کد خبر : 1862065 | 10 دی 1401 ساعت 10:38 | 11.2K بازدید | 6 دیدگاه

معینی: شوخ‌طبع بود و مثل بالرین در زمین می‌رقصید!

روایت 24 ساعت همنشینی با پله در تهران!

مسعود معینی به عنوان یکی از پیشکسوتان فوتبال که جلوی پله بازی کرده خاطرات جالبی از این اسطوره فقید دارد.

روایت 24 ساعت همنشینی با پله در تهران!

به گزارش "ورزش سه"، درگذشت اسطوره بی‌بدیل فوتبال برزیل، ادسون آرانتس دوناسیمنتو پله، جامعه فوتبال را وارد شوک عظیمی کرد. مرگی که با گزارش‌های بیمارستانی که پله در آن بستری بود، مدت‌ها بود قطعی به نظر می‌رسید و حتی از روزها قبل، مسئولان استادیوم سانتوس برزیل مشغول آماده‌سازی این استادیوم برای انجام مراسم تشییع پیکر این اسطوره بودند. از لحظه اعلام خبر فوت یکی از بزرگ‌ترین بازیکنان تاریخ فوتبال، موج عظیمی از خاطرات مربوط به این اسطوره درحال انتشار است.

برای ما ایرانی‌ها یکی از مهم‌ترین خاطرات مربوط به پله، حضورش در ایران و صف‌آرایی او به همراه تیم سانتونس در برابر تیم منتخب تهران بود. تیمی که به دعوت تیمسار خسروانی به ایران آمد و به دلیل اینکه در آن زمان، تیم‌ملی ایران برای انجام مسابقات مقدماتی المپیک مونیخ در کره‌شمالی بود، به مصاف تیم منتخب استان تهران رفت.

در آن دیدار بازیکنان بزرگی از تیم‌های تاج(استقلال کنونی) و پرسپولیس و با هدایت رایکوف در برابر تیم پرستاره سانتوس صف‌آرایی کردند که یکی از این ستاره‌ها مسعود معینی، مدافع آن زمان تیم تاج، بود.

معینی در گفت‌وگو با روزنامه شهروند به مرور خاطراتش در دیدار برابر سانتوس پرداخت و از آن روز خاطر‌انگیز فوتبال ایران گفت. روزی که همه برای تماشای پله به استادیوم آزادی آمدند و بعد از گل اول او به ایران، در حرکتی عجیب و تاریخی، تمام تماشاگران ایستادند و ستاره تیم‌ملی برزیل را تشویق کردند.

تنها تصاویری که از آن مسابقه تاریخی در ورزشگاه آزادی با حضور پله باقی مانده؛ ستاره های وقت فوتبال مثل مسعود معینی، نصرالله عبداللهی، همایون شاهرخی و ... اسطوره را محاصره کرده‌اند.

**آقای معینی از روز بازی شروع کنیم، حال‌وهوای استادیوم در خاطرتان هست؟

یادم می‌آید که در سال 51، اولین باری بود که تیمی به جز پرسپولیس و تاج قرار بود در استادیوم آزادی به میدان برود و به نوعی این استادیوم را افتتاح کند. در واقع فرصت انجام بازی در استادیوم آزادی هنوز به تیم‌ملی هم نرسیده بود و به عقیده تماشاگران، این نخستین بازی تیم‌ملی در استادیوم یکصد هزار نفری آزادی بود.  استقبال عجیبی از این مسابقه شد و همه ما هم قبول داشتیم که مردم برای تماشای پله و ادو به استادیوم آمدند، نه برای تماشای ما. راستش را بخواهید ما هم اصلا به نتیجه بازی فکر نمی‌کردیم و محو تماشای نمایش حیرت‌انگیز  پله در میدان شده بودیم.
 

