کد خبر : 1823779 | 21 اردیبهشت 1401 ساعت 03:00 | 86.1K بازدید | 10 دیدگاه

حق ندارم کم‌فروشی و منفعت‌اندیشی کنم؛

الهامی: کامل و شفاف بگویند در رختکن چه شد

سرمربی سابق نساجی از مدیران این باشگاه می‌خواهد عنوان کنند چه اتفاقی پس از دیدار با مس رفسنجان افتاده است.

الهامی: کامل و شفاف بگویند در رختکن چه شد

به گزارش "ورزش سه"، ساکت الهامی که دو هفته قبل همراه با نساجی مازندران به قهرمانی در جام حذفی رسیده بود، پس از دو مسابقه لیگ برتری مقابل آلومینیوم اراک و مس رفسنجان، با تصمیم این باشگاه به پایان همکاری با نساجی رسید.

باشگاه نساجی مازندران در اطلاعیه خود برای پایان همکاری با ساکت عنوان کرده اتفاقاتی پس از دیدار برابر مس رفسنجان در رختکن تیم افتاده که در تاریخ این باشگاه بی‌سابقه بوده و حالا الهامی در پیامی اینستاگرامی به این مسئله واکنش نشان داده و ضمن بیان درد دل با تماشاگران مازندرانی و قائم‌شهری نوشته است:

«من ساکت الهامی افتخارم این است که بچه خانی‌آباد هستم؛ بچه جنوب شهر تهران. در همه این سال‌ها می‌توانستم اما نخواستم بالاتر بروم و زرق و برق برج‌ها وسوسه‌ام نکرد به جایی بروم که ریشه ندارد. ما بچه‌های جنوب شهر به محله خود افتخار می‌کنیم و به اصالت محلی خود می‌بالیم. برای همین است که چه تبریز و چه قائم‌شهر وقتی یک تیم را اصیل می‌بینم، می‌دانم همین اصالت می‌تواند جای همه کمبودها را بگیرد و کاری را انجام داد که دیگران در حسرت آن می‌سوزند.


روزی که به قائم‌شهر آمدم، وقتی گفتم این تیم را به آسیا می‌رسانم، همه شاید در دل خود خندیدند اما من در این شهر چیزی می‌دیدم که دیگران نمی‌دیدند، شاید نمی‌خواستند ببینند. من روی صورت تمام مردمان شهر خسته، لبخندی را می‌دیدم که وظیفه من بود، ماموریت من بود که نقاشی کنم. غروری را می‌دیدم که باید با افتخار یکی می‌شد. امروز خوشحالم که یک شهر، یک تیم اصیل به دیگران نشان داد که تیم بزرگ نساجی مازندران چه اندازه بزرگ است و چقدر نشستن روی نیمکت آن می‌تواند برای هر کسی آرزو باشد، افتخار باشد. خوشحالم که یک شهر و یک استان را شاد کردم. در دلم جشنی برقرار است، بزرگتر از جشن مردم مازندران و طولانی‌تر از جشن سه روزه آن‌ها. این شادی کم‌ترین حق این مردم بود، بیشتر باید باشد.


من ساکت الهامی بچه خانی‌آباد، بچه جنوب شهر تهران، یاد نگرفته‌ام زیر و رو بکشم، کم‌فروشی کنم، منفعت‌اندیشی کنم، دورویی بکنم. من همین هستم.


من وقتی سرمربی یک تیم هستم، باید هرچه دارم برای موفقیت این تیم بگذارم. من حق ندارم به خودم فکر کنم، اگر عصبانی می‌شوم، اگر دعوا می‌کنم، اگر می‌جنگم برای یک تیم است، برای یک شهر، برای یک استان. من فکر می‌کنم وقتی خنده‌های چهره‌های خسته به پیروزی تیم من بستگی دارد؛ من حق ندارم به این فکر کنم که دارم پل‌ها را پشت سرم خراب می‌کنم و تیم مقابل فرصتی است برای مربیگری در آینده. هر کاری کردم برای خندیدن هواداران یک تیم بود. من روی نیمکت نساجی حق ندارم به روابط آدم‌های دیگر فکر کنم و این که بردن تیمی متمول می‌تواند شروع مشکلات من باشد.


اکنون هم که فرصت همراهی بیشتر با نساجی نیست، همیشه هوادار این تیم خواهم بود؛ به‌خاطر مردم مهربان این شهر و استان، اما این حق را دارم که از مدیران این باشگاه بخواهم، همه آن چیزی که در رختکن رخ داد را کامل و شفاف بیان کنند که اگر آن‌ها این کار را نکنند، من خود این کار را خواهم کرد تا همه بدانند من چیزی بیشتر از موفقیت نساجی نمی‌خواستم، چون اکنون خوب می‌دانم این تیم امید یک شهر خسته است. موفق باشید»

دیدگاه‌ها