آنالیز - در جستجوی DNA خوشبختی
کیروش و برانکو؛ سبکی برای امروز فوتبال ملی
تحلیل ماسیمیلیانو آلگری در آن یکی دوسال خانه نشینی دور از دنیای مربیگری درباره آینده و حال فوتبال مدرن چیزیست که خواندنش بعد از ۲ سال پر از رمز گشایی و کدهای واقعبینانه است.
به گزارش ورزش سه، آلگری گفته بود آفریقایی ها بار فیزیکی فوتبال را به دوش میکشند. با اشاره به ویژگی های ژنتیکی صلاح و مانه و نقش آنها در امروز لیورپول در پرسینگ و بازی های خطوط عمودی و مستقیم تر و استفاده از توپ های بلند در فضاهای پشت خط دفاعی. یا اینکه مثلا اگر میخواهید مثل گواردیولا تیم بسازید، باید مسی، ژاوی و اینیستا داشته باشید که تقلیدش کار هر کسی نیست.
در مصاحبه آلگری تمجیدهایی هم از جسارت تغییر بزرگ مانچینی هست. البته نه تغییر فوتبال که تغییر خودش. چیزی که بعدها همه دربارهاش نوشتند. اما با آوردن خاطره ای از جامپائولو طعنه وار کمی با تردید از گفتگوی پر شورش با او که تازه آن روزها در سمپدوریا گل کرده به عنوان ساکی جدید و مربی میلان مطرح شده پرده برمیدارد که با توصیه ای تاکید کرده که رویایی فکر نکن. توصیه کرده اینجا میلان است باید ببری اگر رجیستا نداری با ۲ هافبک دفاعی بازی کن و غیره (جامپائولو شیفته ۴۳۱۲ بود در آن مقطع). یا اینکه مساوی هم نصف امتیاز است و مثلا ضد حملات یا انتقال های مثبت چه نقش مهمی در فوتبال امروز ایفا میکنند.
توصیههایی که امروز نمودش در فوتبال ایتالیا خودش را در مورد مربی و سبک بازی به شدت نشان میدهد. پیدا کردن فرم بازی مناسب با داشتن ابزار مناسب آن بازی چه در موفقیت مانه و صلاح لیورپول و چه در شکست های بزرگ و متوالی جامپائولو و آن هایی که میخواستند سبک بازی ایتالیا را هم تغییر دهند، امروز تعبیر شده است. اما DNA فوتبال ما چیست؟ اگر انریکه میگوید کوتاهی قد تیم اسپانیا مشکلی نیست، چون میخواهد فوتبال بازی کند نه بسکتبال؛ اما آیا میشود گفت یونان هم میتواند با همین فرمول باز قهرمان اروپا شود؟ ما کجای این داستانیم؟ آیا کشوری مهاجر پذیریم مثل فرانسه، بلژیک، هلند و حتی آلمان که بتوانیم با تنوع نژادی زیاد سبک بازی دلخواه را بهدست بیاوریم؟
*از بیلدآپ تا مالکیت؛ فعلا نمیتوانیم
در بازی برابر کره ما با فرم بازی بد، مالکیت کم و تاکید بازی بر سریع رساندن توپ به سردار آزمون بازی کردیم. خیلی شبیه تیمهای کیروش برابر کره و خیلی دور از بازی خوب تیم ویلموتس همین روزهای نزدیک تر. اما موفقیت در کدام سبک است؟ درباره جزییات حرف نمیزنیم. بحث سر فرم بازی است. اگر سمبل تیمهای ملی با محوریت توپ، اسپانیا باشد، بیاید تیم ملی ایران را با آن مقایسه کنیم. چه ابزاری برای این سبک بازی نیاز است؟ حداقل ها مثلا باید بیلد آپ یا باید بازیسازی از عقب زمین باشد. معمولا ۴۳۳ با تک هافبک دفاعی ریجستا وینگر های معمولا با قابلیت عرضی و دوپشت مهاجم خلاق و فول بک هایی قرار گرفته در هاف اسپیس با توانایی هجومی و دفاعی یکسان و شاید در حمله بهتر.
