جایگاه 21 دیگر برای ماست
وقایع نگاری نود دقیقهای روی سکوهای زنانه آزادی
روایت خبرنگار ورزش سه از حضور در جمع هواداران زن پرسپولیس و شعف نود دقیقهای آنها...
به گزارش ورزش سه، برای نخستینبار زنان هوادار باشگاهی در بازی استقلال و مس در یک پنجشنبه نه نیمه ظهر مرداد، که شهریوری به وصال و لذت دیدن تیم آبیپوش پایتخت رسیدند. ۵۰۰ بلیتی که در کمتر از نیم ساعت فروخته شد و جایگاهی که بیش از ۱۵۰۰ زن آبیپوش را جای داد.
بهعنوان خبرنگار، جایی نه روی سکوها داشتم و نه در اتاق شیشهای، برای همهچیز دیر کرده بودم، چه برای خرید بلیت، چه هماهنگی برای حضور در جایگاه خبرنگاران و متاسفانه هیچ روایتی هم از همکاران زن حاضر در آزادی پس از آن منتشر نشد. جز عکسها و ویدیوهای که بیشتر آنها هم خالق و عکاسش مردان بودند. نگاه زنان خبرنگار کجا بود؟
عزمم را جزم کردم در بازی بعدی من هم دوباره عاشق فوتبال شوم و بازی پرسپولیس را در آزادی ببینم. با پیشبینی اینکه بلیت به اندازه نخواهد بود، حتی با وجود شایعه ۴هزارتایی برای جایگاه زنان، از هر دری وارد شدم تا دستکم دوباره به اتاق شیشهای آزادی برسم.
از ابتدای هفته هر روز به مسئول هماهنگی ورود خبرنگاران، به آقای یعقوبی یادآوری کردم و با واسطه کردن آدمها دنبال راهی برای ورود بودم، وسط هفته شلوغ فوتبال ایران و انتخابات عجیب و غریب فدراسیون، اما پاسخ در نهایت "نمیشود"، بود.
* خانم پوربخش، ما تنها امکان حضور یک خانم را داریم و نام فرد دیگری رد شده است.
روز بلیت فروشی متقارن شد با مجمع انتخاباتی فدراسیون فوتبال، بنابراین زمان را از دست دادم و ظهر با پیام عدم موجودی روبهرو شدم. همه اتفاقات دست به دست هم داد تا مانند یک زن هوادار بدون جایگاه شغلی، واسطه و گزینش دنبال راه ورود به آزادی باشم.
با کدملی خودم توانستم از جایگاه مردان بلیت بخرم بدون هیچ مشکل و مانعی.
هیچچیز تمام نشده بود، ممکن بود از گیت بانوان، بلیت ما، برای جایگاه مردان را راه ندهند. همه موانع پیش آمده را به فال نیک گرفتم تا یک روز زیستِ هواداری واقعی داشته باشم.
*ماشین سواری را بیخیال شدم و بعد از سالها سوار مترو شدم؛ در ایستگاه مترو، تشویق و کری خوانی از کیلومترها دورتر شروع شده بود. با مینیبوس مخصوص استادیوم راهی آزادی شدیم. حتی مردان هم شادتر از روزهای عادی بودند چه رسد به زنان که قلبهاشان به جای سینه در گوشها میتپید.
*نمیدانم جو حضور زنان بود یا واقعا مردان "استادیوم برو" همیشه بیجهت قضاوت شدهاند! هیچ برخورد و اتفاق ناخوشایندی رخ نداد و حتی مردان جمع از راننده خواهش کردند علیرغم دور بودن در شرقی، نخست زنان را برساند.
پشت در ورودی پارکینگ شرقی، غلغله شعلههای قرمز بود، زنان با بلیت، بدون بلیت و مانند ما با بلیت جایگاه مردان، پشت سد "نه" بزرگ نیروهای انتظامی مانده بودند. آنقدر هیجان و شادی در فضا بود که زنان بدون تنش، تشویق را شروع کردند. "این قرمز منه.. دوستش دارم خیلی زیاااد، قهرمانی بهش میاد". میانگین سنی در حدود ۱۸ تا ۲۰ و چند ساله میچرخید و از حضور با شقیقههای سفیدم کمی معذب شده بودم.
