به جای جواب دادن بلاکم میکنند
خشم ستاره ملیپوش؛ خیلی نامرد هستید!
علی اصغر مجرد از روزهای سخت و تلخی که پس از مصدومیت سپری کرده و همچنین بدرفتاریهایی که با او شده میگوید.

به گزارش "ورزش سه"، پس از لیگ جهانی، المپیک و والیبال قهرمانی آسیا، علیاصغر مجرد که دوران فشرده و پر فشاری را با تیم ملی سپری کرده بود در اولین روزهای پوشیدن پیراهن شهرداری ارومیه با مصدومیت بدی مواجه شد که او را در ابتدای راه از لیگ امسال بهطور کلی دور کرد. حال با سرعتیزن تیم ملی همکلام شدیم و او با صدایی غمگین به اتفاقات یک فصل گذشته در شبی که لیگ به پایان رسید صحبت کرد. گلایهها و حرفهای جنجالی او خطاب به مسئولین شهرداری ارومیه را در این صفحه میخوانید:
*با وجود خستگی زیر وزنههای سنگین رفتم
از فروردینماه امسال سه تورنمنت سنگین رفتیم و متاسفانه عضله ساق پای چپم دچار اسپاسم شدید شده بود و به استخوان ساق پایم زد که باعث شد ترک ریزی بردارد و از لیگ جهانی سر این موضوع اذیت میشدم. بعد از آن به المپیک و سپس به مسابقات مردان آسیا با آقای عطایی رفتیم که قهرمان شدیم. پس از برگشت قرار بود استراحتی کنم و بعد از آن به لیگ بروم. ما بازیکنان پولمان را از باشگاه دریافت میکنیم و مجبور هستیم به مواردی که باشگاه و مربیان به ما میگویند گوش کنیم و قوانین را رعایت کنیم. سه یا چهار روز اولی که از مسابقات بازگشتم، آقای تندروان مربی تیم ارومیه اصرار داشتند من با آقای بهبودی چند جلسهای تمرین کنم چون آقای بهبودی میخواستند به مسابقات باشگاههای آسیا بروند. در تهران من یک یا دو جلسه با این تیم تمرین کردم و حتی با وجود اینکه بدنم خسته بود و آماده نبودم یک بازی انجام دادم و مشکلی نداشتم. سه یا چهار روز بعد استراحت کردم و به ارومیه رفتم و از همان روز اول تمرینات را شروع کردیم. شرایط ما با بازیکنانی که در تیم ملی نبودند تفاوت زیادی داشت و آخرین وزنهای که زده بودیم اردیبهشت ماه بود اما بقیه بازیکنان از تیر و یا مرداد ماه وزنهشان را زده بودند و داشتند وزنه فاز قدرت میزدند اما بدن ما آماده نبود. متاسفانه ما زیر وزنههای بسیار سنگین رفتیم و حتی با استراحت زیاد در اثر تمرینات خسته میشدیم؛ به هر حال ما بازیکن هستیم و با باشگاه قرارداد داریم.
*اگر خوب نبودم قبل از پایان لیگ 10 پیشنهاد نداشتم
من بازیکن ملیپوش این کشور هستم؛ بهترین مدافع آسیا شدم و در لیگ جهانی و المپیک بازی کردم؛ جایگاهی برای خودم ساختم و به آرامی جلو میآمدم و پیشرفت کرده بودم و خواهان بسیاری داشتم. در مسابقات المپیک از تیم لوبین و رادوم در لهستان پیشنهاد داشتم که سطح بالا نبودند اما جزو تیمهای متوسط روبه بالا در لهستان هستند و پیشنهاد خوبی از این دو تیم داشتم. بازیکن ملیپوش بودم و در مسابقاتی که رفته بودم عملکرد خوبی داشتم و مطمئنا اگر بازیکنی خوب نباشد قبل از اتمام لیگ 10 باشگاه با او تماس نمیگیرند؛ زمانی که هنوز لیگ سال گذشته تمام نشده بود باشگاهها برای لیگ سال آینده با من تماس میگرفتند و برای سال بعد پیشنهاد میدادند و میگفتند این مقدار پول را زودتر برایت میریزیم. امسال اول من با تیم سیرجان قرارداد بستم و نمیدانم چه اتفاقاتی افتاد؛ آقای تندروان به ما گفتند که ما یک گروه چهار یا پنج نفره هستیم و همگی با هم به ارومیه برویم. با اینکه من با مدیرعامل تیم سیرجان صحبت کرده بودم و قرار بود به سیرجان برویم و تمرینات در تهران برگزار شود.
