عاشقانه نه، با منصوریان رابطه دوستانه داریم
مهاجری: میتوانستیم رکورد استقلال را خراب کنیم!
رضا مهاجری از مربیان بیحاشیه فوتبال ایران است. خودش میگوید بعید است از من علیه کسی مصاحبهای پیدا کنید.
به گزارش "ورزش سه" او سرمربیگری را بعد از سالها دستیاری در کنار فیروز کریمی و اکبر میثاقیان در شیرینفراز کرمانشاه آغاز کرد و مانع سقوط آنها به لیگ دسته دوم شد. بعد به لیگ دو رفت و سیاهجامگان را به دسته اول آورد و بعد هم آنها را راهی لیگ برتر کرد. روزگار پر فراز و نشیبی در نساجی، تراکتور، ماشینسازی، مس کرمان، پدیده، شهرخودرو و این اواخر نفت مسجدسلیمان داشت، اما در نهایت موفق شد ماموریت سخت و دشوار بقای بختیاریها در لیگ برتر را با موفقیت به سرانجام برساند. او در حالی که بعد از مدتها به مشهد آمده بود تا با خانوادهاش دیداری تازه کند، با خبرنگار "ورزش سه" به گفتگو نشست.
این مصاحبه متفاوت با رضا مهاجری را در ادامه بخوانید.
مربی بیپیشنهادی نیستم
خانواده من مشهد زندگی میکنند. برای همین دوست داشتم یک سال کنارشان باشم. پسرم سرباز است و دلم میخواست این سالی که میشود و پیشنهادش هست در مشهد بمانم. وگرنه مربی بیپیشنهادی نیستم که دنبال تیمی بدوم. برای همین به پیشنهاد شهرخودرو جواب مثبت دادم. من آمدم چون حس کردم نسبت به زحمات حمیداوی در مشهد به او کملطفی شده است. خیلی سختی کشیدیم تا تیم را جمع کردیم. تاریخ بسته شدن پنجره را هم میدانستیم برای همین سریع قراردادها رو جمع و جور کردیم، ولی مسیر باشگاه به سمت غیرحرفهایگری رفت و در حالی که من هنوز سرمربی بودم با میثاقیان صحبت کردند.
زندگی برای مدیران جریان دارد
بعد از رفتن من تیم به سمت تاریکی رفت. نمیگویم به خاطر رفتن من این طور شد، اما قطعا خود من بهتر میتوانستم تیمی را که بسته بودم راه ببرم. دعوایی که بین مدیران استان و مدیران شهرخودرو وجود داشت باعث شد روزگار این تیم سیاه شود، الان هم زندگی برای آنها جریان دارد؛ فقط فوتبال مشهد این وسط متضرر شد که بعید میدانم برای کسی مهم باشد. در آن زمان آقای بامداد در مجموعه مدیریت باشگاه خیلی زحمت کشید. اما سرنوشت شهرخودرو، رو به سقوط رقم خورد.
نفت، انتخاب خیلی سختی بود
وقتی از شهرخودرو بیرون آمدم هنوز اول لیگ بود و طبیعتا قرار نبود کسی به من پیشنهادی بدهد. وقتی رو به آخر لیگ هم رفتیم داشتم کمکم برای فصل جدید آماده میشدم. من معمولا دوست ندارم جایگزین کسی شوم. خود من یک بار از کار برکنار شدهام؛ آنهم همین شهرخودرو بود که همه دیدند بحث فنی در آن دخیل نبود. وگرنه یک مربی را با یک مساوی آنهم در بازی اول کنار نمیگذارند. با این حال پیشنهاد مسجدسلیمان رسید و با آدمهایی که معمولا مشورت میکنم مشورت کردم و اکثرا من را از پذیرفتن این ماجرا نهی کردند؛ به خصوص که فجر تازه دچار تغییراتی در کادر فنیاش شده بود و 2 امتیاز از ما بالاتر بود و شهرخودرو هم بیدار شده بود و به امتیازگیری افتاده بود.
