حرفهای آن بازیکن خبرساز پس از سالها سکوت
مجید نجاتی کیست، کجاست و حالا چه میکند؟
شاید اینطور به نظر برسد که من در حال توجیه هستم و شاید از نظر وجدانی من نباید آن کار را انجام میدادم اما در آن لحظه من فقط عده ای جوان را دیدم که نیازمند چنین چیزی بودند.
به گزارش ورزش سه، سال ها از یکی از عجیب ترین اتفاقات تاریخ فوتبال ایران میگذرد؛ زمانی که در یک موقعیت تک به تک بازیکن نساجی با دروازه شهرداری یاسوج، وقتی مهاجم تصمیم به زدن ضربه نهایی گرفت، یک بازیکن از پشت دروازه و میان بازیکنانی که در حال گرم کردن بودند وارد زمین شد و توپ را از روی خط برگرداند.
خیلی طول نکشید که ویدئوی این صحنه با وجود اینکه آن زمان خبری از تلگرام و اینستاگرام نبود، در سطح جهانی دیده شد؛ اینکه یک بازیکن به عنوان نفر دوازهم و مدافع تیمش میآید و تیم را نجات میدهد و طبق قانون هم هیچ جریمه ای در داخل بازی برایش در نظر گرفته نمیشود تا به این ترتیب با وجود اخراجش از زمین، نه تیم ده نفره شود و نه خطای پنالتی گرفته شود و البته گلی هم به ثبت نرسد.
بازیکنی که این کار را انجام داد مجید نجاتی بود؛ کسی که امروز به سوژه خبرنگار ما تبدیل شد تا به یاد آن مسابقه تاریخی، صحبت هایی را انجام دهد. او البته یک اعتراف جالب هم در این مصاحبه انجام داد.
این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
* درباره کاری که در بازی مقابل نساجی انجام دادی صحبت کن؛ به چه چیزی فکر کردی که وارد زمین شدی و از گل خوردن تیمت جلوگیری کردی؟
آن بازی برای ما، بازی مرگ و زندگی بود و اگر تیممان میباخت به لیگ دو سقوط میکردیم و من هم شنیده بودم که اگر تیم به لیگ دو برود، منحل میشود. یاسوج هم فقط همین یک تیم را داشت و دلخوشی و شور و عشق همه بچه های یاسوج، همین بود. من در آن لحظه فقط به همین فکر کردم؛ دو دقیقه قبل از آن اتفاق به خودم گفتم اگر توپ خواست وارد دروازه شود، میروم و در میآورم.
* یعنی از قبل به این مسئله فکر کرده بودی؟
بله. قبلا شاید بخاطر اینکه کمتر محرومم کنند گفتم فیالبداهه بوده اما الان که خیلی گذشته میگویم فیالبداهه نبود و دو دقیقه قبل من به یکی از دوستانم که با هم گرم میکردیم گفتم که اگر توپ آمد که وارد دروازه شود، میروم و توپ را درمیآورم. از شانس من دو دقیقه بعد دقیقا همین اتفاق افتاد و بازیکن حریف دروازهبان ما را دریبل کرد و من هم به زمین رفتم.
* بعد از آن بازی چقدر محروم شدی؟
شش بازی و سه میلیون تومان جریمه شدم. تیم هم افتاده بود اما با رایزنی شش جلسه را سه جلسه کردند و سه میلیون را هم پرداخت کردم.
* این مبلغ جریمه برای آن زمان زیاد نبود؟
همینطور است. سال ۹۱ بود و من هم تمام جریمه را از جیب خودم پرداخت کردم و هیچکس کمکی به من نکرد.
* الان سالها از آن اتفاق گذشته؛ در این مدت آیا پیش آمد که از کاری که کردی احساس پشیمانی کنی؟
هیچوقت پشیمان نشدم. شاید اگر شخص دیگری جای من بود پشیمان میشد اما من فقط و فقط بخاطر بچه های شهر خودم آن کار را انجام دادم. الان شهر ما تیمی ندارد و نهایت قهرمان استان به لیگ سه میرود. یک تیم صنعت نفت گچساران را در لیگ دو داریم و آن را هم به سختی اداره میکنند و در سال های اخیر همیشه گزینه سقوط به لیگ سه بوده است. من میدانستم اینطور میشود و برای اینکه این اتفاق رخ ندهد آن کار را انجام دادم و پشیمان هم نیستم.