*نمیدانم چرا تندروان مرا مجبور به فسخ کرد!
نه فقط من، بلکه صابر کاظمی، آرمان صالحی و... هم ابتدا با تیم سیرجان قرارداد بستند. برای من هم علامت سوال است که آقای تندروان چرا ما را مجبور به فسخ کردند. با اینکه ما دفتر هیئت والیبال سیرجان را اثر انگشت و امضاء زدیم اما به ما گفتند به ارومیه برویم. یکی از آرزوهای من بازی در ارومیه بود و وقتی هوادار به سالن میآید من لذت میبرم چون من بازیکن تعصبی هستم و هر شهری بازی کنم صد خود را میگذارم؛ حاضرم با سر به زمین بخورم اما توپ بگیرم و دفاع کنم. من به آقای تندوان گفتم شرایط سیرجان با ارومیه متفاوت است و به هرحال مردم ارومیه فهیم هستند و والیبال را میفهمند و مقداری شرایط سخت است. من بسیار دوست داشتم در ارومیه بازی کنم اما در ارومیه والیبال بازی کردن سختتر است چون طرفداران زیاد هستند، مردم فهیمی دارند و انتظارات آنها از بازیکنان بالاست و بازیکنی که به آن شهر میرود باید تمام توانش را بگذارد. من هم همین طرز فکر را داشتم اما چون ما صحبت کرده بودیم قرار بود به تیم سیرجان برویم. از تیم پیکان و چند تیم دیگر پیشنهاد داشتم که حتی به آنها جواب رد دادم. حتی سپاهان، تیم پارسالم خواهان من بود و با مربی و همگی صحبت کرده بودم تا قرارداد امضا کنم اما به آنها جواب رد دادم؛ به آقای تندروان اعتماد کردم و ایشان من را از سیرجان به ارومیه بردند و ما قرار بستیم.
*آنقدر برای بازی اصرار کردند که مصدوم شدم
آقای تندروان آن زمان مربی تیم ملی بودند و زمانی که بهخاطر ندارم در لیگ جهانی بودیم، نزدیک به 25 درصد قسط اول را دریافت کردم و قراردادم را امضا کردم. در دفتر هیئت آذربایجان غربی اثر انگشت و امضاء زدم و ثبت کردم، بچههای دیگر بودند و شاهد هستند. ما همه کارها را انجام دادیم و من به ارومیه رفتم و هفت جلسه با آن تیم تمرین کردم که این هفت جلسه حرف خود آقای مدیر عامل تیم است. ما بازی تدارکاتی با تیم آذر باتری داشتیم. من خسته بودم و نمیخواهم بگویم آقای تندروان و یا شخص دیگری مقصر است اما بازیکنی که 6 یا هفت ماه در مسابقات جهانی و آسیایی بوده و پیش از آن لیگ پارسالش به لیگ امسال وصل بوده، چطور ممکن است مقابل تیم آذر باتری پنج دست بازی کند؟ من نمیگویم تیم آذر باتری تیم کمی است و بازی قبلی مقابل این تیم سه هیچ باختیم ولی پنج گیم زیاد است و بازیکن خسته میشود و ما چند نفری اصرار کردیم بازی در دست چهارم تمام شود و پنجم برگزار نشود که آقای تندروان اصرار داشتند این بازی برگزار شود. در امتیاز هشت در دست پنجم، آشیل پای من پاره شد که بدترین مصدومیت برای یک ورزشکار میتواند باشد چون بسیار سخت و وحشتناک است. زمانی که مصدوم شدم با پرواز به تهران برگشتم. آقای رضایی، سرپرست تیم ارومیه و تندروان سر من را بوسیدند و گفتند نگران پولت نباش و ما پولت را میدهیم و من گفتم دم شما گرم! ممنون که هوای ما را دارید و از ما حمایت میکنید.