احتمالا فوتبال ما با زیر ساخت های ضعیف در فوتبال پایه چه در باشگاههای لیگ برتری و چه در تیمهای ملی پایه سالها است فاقد چنین دروازهبانهایی با توانایی بیلد آپ بالاست. و هافبک دفاعی ریجستای در سطح فوتبال اول آسیا داریم؟ وقتی اصول اولیه فوتبال مالکانه حتی در دو تیم اول لیگ برتر رعایت نمیشود، تنها سپاهان کمی دنبالهروترین تیم با این سبک و سیستم در فوتبال ایران است که در بازی هایی که حریفان به اصطلاح لو بلاک بازی میکنند محکوم به شکست در انتقالهای منفی است؛ پس داشتن ایده فوتبال مستقیم تر بر اساس ابزار فیزیکی احتمالا ایده بدی نیست و شاید واقع بینانه تر هم باشد. رازی که کیروش کشف کرد.
برانکو در جام جهانی از بیلد آپ میرزاپور ضربه خورد و چیزی که ایران و کره ۲۰۱۴ نمونه بارز آن بود. ۴۲۳۱ با زوج دفاعی مطلق در سمت راست منتظری و حیدری با یک مهاجم هدف ۲ هافبک دفاعی کامل، آندو و نکونام بدون وینگرهای تخصصی و البته درخشش دروازهبان ما؛ یا بازی با مراکش و پرتغال با مالکیت زیر ۴۰ اما نتایج قابل قبول و ماندگار.
*نگاهی کلی به لژیونرهای موفق چه میگوید؟
اکثر موفقها مثل دایی، هاشمیان، آزمون و طارمی مهاجم هدفهای با خاصیت ضربه آخر و استفاده از قدرت سرزنی خوب بودهاند. ما در سطح یک اروپا هرگز دروازهبان موفق نداشتهایم یا هافبک دفاعی ریجستا. ما حتی زمین های فوتبال خوب در سطح پایههای کشوری هم نداریم که زیر ساخت های رشد فوتبال مبتنی بر داشتن توپ بیشتر شود. اکثر گل ها بر اساس خلاقیت ها و ضربات ایستگاهی به ثمر میرسند.
اگر در سطح یک باشگاهی هم نگاه کلی داشته باشیم پرسپولیس هر دو فینال آسیا مالیکت کمتری داشت حتی در نیمه نهایی ها هم ضربات ایستگاهی کرنر و انتقال ها. حتی برابر الدحیل هم ۲ گل در لحظات انتقال شکل گرفت با بازی مستقیم. پس سبک بازی عقب نشسته برابر کره نباید چیزی درون تاریخ مدرن شده فوتبال ما را عوض کرده باشد. چیزی که برابر تیم های بزرگ تا نتیجه میدهد معمولا رضایت نسبی دارد اما با شکستش خشم مطلق است. چون بدون دیدن زیبایی، شکست خوردن احتمالا واقعیت تلختری است.
البته که در این نوع بازی تا گلی نخورده ای سازمان بهتری داری و بعد از خوردن گل اول، احتمالا با سازمان در هم ریخته ای مواجه خواهیم شد. مثلا برابر ژاپن جام ملت ها و کره امروز.
*کرهای و ژاپنی بازی نکنیم!
