کد خبر : 1835081 | 02 مرداد 1401 ساعت 17:39 | 20.5K بازدید | 3 دیدگاه

ادای احترامی به اووه زیلر

شکست و اولین اشک‌های فوتبالی

برای من فوتبال رسما از جام جهانی ۱۹۷۰ آغاز شد. پیش از آن فقط نام‌ها و عکس‌ها بود.

شکست و اولین اشک‌های فوتبالی

به گزارش ورزش سه، جورج بست، خوش چهره، جذاب، اوزه بیو، پلنگ موزامبیک، بابی چارلتون، پله، بابی مور و گوردون بنکس و….از میان آلمان‌ها «اووه زیلر» مشهورتر از دیگران بود و نامی آشنا برای ما.

جام ۷۰ فوتبال را با تلویزیون به خانه‌ها آورد. 
با خواهش و تمنا و با اجازه مامان و بابا، برادر بزرگتر در نیمه‌های شب با چشمان خواب آلود بیدارم می‌کرد. بیداری در آن سن و خیره شدن به صفحه سیاه و سفید آسان نبود.
از همان زمان فهمیدم هیچ چیزی آسان نیست.

داستان‌های جام جهانی ۶۶ را به‌طور کامل از برادر شنیده بودیم. گریه‌های اوزه بیو را، هت تریک جف هرست را، گلی که هرگز از خط رد نشده بود را، شیرجه‌های تیلکوفسکی دروازه‌بان آلمان را، توفان زرد کره‌ا‌ی‌ها را. ایتالیایی‌های سرشکسته را. قهرمانی انگلیس را. همه و همه را.

1729816

اگر جام جهانی ۶۶ با پیروزی و لبخند، برای انگلیس به پایان رسید، اما جام جهانی ۷۰ با شکست و اشک همراه بود. نه فقط برای انگلیس‌ها، بلکه برای من.
آنجا بود که خیلی زود فهمیدم، فوتبال بیش از برد و پیروزی با شکست درد و رنج و غصه و اشک زنجیر شده است، مثل خود زندگی.

بنکس استثنایی با آن مهار معروف و افسانه‌ای ضربه سر پله در آن جام، صدمه دیده بود و پیتر بونتی دروازه‌بان محبوب ما از چلسی درون دروازه ایستاده بود. چقدر خوشحال بودیم. بابی چارلتون در آن روز معرکه بود و همه چیز محیا برای صعود به نیمه نهایی.
جایی که انگلیس تا دقیقه ۶۸، دو بر صفر از آلمان پیش افتاده بود. 
ناگهان الف رمزی در یکی از بدترین تصمیمات فوتبالی که شاهد بودم چارلتون را از زمین بیرون کشید. رمزی چشم به دیدار نیمه نهایی و حفظ انرژی چارلتون در گرمای طاقت فرسای مکزیک داشت.

1729072

غافل بودم و‌ ساده دل. خامِ خام. نمی‌دانستم و‌ نمی‌دانستیم، حکایت نویی به صفحات تاریخ فوتبال اضافه خواهد شد، رسم و عادتی که تا سالیان سال ادامه پیدا خواهد کرد؛ آلمان و آلمان‌ها، مبارزه جویی بی حد و‌ حصر، جنگندگی تا سوت پایان، باور عمیق به پیروزی، امتناع از تسلیم. نبرد تا آخرین نفس، تا آخرین قطره خون. تا مردن، تا مرگ.
سنتی شکل گرفت و‌ این تا سال‌ها قلب مرا پی در پی شکست.
داستان‌های حماسی کامبک‌های  «comeback» آلمان در ۱۴ جون ۱۹۷۹ در استادیوم گواناخواتو مکزیکو آغاز شد.
مثلث بی نظیر قیصر «فرانتس بکن بائر»، کاپیتان اووه زیلر و بمب افکن «گرد مولر» نه‌تنها انتقام فینال ۶۶ را رقم زد، بلکه آغازگر «سنت» مبارزه جویی تا پای جان «آلمان» شد.