* همان سال هم تیم به دسته دو سقوط کرد و کار تو بی نتیجه ماند...
تیم شهرداری همیشه تیم خوبی بود ولی متاسفانه آن سال اتفاقاتی از طرف شهرداری یاسوج افتاد که تیم ما تضعیف شد، حقوق بچه ها را ندادند، انگیزه کم شد و این عوامل دست به دست هم داد تا تیم ما گزینه سقوط شود. خدا شاهد است روزی که تیم ما سقوط کرد من انگار یکی از عزیزانم را از دست داده بودم؛ به حدی فشار زیادی روی من بود و ناراحت بودم که احساس میکردم هر لحظه ممکن است سکته کنم. واقعا با این اتفاق دست اهالی اینجا کوتاه ماند؛ البته من میتوانستم به شهر دیگری بروم اما کارمند بودم و تمایلی نداشتم اما برای بچه های شهرم که الان سرگردان و بدون دلیل از این شهر به آن شهر میروند تا یک مربی به صورت شانسی آنها را انتخاب کند، افسوس میخورم. ناراحتی من بخاطر آنها بود.
* یعنی همزمان با فوتبال، کارمند هم بودی؟
بله؛ همزمان کارمند هم بودم و خیلی سخت بود. شاید من جزو معدود بازیکنانی بودم که همزمان هم کارمند بودم و هم فوتبال بازی میکردم اما چون من کارمند بانک هستم، رئیس شعبه با من همکاری میکردند.
* بخاطر مسائل مالی کار هم میکردی یا دلیل دیگری داشت؟
نه؛ بخاطر مسائل مالی نبود و دلیل خاصی هم نداشت.
* کاری که تو انجام دادی چه واکنش هایی در پی داشت؟
خیلی ها من را سرزنش کردند، پست گذاشتند، حرف های بدی زدند اما کسی خودش را جای من نگذاشت و من را درک نکرد و متوجه نشد که چرا این کار را انجام دادم. قطعا اگر در حال حاضر آنها به شهر من سر بزنند و ببينند که بعد از تیم شهرداری که با تیم های گردن کلفتی بازی کرد، الان اینجا هیچ تیمی وجود ندارد و جوان هایش هیچ انگیزه ای ندارند درک میکنند. اگر خودشان را جای من میگذاشتند کمی برایشان قابل درک تر بود. شاید اینطور به نظر برسد که من در حال توجیه هستم و شاید از نظر وجدانی من نباید آن کار را انجام میدادم اما در آن لحظه من فقط عده ای جوان را دیدم که نیازمند چنین چیزی بودند. امیدوارم که یک روز شهرهای بی بضاعت هم در فوتبال حرفی برای گفتن داشته باشند.
* اینکه این اتفاق جهانی شد و همه جا درباره آن صحبت شد، چه تاثیری روی زندگی تو داشت؟
من وقتی آن کار را انجام دادم اصلا به این جنبهاش فکر نمیکردم؛ به هیچ عنوان فکر نمیکردم این حرکت در کشورهای خارجی بازتاب داشته باشد. این مسائل باعث شد تا الان در شهر، همه من را روی آن جریان بشناسند. این اتفاقات یک وجهه خوبی برای من ایجاد کرد؛ مخصوصا در استان و شهر خودم. کار خدا بود که اگر من در فوتبال به جایی نرسیدم و کسی من را نشناخت، با این اتفاق بشناسند.
* فوتبالت را چطور شروع کردی؟
از مدرسه فوتبال و رده سنی زیر ۱۴ سال در شهر خودمان شروع کردم و بعد از آن در لیگ استان و لیگ کشور هم بازی کردم. مدتی در شهید قندی یزد و فولاد یزد هم بازی کردم و زمانی که برای کار قبول شدم، به یاسوج برگشتم و در تیم شهرداری مشغول شدم.
