محمد احمدزاده پاسخ میدهد؛
سرمربیگری فوتبال بهتر است یا رانندگی ماشین سنگین؟
در حال حاضر فوتبال جای ما نیست. الان باید جوانهای با انرژی با این مسئولین سر و کله بزنند.
به گزارش ورزش سه، محمد احمدزاده که در چندین دوره مختلف هدایت ملوان بندرانزلی را بر عهده داشت، پس از آخرین حضور روی نیمکت این تیم برای همیشه از فوتبال کنار رفت و در تصمیمی جالب شغل رانندگی را برای خودش انتخاب کرد.
او که در روز تلخ سقوط ملوان به دسته یک، روی نیمکت این تیم حضور داشت حالا پس از قطعی شدن بازگشت این تیم به جمع لیگ برتریها، به گفتوگویی با خبرنگار ما پرداخت و درباره علل سقوط ملوان به لیگ آزادگان و حضور ۷ ساله در لیگ پایینتر صحبت کرد.
احمدزاده همچنین درباره آخرین دوره حضورش در ملوان که با حواشی همراه بود نیز توضیحاتی را ارائه داد و دلایل کنار رفتنش از فوتبال را نیز بازگو کرد.
این گفتوگو را در ادامه میخوانیم:
* ملوان بعد از هفت سال حضور در دسته اول توانست دوباره به لیگ برتر صعود کند؛ در ابتدا درباره این موفقیت صحبت کند.
ملوان یکی از تیمهای ریشه دار و با تجربه ایران است که هم در دوران تخت جمشید و هم بعد از انقلاب، افتخارات بزرگی را برای فوتبال انزلی و استان گیلان داشته است. واقعا حیف بود که این تیم در لیگ پایینتر حضور داشته باشد. اتفاقاتی که در مسیر صعود این تیم به لیگ برتر رخ داد، باعث خوشحالی همه علاقهمندان به ملوان در سراسر کشور شد. خیلیها منتظر این اتفاق بودند و زحمت کشیدند و حاصل زحماتشان این شد که الان همه مردم انزلی از این صعود خوشحال و به سالهای پیش رو امیدوار باشند.
* فکر میکنید چه عواملی باعث صعود ملوان شد؟
مطمئنا تماشاچیها رکن اصلی این صعود هستند اما واقعا باید از زحماتی که پژمان، مازیار و آقای پوررشید برای این تیم کشیدند؛ تشکر کنیم که تیم را در مسیر صعود به لیگ برتر قرار دادند و باید به زحمات آنان ارج نهاد. مطمئنا بازیکنان و مجموعه تیم برای چنین اتفاقی تمام تلاششان را کردهاند و من هم وظیفه دارم شخصا از آنها تشکر کنم و به آنها خسته نباشید بگویم.
* شما در روز سقوط ملوان، هدایت این تیم را بر عهده داشتید؛ درباره شرایط آن فصل هم صحبت کنید.
من برای هفت بازی آخر در تیم حضور داشتم و شرایط واقعا سخت بود. کسی هم هدایت تیم را قبول نمیکرد چون بازیهای سختی پیش رو بود و شرایط خیلی بد بود. در هفت بازی که من آمدم اتفاقات نادری رخ داد؛ در بازی دومی که حضور داشتم پژمان را از دست دادم، کمی جلوتر رفتیم و آن اتفاق برای مهرداد افتاد و او را از دست دادیم. برای سه بازی آخر سید حسین حسینی دروازهبان فعلی استقلال را که بهعنوان سرباز در تیم بود؛ نداشتیم. تیم در شرایط سختی قرار گرفت. البته اتفاقات دیگری هم وجود داشت و اشتباهاتی صورت گرفته بود اما ما برای هفت بازی آخر تمام تلاشمان را کردیم ولی متاسفانه مسیری که تیم در آن سال در آن قرار داشت و تیمی که بسته شده بود، منجر به آن اتفاق تلخ شد.