هواداران بختیاری، تیم را نگه داشتند
نکته مثبت نفت مسجدسلیمان هوادارانش است. یک جمعیت خونگرم و متعصب که هرکسی عشق میکند کنارشان زندگی و مربیگری کند. وگرنه خود نفت تیم بیامکاناتی است؛ در آن شهر نه هتل درستی وجود دارد، نه خوابگاهی و نه زمین تمرینی. در همان زمینی تمرین میکنیم که بازی میکنیم. در همان خوابگاهی اردو میزنیم که زندگی میکنیم و اینها باعث میشود از نظر روانی بازیکنان در شرایط مسابقه قرار نگیرند. با همه اینها با توکل به خدا و امام رضا(ع) شرمنده مردم خوب خوزستان نشدیم و با کمک خود آنها و هواداران خوب بختیاری تیم را نگه داشتیم.
روی روند پیشبینی حرکت کردیم
روز اول با خودمان گفتیم از 7بازی باقیمانده 10 امتیاز نیاز داریم که خب 8امتیازش را کسب کردیم. من به شخصه دوست داشتم بازی با نفت آبادان را پیروز میشدیم تا با خیال راحتتری به استقبال هفته آخر برویم، اما در دقیقه 95 غافلگیر شدیم. با این حال همه اذعان دارند که کیفیت فوتبالی تیم رشد داشته است. کسب بیشتر از یک امتیاز به طور میانگین از هر بازی و جابجایی آمار پاس و شوت در این 7دیدار پایانی یعنی حواسمان جمع بوده که فوتبال زیبا ارائه دهیم و جوابش هم گرفتیم.
به کار خودم ایمان دارم
آنالیز این 7 بازی که بالای سر مسجدسلیمان بودیم نشان میدهد اتفاقات خوبی رقم زدهایم. فوتبال متحولشدهای نسبت به قبل ارائه دادیم. بیشترین شوت و پاس در یک بازی را از ابتدای فصل ثبت کردیم. اولین بار در یک بازی 2 گل زدیم. مالکیت توپ بیشتری برای خودمان ثبت کردیم و از همه مهمتر هواداران از شکل بازی ما راضی بودند. برای همین حتی بعد از باخت به گلگهر وقتی به خوزستان برگشتیم بازهم از ما استقبال شد. بازیای که به نظرم یکی از بدترین بازیهای تیمهای من در طول مربیگریام بود.
رابطه من با منصوریان عاشقانه نیست!
دیدم که چیزی پخش کرده بودند که با علی منصوریان دست در دست هم راه میرویم و گفته بودند رابطه عاشقانه... راستش خیلی خندیدم، اما خارج از شوخی باید بگویم او از مربیان بامعرفت فوتبال ماست. تیمش در بازی با ما همه توانش را گذاشت تا شایعهسازان حرفشان به جایی نرسد. همه میگفتند دو تیم نفتی که یکیشان اصلاً به این امتیاز نیازی ندارد حتما بههم راه میدهند، اما منصوریان ثابت کرد آدم شریفی است. بعد از بازی هم تماس گرفت چون میدانست گل دقیقه 95 تیمش فشار زیادی به ما وارد کرده، پیگیر کارهای ما بود. برای همین رابطه ما عاشقانه نیست؛ معرفتی و دوستانه است!
میتوانستیم رکورد استقلال را بشکنیم
بازی با استقلال شرایط ویژهای داشت؛ 3 بازیکن کلیدی تیم را در اختیار نداشتیم و از طرفی استقلال با تمام ظرفیت و ملیپوشانش آمده بود تا از حیثیت خودش به عنوان بهترین استقلال تاریخ دفاع کند. به نظرم به جز 5 دقیقه آخر، کاملاً بازی پایاپایی با استقلال انجام دادیم و اگر بچهها کمی خودباوری داشتند میتوانستیم حتی برنده بازی باشیم. ولی در کل باید بگویم زیبایی فوتبال به همین استرسها است؛ فلان تیم باید ببازد تا این یکی ببرد تا آن یکی بماند! در کل دوست داشتیم بازی آخر فصل را میبردیم تا با خاطره خوش در لیگ ماندگار میشدیم.
باید دست داورانمان را بوسید
در تیمهای مقابل تا هفته آخر که تیمشان نیفتاده بود مدام در نشست خبریهایش میگفتند اگر در بازی با ذوبآهن داور آن پرچم اشتباه را برای مسجدسلیمان نمیزد فلان. اول که الان دیدید اگر آن بازی هم ما میباختیم باز شما سقوط میکردید. برای همین به نظرم بیتجربگی است که اشتباه داوری در یک بازی دیگر را به نتیجه نگرفتن خودمان گره بزنیم. در بازی با نفت آبادان گلی که خوردیم بعد از توپی بود که نیم متر از خط طولی رد شد، اما داور اوت نگرفت. خب ما که یک بر صفر جلو بودیم؛ اگر با همان برد به رختکن میرفتیم قطعا نیمه دوم بهتری داشتیم، نه اینکه در دقیقه 44 با اشتباه داوری گل بخوریم. حالا هی اعتراض کنیم؟ نه... باید دست داوران را بوسید که با حداقل امکانات قضاوت میکنند و باید در لحظه تصمیمات مهمی بگیرند.