با خروج چارلتون شیرازه تیم از هم پاشید، گل «زیلر» قد کوتاه با پشت سر در دقیقه ۸۲ نبرد را به وقت اضافه کشاند. زیلر لعنتی با اون جثه و قد‌ در برابر مدافعین بلند قامت، گلی بسیار دردناک به ثمر رساند. 
در آن روز یاد گرفتم اعتراض و الفاظ نامناسب در زمان فوتبال تا حدی جایز است و بخشی از همه داستان. همه در سینه بیان شد. در خانه بودم و دیر وقت بود. 

1729815
 گل زیلر در برابر بونتی و انگلستان در دقیقه ۸۲ در جام جهانی ۷۰

اعتراض نشانی از واهمه و ترس است. اذعان می‌کنم، ترس چیره شده بود. در انگلیسی‌ها و در ما.
همه در خواب بودند. بی سر و صدا و آرام و با توفانی در دل، از حمید سوال می‌کردم و سوال. چراهای بی پایان. باورش بسیار سخت بود. تقریبا غیرممکن.
آنجا بود که فهمیدم، شکست همراه همیشگی ماست، و پیروزی هیچگاه به آسانی به‌دست نمی‌آید.

پیتر بونتی بیچاره در بدترین بازی عمر خود ۲ گل خورده بود. برای نگهبان فوق العاده‌ای چون او سایه تاریک این بازی هیچ‌گاه کنار نرفت. بعدها حتی بعد از مرگ و در مرثیه‌های او به این بازی اشاره شد.

1729831

دیدار یک‌چهارم نهایی میان آلمان و انگلستان به وقت اضافه کشید.
ظاهر امر نشانی از امید نداشت، ناامیدی غالب شده بود و جریان بازی حس بدی داشت. بغض در سینه، بزرگتر و بزرگتر می‌شد. و کنترل آن سخت‌تر و سخت‌تر.
گل مولر در وقت اضافی مرا به گریه، انداخت. اولین گریه بود.
در آغوش برادر بزرگتر و با همدردی او به تخت رفتم و به‌همراه من تیم انگلستان تا سالیان سال راهی قعر غاری تاریک شد و به خواب زمستانی طولانی رفت. ۱۲ سال تا جام جهانی ۱۹۸۲. 
حقیقت فوتبال و زندگی در آن شب آشکار شد. باخت و شکست و سرخوردگی. نخستین اشک‌های بدون کنترل برای باخت در فوتبال. 
بعدها چند باری تکرار شد، همه را خوب به خاطر دارم.

1729830

برزیل با دار و دسته پله معجزه گر به‌همراه جرزینهو، ره ولینو، توستائو و‌ کارلوس البرتو‌ در فینال مقابل ایتالیا که در دیداری تاریخی نیمه نهایی ۴-۳ آلمان را شکست داده و دل مرا خنک کرده بود، با پیروزی ۱-۴ چنان نمایشی داشتند تا زخم‌هایم را کمی التیام بخشند. فوتبالی داشتند، فراموش نشدنی. تصاحب جام ژول ریمه برای سومین بار. صاحب ابدی جام.

این تازه آغاز راه بود. زیلر پس از آن با «مانشافت» خداحافظی کرد. ولی گل حیاتی و دلهره آور او هرگز از ذهنم پاک نشد. هرگز. 
آنجا بود که دریافتم اووه زیلر اولین بازیکنی بود که در چهار جام جهانی از ۱۹۵۸ تا ۱۹۷۰ گل زده است. و در مجموع، ۴۳ گل در ۷۲ بازی.

در همان ایام زیلر با تیم خود، هامبورگ، برای انجام دو دیدار در مقابل تاج و پرسپولیس به تهران آمد. متاسفانه اجازه نگرفتیم به امجدیه برویم. اما برادر بزرگتر به دیدار زیلر در مقابل بهزادی، در دیدار دوم این تیم در مقابل پرسپولیس رفت. همه چیز را، از سیر تا پیاز با عشق وافر تعریف کرد و‌ من و برادر کوچکتر همه را می‌بلعیدیم. از زیلر می‌پرسیدیم و او از گل همایون بهزادی و‌ صفر ایرانپاک حرف می‌زد. اما در آخر چیزی از قلم نیافتاد، بغل پا و سانتر و کرنر را، همه را گفت، همه را.