* با توجه به اینکه شما هفت بازی در تیم بودید، نمیتوان شما را مقصر سقوط دانست. فکر میکنید عوامل اصلی این سقوط چه مسائلی بودند؟
فکر میکنم اشتباه اصلی بهخدمت گرفتن کادرفنی غیر بومی برای انزلی بود که بر اساس مسائل سیاسی این اتفاق رخ داد. در نیم فصل از دست دادن پاشنکو و جایگزین نکردن او مسئله دیگری بود که برای ملوان بهوجود آمد. در مجموع تیم مسیر سیاسیای را طی کرد و آدمهای سیاسی برای آن تصمیم گرفتند و برنامهریزی کردند. در میان راه هم شرایط مالی به بدترین وضعیت رسید. مسیر طوری بود که اگر دقیق به آن نگاه میشد به نظر میرسید تمام اتفاقات از قبل تعیین شده بود. کشاندن ملوان به لیگ یک و بدهیها نشان میداد که قصد دارند این تیم را حذف کنند. حتی در سالهای بعد مشخص شد برخی راضی نیستند ملوان در لیگ یک هم بماند و دوست دارند به لیگ دو سقوط کند و از گردونه تیمهای پر تماشاچی خارج شود و همچون تیمهایی مثل ابومسلم، برق شیراز، راه آهن، پاس و ... منحل شود. مسیر حرکتی آدمهای سیاسی، حذف ملوان از فوتبال ایران بود که عواملی باعث شد تیر آنها به سنگ بخورد. خود ملوانیها بیدار شده و وارد میدان شدند و مسیر را تغییر دادند. حضور فعلی تیم در لیگ برتر نتیجه خواستهها و پیگیریهای تماشاچیها و زحمات تعدادی از پیشکسوتان بود.
* پس شما فکر میکنید علت این دوری هفت ساله از لیگ برتر هم این بود که عدهای میخواستند این اتفاق رخ ندهد؟
بله. میخواستند تیم برود و این هم عزم آدمهای سیاسی برای از بین بردن تیم بود. من در آن مسیر بودم و اتفاقات را میدیدم. ما خودمان تیم را از چنگ آقایانی که با کارهایشان ثابت میکردند لزومی ندارد ملوان وجود داشته باشد؛ خارج کردیم. در واقع مشخص بود که ملوان برای آنها تبدیل به معضل شده و میخواهند آن را از بین ببرند. خوشبختانه این اتفاق با بیداری تماشاچیها و تعدادی از بچههای خاک خورده همین تیم به ثمر ننشست و ملوان تیمی شد که الان با کمک تماشاچیها مسیر خودش را پیدا کرد.
* در این مدت شما دو بار هدایت ملوان را بر عهده گرفتید.
بله؛ هر دو بار هم تیم در حال سقوط بود. یعنی زمانی تیم را تحویل میگرفتیم که از سقوط جلوگیری کنیم. هر دو بار قصد بازگشت به فوتبال را نداشتم اما تیم انتهای جدولی را تحویل گرفتم چون میدانستم مسیر، مسیر انحلال ملوان است و ما میآمدیم که این اجازه را ندهیم. البته تماشاچیها حرف اول و آخر را در قوت گرفتن ما میزدند. در دوره دوم پژمان و مازیار اصرار زیادی کردند و من را برگرداندند. مدتی هم با هم کار کردیم اما بعد از کرونا مسیرمان جدا شد.
* البته بار دومی که کنار رفتید حواشیای با مازیار زارع ایجاد شده بود که زمان استعفا هم به آن اشاره کردید.