پس از کش و قوسهای فراوان، مانند همه میزبانیها، در آزادی به روی همه باز شد و دیدار دوباره پیشرویام بود. اینبار اما با تماشاچی و تلاقی رنگ قرمز زنان و مردان هوادار و چمن سبز آزادی. ساعت ۱۵ ربع کم نه، که ۱۸ ربع کم، صدای جیغهای زنانه در تونل جایگاه ۲۱ آزادی پیچید...
کریخوانی و تشویق از قبل از بازی شروع شد و تا دقیقه ۲۵ با هماهنگی کامل ادامه داشت. انگار که مدتهای طولانی زنان هوادار بیرون در ورزشگاه اینها را تمرین کردهاند. حتی در بازی بدون گزارشگر و حضوری نه توپ را گم میکردند و نه موقعیتها را از دست میدادند.
نیمه اول بهترین موقعیت برای زنان بود چرا که جایگاه آنها پشت دروازه صنعت بود، و تمامی سربازهای آنها در ارتش سرخ حملهور روی این دروازه برای اولین گل فصل بیستودوم در آزادی. پس از چند موقعیت نصف و نیمهای که پرسپولیسیها از دست دادند بالاخره گل اول بازی از راه رسید. یورگن لوکادیا اولین شادی گلش را پیش چشم همگی، روبهروی جایگاه زنان به آنها و اولین حضورشان تقدیم کرد.
هجوم تمامی زنان در هر موقعیت به پایین جایگاه قابل کنترل نبود و با هر موقعیتی جمعیت بیش از ظرفیت جایگاه، چون موجهای خزر در روزهای طوفانی به این سمت و آن سمت میرفتند و جالب اینکه نیروهای ویژه هم در جدیترین حالت خود حتی پس از گل هم جابهجا نشدند.
نیمه نخست با از دست دادن موقعیت گلزنی امیدعالیشاه و یک سوپر سیو بیرانوند با همان یک گل به پایان رسید.
حالا دیگر فرصتی بود برای ثبت و به اشتراک گذاشتن آنچه در آزادی میگذشت، عکاس باشگاه پرسپولیس در میان جمعیت بود. هرکسی هم که نشانی سرخ نداشت از دیگری پرچم و شالی میگرفت تا با سرخی و شوق، عکسش را ثبت کند.
سرویسهای بهداشتی مخوفی که گفته میشد در تمیزترین حالت ممکن قابل استفاده بود و آب آشامیدنی به قیمت چلوکباب تراز در بازار عرضه میشد!
نیمه دوم از راه رسید؛ زنان در تمام ۹۰ دقیقه روی پا بند نبودند و ایستاده بازی را تماشا میکردند هر لحظه انگار بازی ایران و پرتغال باشد در جام جهانی. برعکس که مردان با طمانیه، نشسته بازی را تماشا میکردند.
صنعت نفت در نیمه دوم فشار را روی دروازه پرسپولیس افزایش داده بود تا پرکاس و برزیلیها دستکم با یک امتیاز ورزشگاه "صدهزار زن و مردی" آزادی را ترک کنند. و حالا محل استقرار زنان پشت دروازه پرسپولیس بود و گل از گل زنان هوادار با سیو و واکنشهای دفاعی پرسپولیس میشکفت. حملهای هم اگر نبود، بیرانوند با لبخند و دست تکان دادن به تشویقهای زنان پاسخ میداد.
*لیدری شعارهای هواداری و آغازکننده، مردان بودند اما جایگاه به اسم ۵۰۰ نفری و دستکم ۲هزارنفری زنان بهخوبی پاسخ شعارهای هماهنگ را میداد و صدای زنانه در آزادی طنین انداز بود.
گل دوم روی اشتباه تهیدست و گل بهخودی در 10 دقیقه پایانی به ثمر رسید تا تیر خلاصی باشد بر پیکر برزیلیها در تهران. نیم بیشتری از مردان صحنه گل دوم را از دست داده بودند چرا که پیش از سوت پایان بازی در حال ترک آزادی بودند، برعکس زنانی که پس از سوت پایان بازی هم انگار که باور نداشتند دوباره روی این سکوها خواهند بود، از هوای شبانه آزادی دل نمیکندند.
نهم شهریور ۱۴۰۱، در استادیوم هیچ چیزی جز شوق فوتبال و لذت هواداری در صدا و سیمای زنان نبود، ما با شور و حالی تازه به آزادی رسیده و دلمان نمیخواست از این ورزشگاه مسنِ مهربان دل بکنیم.
نویسنده: رها پوربخش