نوشته غمبار میروسلاو بلاژویچ
سرمربی سابق تیم ملی: دارم این دنیا را ترک میکنم
میرسلاو بلاژویچ، مربی افسانهای فوتبال، با انتشاری پستی در فیس بوک اعلام کرد که از شرایط جسمی خوبی برخوردار نیست.
به گزارش "ورزش سه"، بلاژویچ که پیش از این سابقه هدایت تیم ملی ایران را نیز در کارنامه داشت، به یک سرطان جدید مبتلا شده است.
این مربی مشهور و پر افتخار کروات با انتشار پستی احساسی در صفحه فیس بوکش مدعی شد که پیش از این به دو سرطان مبتلا بوده و حالا سومین سرطان نیز گریبانگیر او شده است.
بلاژویچ در این پست نوشت:« کتاب نشانههایی از پایان مسیر نوشته آندریچ شاید کتاب خوبی نباشد که بخواهید آن را با خودتان به ساحل ببرید، خصوصا اگر ساحل به شما نزدیک نباشد (این کتاب بیش از 600 صفحه دارد) اما مطمئنا ارزش خواندن در این تابستان را دارد، بلافاصله پس از کتاب میترویوچ که شب گذشته پیشنهاد کردم...
این کتاب درباره دشواریهای زندگی و مشکلات روحی است، خردی که در طول زندگی نصیب او شد و مشاهدات جذابی که در این مسیر داشت. با این حال، مهمتر از همه سوالاتی است که اخیرا بارها به فکر من هم رسیده است: سوالاتی درباره مرگ و زندگی!
من همیشه به این موضوع فکر میکنم که دوران من به سر آمده است و آرام آرام در حال ترک این دنیا هستم. دوستانم، بازیکنان هم نسل من همگی مدتها پیش از دنیا رفتهاند. فقط من زنده هستم. آندریچ در این کتاب میگوید زندگی کوتاه است و من هر بار که این جمله را مرور میکنم، بیش از پیش جذب آن میشوم.
وقتی تمام دوران زندگیام را مرور میکنم، دوست دارم خودم را در دیوارهای خانه پنهان کنم و به قدری اشک بریزم که هرگز نتوانم جلویش را بگیرم. هیچ چیز در این زندگی برای من آسان نبوده است! دو سرطان داشتم و حالا دچار سومی هم شدهام. در کودکی به قدری فقیر بودم که لباس کافی برای پوشیدن نداشتم و در جوانی وقتی ازدواج کردم، نمیدانستم که آیا میتوانم غذای خودم و همسرم را تامین کنم یا خیر.
زندگی من همیشه پر از زجر بود و من مجبور به تحملش بودم. و این کار مربیگری که شاید از بیرون متفاوت به نظر برسد اما چیزی بیشتر از یک رضایت و خشنودی کوچک نبود...
و مادرم که یک فرشته بود و باور داشت که من در زندگی موفق خواهم شد اما زنده نماند تا ببیند که من توانستم با تلاش بسیار و سختکوشی خودم به هدفم برسم. او زمانی فوت کرد که من در شرایط بدی بودم و من تا همیشه متاسفم چون میدانم پدر و مادر و خصوصا مادری به برجستگی او تا چه حد مشتاق دیدن موفقیت فرزندش است. او ما را ترک کرد و با این که من کوچکترین فرزند بودم اما وظیفه نگهداری از خواهرانم به من سپرده شد. او به موفقیت من ایمان داشت و همین طور هم شد. من از این که او از آسمانها شاهد موفقیت من است آرام میشدم اما صادقانه باید بگویم که این تسکین زیادی نبود...
شاید این کتاب آندریچ صرفا به خاطر تعداد صفحاتش برای بردن به ساحل سنگین نباشد، بلکه این محتوای این کتاب است که به توصیه بسیاری برای این روزهای گرم مناسب نیست اما من شدیدا آن را توصیه میکنم. شاید نخواهید آن را در این تابستان بخوانید اما حداقل در پاییز این کار را انجام دهید.»