اتفاقاتی رخ میدهد که شاید در آن زمان خوشایند نباشد اما واقعیت این بود که من دوست داشتم پژمان و مازیار که دو جوان علاقهمند بودند در ادامه راه کار را در دست بگیرند. البته من دوست داشتم هر دو با هم به مسیر مربیگری بیایند اما چون ما خلاهایی در مدیریت داشتیم، مجبور شدیم پژمان را در آنجا جا بیندازیم و او هم خیلی خوب عمل کرد. مازیار هم که در کنار من حضور داشت اما در حقیقت باید مازیار و پژمان خودشان کار را دست میگرفتند و نیازی نبود شخصی مثل من کمکی کند. آنها به درجه پختگی کامل رسیده بودند و به دانش مربیگری دست پیدا کرده بودند. من سعی میکردم به آنها کمک کنم تا سریعتر موقعیت جدیدی برایشان فراهم شود. اگر مسئلهای وجود داشت یا حرفی زده میشد اهمیتی نداشت و تمام تلاش همه این بود که تیم از شرایط سخت خارج شود و پژمان و مازیار هم در راس کار قرار بگیرند و خوشبختانه این اتفاق هم افتاد. بزرگترین اتفاقی که در این شرایط سخت اجتماعی میتوانست رخ بدهد همین بود.
* اما آقای زارع مدتی قبل از استعفای شما در تمرینات حاضر نمیشدند و به نظر میرسید بین شما مشکلی وجود دارد.
در هر مجموعهای ممکن است مسائلی پیش بیاید و حرفی زده بشود اما رفتن من و حضور مازیار و پژمان در راس کار باید اتقاق میافتاد چون خود من در این مسیر قرارشان دادم. ممکن بود من یک سال بیشتر بمانم اما در نهایت هدف همین بود. شاید من در آن زمان احساس میکردم که هنوز زود است و آمادگی استقلال کامل را ندارند ولی در آن دوره این اتفاق افتاد و الان که به شرایط نگاه میکنم میبینم اشتباه نبوده است. در حال حاضر هم نیازی نیست که درباره اتفاقات و اختلاف نظری که وجود داشت صحبت کنیم چون بهترین ایده این بوده که مازیار و پژمان مسئولیت را بر عهده بگیرند و همین هم شد.
* آیا هنوز بابت اتفاقاتی که در آن دوره رخ داد دلخوری دارید؟
به هیچ وجه دلخوری وجود ندارد. در این مسیر بارها مازیار آمد و از من خواست به تمرین بروم و به آنها سر بزنم و در کنار تیم باشم. همیشه ارتباط خوبی بین ما بوده و همچنان هم هست. همه ما به ملوان فکر میکنیم و نگاه ما به آینده این تیم است. در کنار این مسائل یکی دیگر از اهداف ما هم استفاده از نیروهای جوان مثل مازیار و پژمان بود که خوشبختانه این اتفاق افتاد و از خودم بهخاطر این ایده اثرگذاری که استارت آن را زدم خیلی راضی هستم. عشق به ملوان و اوج گرفتن آن است که برای همه ما مهم است و سایر مسائل اهمیتی ندارد.
* در واقع ملوان با نسل جدیدی که شما پای کار آوردید توانست به لیگ برگردد.
ما وظایفی داریم؛ من در تمام دورانی که در فوتبال بودم دوست داشتم آدمهای جدید در موقعیت بازی قرار بگیرند. در بخش مربیگری هم ما وظایفی داریم؛ من هر جا میرفتم دوست داشتم نیروهای جدید و جوان بیاورم که بتوانند آینده شهر و تیم را رقم بزنند. سعی کردم هر جایی که هستم این اثرات را بگذارم و روزی که میروم مردم و فوتبال منطقه این مسئله را ببینند. در مورد ملوان هم وظیفه ما این بود که برای این کار تلاش کنیم و آینده ملوان را با بچههای جدید بسازیم و جایگزینهای خوب و مطمئن و خاک خوردهای را وارد کار کنیم. وقتی یک نفر از بیرون از انزلی میآمد برای من خیلی سنگین بود و نمیتوانستم بپذیریم که ملوان با این میزان قدمت و بازیکن پیشکسوت از نیروهای غیر بومی استفاده کند. حق پیشکسوتان خود ملوان بود که تیم را با دست خودشان نجات بدهند.