اما بخواهیم قبول کنیم یا نکنیم فوتبال ما واقعیتش و ژنش با همین سبک بازی موفق تر بوده و شاید خواهد بود تا توقع داشته باشیم کره ای، ژاپنی، عربستانی یا استرالیایی بازی کنیم. چون زیر ساختش هایش را هرگز نساخته ایم و احتمالا توانش را نخواهیم داشت. مثل فاصله زمانی ما با آنها حتی در آوردن وی ای آر. کیروش هم نمیتواست بسازد..پس پلهای زودگذر چند ساله ساخت. احتمالا پپ هم نتواند که در بایرن هم آلمانی هایی مستقیم تر بازی کن مثل فیلیک و هاینکس بعد از پپ بسیار موفق تر بودند در ساختن الگویی با زیر ساخت های بومی و DNA آن اقلیم.
در حدیث دیگران هم سبک بازی فیزیکال مبتنی بر انتقال های سریع استفاده از گلزن های ذاتی در تک موقعیت ها و دفاع عقب نشسته منطقی بسیار تحسین برانگیز بوده است. مثل روزی که اشتلیکه آلمانی بعد از باخت به کیروش گفت: این یک بحث فنی است. ایران در تمام موارد از ما بهتر بود. ما تک به تکی نداشتیم. کادرهای فنی زیادی اینجا آمده اند و باخته اند. اما واقعیت این است شرایط فیزیکی ایرانی ها بهتر از ماست.
*نقد به اسکوچیچ: تغییر زیاد
برای اینکه بگوییم بخاطر باخت برابر کره اسکوچیچ برود تا مربی هجومی تری و احتمالا گران تری مثل ویلموتس بیاید با اسمی بیشتر و درکی کمتر و احتمالا سبکی به ظاهر بهتر بدون واقع بینی و دور از واقعیت فوتبال ما، پایه های فوتبالی ما و حتی جیب ورزش ما برای ۳ بازی جام جهانی است اگر معجزه ای هم بشود تا در ۴ بازی تاریخ را عوض کنیم، آن هم با آدم هایی مثل ژسوس، فارکه، فن مارویک و ژاردیم (با سبکهای به شدت مبتنی بر مالکیت توپ) احتمالا نگاهی شخصی بدون رویارویی با جامعه امروز و فوتبال امروز ماست.
به اسکوچیچ نقد داریم. بر سر جزییات. اما نه برای عدم واقعبینی. برای تغییرات زیاد در بازی کره، برای اینکه بداند جام جهانی ۳ الی ۴ بازی است و ما نیاز به ثبات داریم. این همه تغییر تاکتیک و استراتژی در یک بازی، آفت است.
*فاجعه قطر؟
بیاید رویایی نباشیم مثل جامپائولوی میلان ۳ سال پیش در گفتگو با آلگری که دیگر مربی بزرگی نشد هرگز. اما واقع بین متوسطی چون پیولی موفق شد. بیاید حرف های همین روزهای کاپلو در سیاه ترین روزهای تاریخ فوتبال ایتالیا بعد از ۲ جام جهانی نرفتن را مرور کنیم. میگوید ۱۵ سال از سبک گواردیولا تقلید کردن دلیل ناکامی ایتالیاست. بازیکنانی با فیزیک بدنی بالا در ترکیب دیده نمیشوند. یعنی فرمولی که برای اسپانیا موفقیت بوده است شاید در جایی دیگر فاجعه ای باشد.
ما باید امروز سبک خودمان را بشناسیم، بعد اسکوچیچ را تحلیل و نقد کنیم. شاید یادمان بیاید با رویاهای ویلموتس که نام بزرگتری داشت، بحرین، عراق و لبنان هم بدون واقع بینی شانس بیشتری از ما داشتند. باید قبول کنیم اگر ما ۲ دوره جام جهانی نرویم، فاجعه قرن نیست که صعود نکردن به دور بعدش فاجعه باشد. ایتالیا نبوده ایم، اسپانیا نخواهیم شد و با اسکوچیچ یا بی اسکوچیچ مساله این هرگز نخواهد بود. همانطور که میراث ایویچ را هبه کردیم. جام جهانی هم میتواند هدیه ۳ بازی ما باشد با پول های بیشتری به کارنامه مربی دیگری.
محمد باقر زنگنه