* در فوتبال تا چه حد توانستی به اهدافی که داشتی دست پیدا کنی؟
من الان که فوتبال ها را میبینم اشک میریزیم چون نتوانستم به جایی که دوست داشتم برسم؛ قابلیتش را داشتم اما شانس یاری نکرد و این موضوع اشک من را درمیآورد. خاطرم هست بابک مرادی که الان در تیم هوادار باز میکند، همسایه ما بود و برادرش در تیم ما بازی میکرد. یک بار که درباره آرزوهایمان صحبت میکردیم من گفتم یک روز در تیم استقلال تهران بازی میکنم؛ سقف آرزوهای من در آن دوره استقلال بود اما تلاشم برای رسیدن به این هدف کافی نبود. در عوض با خودم عهد بستم که اگر در بازی نتوانستم به اهدافم برسم، یک روز در مربیگری به آن برسم. البته الان شرایط خیلی سخت شده اما تلاشم را میکنم که بتوانم در مربیگری به جای خوبی برسم.
* کلاس های مربیگری را دنبال میکنی؟
تقریبا دنبال میکنم.
* استقلالی هم هستی؟
بله؛ از بچگی طرفدار استقلال بودم.
* از نظر مالی چطور؟ فوتبال کمکی به تو کرد؟
نه متاسفانه در دوره ما به اندازه الان پول در فوتبال نبود. از طرفی در شهر ما جو خوبی برای غیر بومی ها وجود نداشت و شرایط برای بومی ها بهتر بود. ناشکر نیستیم اما آنطور که حقمان بود به چیزی نرسیدیم.
* از بین همنسل های خودت و بازیکنانی که در آن دوره میشناختی، بازیکنی بود که پیشرفت قابل توجهی داشته باشد؟
برای مثال آقای مظاهری مدتی با ما بود و بعد جدا شد و الان جایگاه خوبی دارد، آقای بابک مرادی در تیم جوانان ما بود و الان پیشرفت خوبی داشته، آقای قائم اسلامیخواه که الان در مس رفسنجان هستند و آقای وحید خشتان که مدتی در لیگ برتر بودند و الان هم در لیگ یک هستند، بازیکنانی بودند که خوب پیشرفت کردند. تعدادی هم در لیگ یک خوب بودند و خوب درآمد داشتند اما الان حدودا به سن بازنشستگی رسیدهاند.
* در واقع از بین تعداد زیادی فوتبالیست فقط تعداد کمی میتوانند تا رده های بالا پیش بروند...
کاملا درست است. به نظر من هر کسی بیشتر تلاش کند و بیشتر زحمت بکشد به چیزی که باید، میرسد. خیلی ها استعداد هم سطحی دارند اما بسته به تلاش کمتر یا بیشتر به جایگاه های مختلف میرسند. البته باید امکانات هم وجود داشته باشد که متاسفانه در شهری مثل شهر ما چنین امکاناتی نیست و خیلی از جوانان با استعداد و پشتکار خیلی خوب پر پر میشوند و به جایی نمیرسند.
* در مورد خودت کدام مورد تاثیر بیشتری داشت؟ تلاش ناکافی یا عدم وجود امکانات؟
ما مدتی را بدون هیچ امکاناتی به سر میبردیم و بعد که از لحاظ امکانات شرایط بهتر شد تلاشمان را کردیم اما شاید راه را بلد نبودیم؛ راهنمای خوبی نداشتیم و افراد زیادی را هم نمیشناختیم که بتوانیم یک دلال و رابط برای تیم های بزرگ داشته باشیم و پلی درست کنیم اما باز هم بخشی از ماجرا به خودمان برمیگردد که آنقدر که باید تلاش میکردیم، نکردیم. یک مربی داشتیم که میگفت اگر میخواهی علی دایی شوی، باید یک نفر را در سطح جهان در نظر بگیری و به اندازه او تلاش کنی تا به علی دایی برسی. سقف آرزوهای من استقلال بود و باید به اندازه تیمی مثل بارسلونا تلاش میکردم اما این کار را نکردم. حتما تلاشم کم بوده که نرسیدم.
* بازیکنان در مناطق محروم و با شرایطی مثل تو چطور میتوانند پیشرفت کنند؟
من فقط میتوانم به آنها بگویم تلاش کنند؛ تلاش کنند و همه درها را بزنند، در نهایت یک در باز میشود. باید به همه شهرها و تیم ها بروند و تست بدهند؛ مطمئنا یک مربی هست که از آن بازیکن خوشش میآید و میتواند دستگیر آن بازیکن باشد.