بدون اووه زیلر، آلمان به سنت ادامه داد. در دهه هفتاد با قیصر و بمب افکن بارها و بارها با تیم ملی و بایرن مونیخ مداوم دل من را می‌شکستند و این نفرت معصومانه‌ای در من ساخته بود. 
۱۹۷۲ و پیروزی دوباره در ومبلی، ۱۹۷۴ و پیروزی برابر یوهان کرایف و لاله‌های هلندی در فینال، بردی همیشه تلخ در فینال ۱۹۷۵ جام باشگاه‌های اروپا برابر لیدز یونایتد و….ادامه نمی‌دهم، طوماری خواهد شد.

1729818

آشتی با فوتبال آلمان با پیوستن بازیکن محبوبم، کوین کیگان از لیورپول به هامبورگ شکل گرفت. اگرچه بار دیگر خاطره تلخ گل زیلر زنده شد. ولی کوین در آلمان بود و آشتی اجتناب ناپذیر.
کیگان همیشه از زیلر در مصاحبه‌هایش حرف می‌زد؛ از منش و آقایی، از سبک و سیاق، از گرما و صفای او.
مردی که تمام دوران بازی باشگاهی ۱۹ ساله خود را در هامبورگ گذراند، جایی که در ۴۷۶ بازی لیگ بیش از ۴۰۴ گل به ثمر رسانده بود.
در هامبورگ و در فوتبال آلمان برای خودش خدایی بود، تقدیر از مردی ساده تمامی نداشت. زیلر هرچه مدال و جایزه و نشان افتخار شهر و استان و کشور بود دریافت کرد. این قابل احترام است و ستایش.
خوشبختانه انقدر زنده ماند تا ببیند، مردم و هواداران فوتبال هیچگاه او را فراموش نکردند.

چنانچه من، خیلی زود شیفته مردان تک باشگاهی شدم، و‌ اووه زیلر یکی از پرچمداران مردان تک‌باشگاهی بود. وفا و‌ وفاداری.
سنتی که دیگر جان داد و مرد. برای همیشه.

1729074

با رفتن زیلر ریزنقش و زبر و زرنگ‌، تیز و بز و باهوش که چهره و اندامش بیشتر به معلمان ریاضی مدرسه شبیه بود، از نسلی که فوتبال را به محبوبترین ورزش جهان تبدیل کردند، تعداد زیادی در این اطراف نمانده‌اند. 
قیصر تنها بازمانده معروف است. پله و‌ بابی چارلتون با بیماری دست و پنجه نرم می‌کنند. و‌ بونتی و اوزه بیو و مولر و…خیلی دیگر مدت‌هاست میدان زندگی را هم ترک کرده‌اند.

از روح فوتبال آن دوران اثری به جز آمار و ارقام و خاطرات شیرین چیزی باقی نمانده است. روزگار ستارگان و سوپر استارها و قراردادهای کلان است، دوران بازیکنان معمولی که خدا را بنده نیستند، طرف و طرفداری و‌ تعصب معنایی ندارد. اصلا سیاره دیگری است. کجا هستند که بشنوند زیلر می‌گفت؛
«با هیچیک از مردم -هیچگونه- تفاوتی ندارم، من فقط فوتبال بازی می‌کردم»
کلاهم را بر می‌دارم. تعظیم می‌کنم؛ خوب فهمیدم انسان بودن هم آسان نیست.

1729814

اشک‌هایم را پاک می‌کنم، بدون اعتراض و خشم. سبکبال و آسوده بدون همدردی و آغوش برادرم به تخت می‌روم و می‌خوابم.
زیلر با گل خود در آن شب، درسی برای تمامی عمر را به من هدیه کرد.
اووه زیلر 
5 November 1936 – 21 July 2022 / RIP

امیرحسین صدر
۲۳ جولای ۲۰۲۲

دیدگاه‌ها