* شما خیلی راحت از فوتبال کنار رفتید و بر خلاف بسیاری که بعد از چنین اتفاقی میگویند ما به حقمان نرسیدیم و قدرمان را ندانستند این مسائل را هم مطرح نکردید. دلیل این اتفاقات و رفتار چه بود؟
در حال حاضر فوتبال جای ما نیست. الان باید جوانهای با انرژی با این مسئولین سر و کله بزنند. ما در سلامت کامل فعالیت میکردیم اما الان فوتبال سلامت خودش را در خیلی از بخشها از دست داده است. کار کردن در این شرایط برای افرادی در سن ما خیلی سخت است چون در سلامت کامل یا نسبی کار کردهاند. مسائلی مثل شرط بندی مدیران و استفاده از بازیکنان برای تغییر نتیجه یا دوپینگ و چنین مسائلی برای ما شناخته شده نیست. ما نمیتوانیم هم عاشق ملوان باشیم و هم ببینیم نتایج را گروه دیگری رقم میزنند. من خوشحالم که در این فضا نیستم و کنار آمدهام. در این شغلی که الان دارم آرامش دارم و با کسانی که دنبال اسم و شهرت هستند ارتباط ندارم. در سنی هستم که احساس میکنم آرامش میتواند به من کمک کند؛ واقعا از غیبت در فضای فوتبالی که هیچ چیز سر جای خودش نیست ناراحت نیستم. فقط از این ناراحتم که پدیده جذاب فوتبال در ایران منحرف شده و کاری از دست ما ساخته نیست.
* تصمیمتان برای ترک فوتبال را عاقلانه میدانید؟
صد در صد. من در این شرایط آرامش بیشتری دارم و احساس هم میکنم که این فضای فوتبال مال ما نیست. جوانها انرژی دارند و سلامت سالهای گذشته را ندیدهاند و توانایی کار کردن در این فضای آلوده را دارند.
* با توجه به اینکه نسل شما درآمد آنچنانی از فوتبال نداشت، شرایط شما از این جهت چطور پیش رفت؟
من قراردادهای زیادی بستم و کار کردم اما در ۹۰ درصد قراردادها مبلغی را که توافق کرده بودیم، دریافت نکردم. برای مثال در آن زمان ۴۰۰ میلیون قرارداد بستم اما ۴ میلیون گرفتم. بعضی مواقع هم د10درصد از قراردادهایم را دریافت کردم ولی نهایتا فقط دو باشگاه برق شیراز و شاهین بوشهر به تمام تعهداتشان عمل کردند. گاهی شکایت کردیم اما آن هم به جایی نرسید. برخی از بیرون فکر میکنند پول زیادی در فوتبال است در صورتیکه برای همه اینطور نیست. ما با عشق به کارمان قرارداد میبستیم و نتوانستیم مشکلات مالیمان را با فوتبال حل کنیم. در حال حاضر تمام دارایی من ماشینی است که روی آن کار میکنم و اموراتم را میگذرانم و اصلا به گذشته فکر نمیکنم، حتی دنبال طلبهایم هم نمیروم. در ملوان هم که همیشه در راه خدا کار میکردم و در دو سال آخر حتی یک ریال هم از این تیم نگرفتم. فقط متاسفانه تشکیلات اداری و مالیاتی ما باور نمیکنند؛ در یک سمت از باشگاهها دریافتی نداشتیم اما در سمت مقابل اداره مالیات برای ما مشکل ایجاد میکند. فوتبال هیچ مشکلی از مشکلات مالی ما را حل نکرد اما از این جهت که رسانهها و مردم ما را شناختند باید از فوتبال تشکر کنیم و به هیچ عنوانی از مسیری که طی کردم ناراحت نیستم.
* فکر میکنم قیمت ماشین شما از کل درآمدی که از فوتبال به دست آوردید بیشتر است.
(با خنده) این هم یک ریسکی بود که من قبول کردم و خدا هم یک شانس دوباره به ما داد که یک زندگی نرمال داشته باشیم و حسرت فوتبال را نخوریم. واقعا خدا ما را دوست داشته و کاری کرده که بتوانیم روی پا بمانیم.
زهرا حیدریان