک لیگ جدید به نام «آکوفو» مالکان و روسای سالخورده چند باشگاه بزرگ را گردهم میآورد تا پروژه را به آنها تفهیم کند. در این هنگام، مالک ریچموند که دیگر مدیران و رئیسها را سر میز به شکل کودکان دبستانی میبیند، موفق میشود آنها را علیه لیگ آکوفو بشوراند. آنقدر این قسمت شعارزده و سطحی و در حد نظرات کاربران عادی شبکههای اجتماعی است که مو بر تن آدم سیخ میکند.
ربکا در جلسه با مالکان سالخورده باشگاههای مثلا بزرگ تعریف میکند زمانی که همسر سابقش که در این جلسه هم بهعنوان مالک وستهم حضور دارد، بچه بوده، نمیتوانسته بلیت مسابقات را بخرد و دزدکی به ورزشگاه میرفته تا بازی تیم ریچموند را تماشا کند. یکبار نگهبان ورزشگاه او را گیر میاندازد و کتک میزند و بیرون میکند. آن بچه -روپرت- بعدا ثروتمند میشود و نخستین کاری که میکند خریدن باشگاه ریچموند است تا دیگر مجبور نباشد بازیهای این تیم را دزدکی ببیند. ربکا در این سخنرانی به این نتیجه میرسد که فوتبال از آن فقیران و قشر ضعیف جوامع است و نمیشود برای تماشای مسابقات فوتبال آنها را از لحاظ اقتصادی بیشتر تحت فشار قرار داد.
با همه اینها سریال تد لاسو در هر قسمت میتواند لحظات مفرح و خوشی را برای بینندهها فراهم کند. وقتی سریال به پایان میرسد، حس خوبی در مخاطب ایجاد شده، بهحدی که انگار از تماشای یک مسابقه جذاب فوتبال یا یک قرار دوستانه لذتبخش بیرون آمده است.
محمدرضا نصیری