**زیباترین لحظه برای شما در آن مسابقه کدام لحظه بود؟

هیچ‌وقت نمی‌توانم فراموش کنم، برای دقایقی در آن مسابقه از خط دفاعی جلوتر آمدم و تقریبا در گوشه زمین و نزدیک منطقه کرنر بودم. پله و مسعود عبدالهیان در نزدیکی پرچم کرنر با یکدیگر درگیر بودند که ناگهان دیدم پله با حرکتی طوری مسعود را جا گذاشت که او روی زمین افتاد و بعد هم با ضربه‌ای همان توپ را به گوشه دروازه فرستاد. دقایقی قبل از آن نیز در یک لحظه توپ را از روی پای من کشید و وارد دروازه ما کرد. با وجود اینکه در این دیدار با نتیجه 5 بر یک باختیم، اماهیچ‌کدام از تماشاگران از نتیجه ناراضی نبودند. خودمان هم ناراضی نبودیم و می‌گفتیم خدا را شکر که بیشتر از این گل نخوردیم. اعتراف می‌کنم که در جریان این مسابقه، برای لحظاتی محو تماشای پله می‌شدیم و فقط از نمایش‌های او لذت می‌بردیم.

1786568

**به نظرتان پله برترین بازیکن جهان است؟

از نظر من ممکن است 100 بازیکن شبیه دیگو مارادونا و مسی به دنیای فوتبال وارد شوند، اما به عنوان کسی که در مقابل پله بازی کردم، باید بگویم که هرگز دنیای فوتبال کسی شبیه پله را نخواهد دید. او مثل بالرین در زمین می‌رقصید. مثل موزیسین در زمین آوای مخصوص خودش را برای حضار اجرا می‌کرد. او کسی است که در 17سالگی در جام‌جهانی 1962 با نمایش خیره‌کننده‌اش همه ما را مبهوت خودش کرد و هیچ‌کس در دنیای فوتبال با او قابل قیاس نیست. پله از نظر ساختار بدنی هم با تمام بازیکنان جهان فوتبال متفاوت بود. بدنی کاملا ورزیده با قدی بلند داشت. می‌گویند خانم‌ها می‌توانند تا 45 درجه اطراف چشم خود را ببینند، باید بگویم چشم‌های پله به قدری کشیده و بزرگ بود که از نظر من می‌توانست پشت‌سرش را هم ببیند. پله با هر دو پا شوت می‌زد و حرکات نمایشی اجرا می‌کرد، از دستانش هم به درستی هنگام دویدن بهره می‌برد که او را از تمام بازیکنان جهان فوتبال متمایز می‌کرد.

**خاطره جالبی هم از حاشیه‌های آن مسابقه یادتان هست؟

در خاطرم هست که روز قبل از مسابقه کنار استخر هتل، به همراه رایکوف که مربی تیم ما بود، نشسته بودیم. در یک لحظه دیدم فردی با چهره کاملا متمایز، کت و شلوار سرخ‌آبی و پیراهن قرمز وارد هتل شد. رایکوف به من گفت او را می‌شناسی؟ گفتم حتما از موزیسین‌های هتل است که قرار است برای ما کنسرت برگزار کند. رایکوف که به‌تازگی کمی فارسی یاد گرفته بود، گفت: «نه دیوانه، او ادو است، مهاجم تیم‌ملی برزیل که امروز قرار است مقابل تو بازی کند.» شب بعد از بازی هم تمام اعضای هر دو تیم به کافه‌ای رفتیم تا کنار یکدیگر باشیم. چون انگلیسی بلد بودم، پله از من خواست صحبت‌هایش را برای سایر بازیکنان ترجمه کنم و با همه ما شوخی کرد. در مورد شخصیت پله باید بگویم با وجود اینکه برترین بازیکن جهان بود، اما با تمام بازیکنان بی‌اندازه مهربان و شوخ‌طبع بود و همین موضوع باعث شده بود ما شیفته‌ اخلاق و رفتار او شویم.

دیدگاه‌ها