اگر نفت میافتاد فشار روحی بدی متحمل میشدم
خب من دو فصل قبل در نساجی بودم و مجبور شدم به خاطر آن بیماری استعفا دهم و از شرایط آرمانی دور شدم. بعد از آن هم باید بگویم که نتایجی که در یکی دو فصل اخیر کسب کردهام برای خودم قابل قبول نبود، به مسجدسلیمان آمدم تا با نگه داشتن تیم خودم را به خودم ثابت کنم. برای همین اگر خدای نکرده این ماموریت را با موفقیت تمام نمیکردم، به شدت از نظر روحی آسیب میدیدم. من در این 12 سال مربیگری همیشه یا در تیمهایم بحث صعود مطرح بوده، یا آسیایی شدن یا ماندگاری. برای همین مسجدسلیمان آزمون خوبی بود که به سرانجام رسید.
شانس خوبی داشتم
در نفت مسجدسلیمان خوششانسی آوردم. از یک طرف هیئتمدیره، کادر سرپرستی و مدیرعامل خوبی داشتیم که با جان و دل برای تیم مایه گذاشتند و از طرفی بازیکنانی داشتم که تا آخرین نفس برای ماندن جنگیدند. این برای من خیلی ارزشمند بود. اگر هر کدام از این ضلعها کمکاری میکرد تیم به سرنوشت خوبی دچار نمیشد و طبیعتا این ناکامی به نام من نوشته میشد. ولی دست تکتک آنها را میبوسم که اینطور عاشقانه با من راه آمدند و خاطرات خوبی برای مردم مسجدسلیمان رقم زدیم.
نفت، محتملترین گزینه سقوط بود!
شرایط لیگ برتر با همهجا متفاوت است. در لیگ یک مثلا چندین تیم با یک باخت و مساوی به مرز سقوط میروند یا بالا میآیند؛ اما لیگ برتر امسال رقابت 3 تیم برای ماندن بود. اگر این دامنه گستردهتر میشد کار برای ما هم راحتتر بود. تراکتور که خودش را از ته جدول جدا کرد و ما ماندیم و فجر و شهرخودرو. منتهی نفت با شرایط و بازیهایی که داشت محتملترین گزینه سقوط بود که با احترام به نمایندگان مشهد و شیراز، عمیقا از ماندگاری نفت مسجدسلیمان خوشحالم.
سابقه کار با تیمهای پرهوادار را دارم
قبلاً در نساجی و تراکتور بودهام و از توقع هواداران از یک تیم آگاهم. شما ببینید در بازی با نساجی که اجازه ندادند هواداران ما به ورزشگاه بیایند آنها ساعتها پشت در ایستادند تا به بازیکنان و کادرفنی ما خستهنباشید بگویند. اینها ارزشمند است. منتهی فدراسیون قدر این سرمایهها را نمیداند و بدون هیچ توضیحی برنامهریزیاش برای تیمهای مختلف را تغییر میدهد. به ما که درصد مهمی از قرارداد بازیکنان را ندادیم تا گیت ورودی و سامانه خرید بلیت راهاندازی کنیم، اجازه ورود تماشاگر نمیدهد. اما در حافظیه دیدیم که نه گیتی وجود دارد نه کسی بلیت خریده، ولی تماشاگران به راحتی وارد ورزشگاه شدند!
برای ماندن در نفت صحبت کردهام
اولویت اول من بودن کنار مردم خوب خوزستان در مسجدسلیمان است. اما میدانم آنها هم راضی نیستند که دوباره تیمشان برای بقا بجنگد. یک سری مسائل را خدمت اعضای هیئتمدیره و مدیرعامل مطرح کردهام که به نظرم بایستی اصلاح شود. بحث زیرساختی هم هست. به خدا نمیشود در همان زمینی که تمرین میکنیم بازی کنیم. اگر هیئتمدیره تأمین بودجه نمیکرد و دو اردوی تهران را برگزار نمیکردیم باید چند بازی خانگی را در زمین خاکی بهنام محمدی برگزار میکردیم! اینها بدیهیات فوتبال حرفهای است.
