کد خبر : 1862471 | 12 دی 1401 ساعت 12:23 | 19.7K بازدید | 2 دیدگاه

داستان عجیب داوری که از مرگ گریخت

کلا بچه پررو هستم اما معجزه شد که زنده ماندم!

لیگ برتر والیبال ایران روز گذشته شاهد یک اتفاق حیرت انگیز بود.

کلا بچه پررو هستم اما معجزه شد که زنده ماندم!

به گزارش "ورزش سه" دیروز در یکی از حساس ترین بازی‌های لیگ برتر والیبال دو تیم ایفاسرام اردکان و لبنیات هراز آمل به مصاف هم رفتند که در نهایت این بازی با پیروزی ارزشمند اردکانی ها خاتمه یافت تا دوئل سرمربی و مربی تیم ملی به سود علیرضا طلوع کیان خاتمه یافته باشد.

اما اتفاق ویژه این مسابقه به داور آن مربوط می شد. هنگام سفر داور بازی به اردکان برای قضاوت بازی، او دچار یک حادثه وحشتناک شد؛ جایی که محمد محبوب عشق دوست دچار یک صحنه رانندگی شدید شد و از خطر مرگ گریخت.

نکته عجیب تر ماجرا اما جایی بود که این داور بعد از چنین حادثه عجیب و غریبی خود را به سالن اردکان رساند و بازی را قضاوت کرد. اتفاقی که با توجه به شدت تصادف رخ داده بسیار عجیب و باورنکردنی به نظر می رسید.

در همین راستا گفت و گویی با این داور والیبال ایران ترتیب دادیم که در اینجا مصاحبه عشق دوست با خبرنگار ورزش‌سه را می خوانید.

*آقای عشق دوست خوشحالیم که سالم هستی. ماجرا چه بود؟
ماجرای خاصی نبود، تصادف کردم دیگر(با خنده)

*یک مقدار از جزییات این تصادف برای ما بگو
برای قضاوت در حال سفر به اردکان بودم و تصادف کردم و زیر تریلی رفتم.

*پس شدت تصادف خیلی بود
بله واقعا خدا رحم کرد. هیچی از ماشین باقی نماند. سقف، ستون و کلا همه جایش له شد. خیلی تصادف بدی بود چون با ١٣٠، ١۴٠ کیلومتر سرعت رفتم زیر تریلی

*پس ماشین کلا مچاله شد. 
بله هیچی از ماشین نبود. حتی سقف هم نداشت. نمی‌دانم من چطور زنده بیرون آمدم.

*یعنی بعد این ماجرا حتی بیمارستان هم نرفتی؟
خیر، مستقیم رفتم سر بازی. تلفنم هم حتی ترکیده بود. از یک بنده خدایی موبایلش را گرفتم و زنگ زدم به ناظر بازی و گفتم تصادف کردم و داغون شدم اما گفت خودت یه کاریش بکن. من هم خودم یه کاریش کردم. متاسفانه ناظر مسابقه هیچ گونه رفاقت و حس همکاری با من نداشت.

1787307

*وضعیت ماشینت چه شد؟
هر طور بود گفتیم جرثقیل آمد. الان هم آمدم یک جا یا ماشینم را اوراق کند یا ببینم چه کار می‌شود کرد. بازی را هم که رفتیم و قضاوت کردیم و تمام شد. الان هم بالاخره ماشین را به کاریش می کنیم.

*با توجه به عکس هایی که از شما منتشر شده به نظر می‌رسد از مرگ فرار کردی؟
دقیقا؛ معجزه اتفاق افتاد.

*پس چطور با این شکل تصادف هیچ اتفاقی برایتان نیفتاد. البته که خدا را شکر
چرا آقا چی چی هیچی نشد.

*نه منظورم این است که با این شدت تصادف خدا را شکر خیلی اتفاق بدی نیفتاد.
حالا دفعه بعد باید با تانک و پاترول و شاسی بلند بروم که دیگر مطمئن باشم هیچ اتفاقی نمی افتد. کلا اگر پول‌هایمان را به موقع بدهند این اتفاقات هم نمی افتد. آن موقع بچه ها می توانند تصمیم بگیرند که با ماشین، هواپیما یا چه وسیله ای بیایند. متاسفانه فدراسیون پول ما را نمی دهد و دو ماه معوقه داریم. البته با آن پول هم تا یکی دو ماه می توانیم با هواپیما بیاییم. بعد مجبوریم با قطار و نهایتا ماشین شخصی بیاییم که ممکن است این اتفاقات هم رخ دهد.

*حالتان اینقدر خوب بود که مستقیم بروید سر بازی و داوری کنید؟
من همیشه اوکی هستم و بله خوب بودم.

*صورتت اما کاملا زخمی بود
نه چند تا خراش جزیی بود و چیز خاصی وجود نداشت. چیز مهمی نبود کلا.

*پیگیری یا حمایتی از شما صورت گرفته؟
تا الان که دوستان زحمت کشیدند زنگ زدند. اما اگر منظورتان حمایت مالی است که نه، همان پول خودمان را کافی است.

*باز هم برویم سراغ تصادف؛ عکس منتشر شده خیلی چیز عجیب غریبی بود. 
معجزه بوده است. آن هایی که با من ارتباط دارند می دانند یک مقدار بچه پررو هستم، بعضی ها هم می گویند اعتماد به نفس کاذب اما این یکی دیگر معجزه بود و ربطی به اعتماد به نفس نداشت.

1787308

*حرف آخری نمانده؟
نه ممنون از شما، ما هستم و حالا حالا ها والیبال باید ما را تحمل کند.

دیدگاه‌ها