دوست ندارم بگویم تمرینات را به تهران ببریم
کلاً مخالف خارج کردن یک تیم از محدوده جغرافیاییاش هستم. اما دارید شرایط را میبینید نساجی یک بار در مشهد بازی میکند یک بار تهران، فجر هم همین اتفاق برایش افتاد. وقتی مجبوریم چه کنیم؟ ما دوست داریم جلوی چشم هواداران تمرین کنیم. با کدام امکانات؟ به نظرم مسئولین محترم خوزستان باید تصمیم درستی بگیرند. فولاد، نفت آبادان، استقلال ملاثانی، استقلال خوزستان، نفت مسجدسلیمان و کلی تیم کوچک و بزرگ دیگر در این استان هستند؛ باید یک فکری کرد. مسجدسلیمان شهر اولینهاست؛ نباید مسیر طوری پیش رود که بگویم خب تمرینات تیم به تهران منتقل شود و بازیها را به خوزستان ببریم.
به انرژی مثبت تماشاگران نیاز داریم
اگر تیم را کمکم از مردم و هواداران دور کنیم، آنها هم ما را رها میکنند. ما به انرژی مثبت هواداران نیاز داریم. آنها میتوانند مسیر درست یک تیم برای ماندگاری را ترسیم کنند. مگر برای کسی جز آنها فوتبال بازی میکنیم؟ حالا تیمی مثل مسجدسلیمان که هوادارانش در ایران درجه یک هستند را کجا ببریم که هم امکانات باشد هم هوادار؟ شما باید از نزدیک ببینید که این مردم خونگرم قوم بختیاری چقدر برای بقای این تیم کمک کردند و جنگیدند. من یا یک مربی دیگر حالا بگوید اگر میخواهید تیمتان موفق شود کنار شما نباشد؟
فصل را بدون مصدوم تمام کردیم
شرایط ترانسفری و مسابقاتی نفت مسجدسلیمان که اولا بازیها خیلی فشرده بود، دوما برای هر مسابقه مسافتهای عجیبی را طی میکردیم که سختترینش 4ساعت اتوبوسسواری تا اهواز در رفت و برگشت بود، خیلی طاقتفرسا بود. اما با همه این شرایط به خاطر تلاش درست و بینقص تیم بدنسازی و پزشکی، فصل را بدون مصدوم تمام کردیم. اینکه گفتم واقعیت یک بیلان کاری درست از آمار مصدومان تیمی است که به طور عادی، فقط در مسیر رفتن به هر مسابقه باید 2نفر مصدوم میداد!
با پسرم سختگیرتر کار میکنم!
آبروی من خیلی مهمتر از این است که چون «عماد» پسر من است باید کنارم بگذارمش. او شاید در ابتدای کارش نیاز داشت کمکش کنم، اما حالا من به کمک او نیاز دارم. او در 2 مقطع جدا از من کار کرده، اول لیگ امسال هم با هوادار قرارداد امضا کرد، من اشتباه کردم و از او خواستم به کمک من بیاید. وقتی من در مس کرمان بودم عماد در رفسنجان با ربیعی کار میکرد. بنابراین، این طوری نیست که چون پسر من است کنارم نگهش میدارم. بعد من با او پارتی بازی میکنم؛ جانتوشاک و لیکنز چی؟ آنها هم آن سال اجازه جدایی او از تراکتور را ندادند. عماد وقتی کنار من است اتفاقا شرایط سختتری دارد چون من تواناییهایش را میشناسم و از او توقعات بیشتری دارم.
تیم ملی شرایط خطرناکی دارد
درباره تیم ملی باید بگویم الان شرایط خطرناکی دارد و شرایط اسفباری در جامجهانی انتظارش را میکشد. این نمیشود که هر تیمی دمدست است برای بازی دوستانه انتخاب شود. حالا که همه همگروههای ما مشخص شدهاند بایستی تیمهایی را انتخاب کنیم که سبک بازیشان به انگلیس و امریکا و ولز بخورد. منتهی فدراسیون الان در شرایط خوبی نیست. رییسش برکنار شده، اعضای هیئترئیسه عزل شدند و مشخص نیست دقیقا چه کسی برای تیمهای ملی تصمیم میگیرد. کاش تا دیر نشده فکری بکنند.
گفتگو از مسعود حکمآبادی