*در ایران مصدوم شوی فقط دو روز هوایت را دارند!
من تجربه نداشتم ولی در ایران به این صورت است که وقتی بازیکن دچار مصدومیت سخت میشود همگی فقط در یک یا دو روز اول هوایش را دارند! من به تهران برگشتم و عمل کردم و در چهار یا پنج روز اول از باشگاه تماس میگرفتند و حتی به من گفتند فیشهای عمل و فیزیوتراپی را بفرست تا ما واریز کنیم؛ همچنینبه من گفتند برای فیزیوتراپی به ارومیه بیا. من بازیکن ملیپوش هستم و وقتی از فدراسیون هوای من را دارند و به من کمک میکنند و میگویند برای تیم ملی تا سال آینده باید برسی من هم انگیزه میگیرم و دوست دارم تلاشم را چند برابر کنم تا برای سال آینده به تیم ملی برسم. این مسائل را میگویم تا همه بفهمند و درباره والیبال ارومیه بگویم.
*بالای صدبار زنگ زدم و کسی جوابم را نداد
از زمان مصدومیت من حدود یک ماه گذشت و از آن زمان به بعد آدم دچار یکسری مشکلات میشود و شرایط بعد از مصدومیت بهشدت سخت میشود. حتی میتوانم پرینت خطم را با تمام مستندات برای شما بیاورم و به جرات میگویم بالای صدبار به آقای تندروان و آقای رضایی زنگ زدم اما جواب ندادند! حتی من پشت خط میرفتم اما زمانی که تماس من را میدیدند باز هم جواب نمیدادند و به حدی رسید که من بیخیال شدم. چند بار به فدراسیون رفتم و گفتم که این بلا را سر من میآورند و جوابم را نمیدهند؛ آقای داورزنی با آقای رضایی تماس گرفتند و با ایشان صحبت کردند و اتفاقات زیادی در این بین افتاد و من دو تا ده درصد به فاصله یک یا دوماه از این تیم پول گرفتم.
*قرارداد من را نابود کردهاند!
من به فدراسیون رفتم تا قراردادم را برای یک کار شخصی بگیرم و قرارداد پنج سال اخیرم را میخواستم اما مسئولش به من گفت قراردادت با تیم ارومیه اینجا نیست و گفتم مگر میشود نباشد؟! قرارداد چهارسال اخیرم را دادند. به آقای داورزنی گفتم قرارداد ارومیه را به من ندادند و ایشان شاکی شدند که چرا این قرارداد نیست و تو باید تحویل میگرفتی! من گفتم که به این آدمها اعتماد کردم اما به من خیانت کردند. من خواهان کم نداشتم و میتوانستم ده تیم دیگر انتخاب کنم. آنها قرار داد من را به فدراسیون نداده بودند؛ من بازیکن تیم ملی هستم و زحمت کشیدم. نمیگویم بازیکن بزرگی هستم اما زحمت میکشم تا پیشرفت کنم، حق من این بود که قراردادم را به فدراسیون میدادید. حتی فدراسیون به آنها نامه زد که قرارداد آقای مجرد را به فدراسیون تحویل دهید. من به ارومیه زنگ میزدم که قراردادم کجاست اما مدیرعامل ارومیه گفت شما با ما قرارداد نداری! من گفتم که با شما قرارداد امضا کردم، گفت شما امضا کردی، من که امضا نکردم! گفتم شما برای من پول واریز کردید و پیامکهای واریزش، پرینت حسابم را میتوانم بگیرم و ثابت کنم. گفت برو ثابت کن و شکایت کن اگر شکایت کنی پنج سال بعد هم به تو پولی نمیدهند!

*آقای مدیرعامل نامردی را در حقم تمام کردی!
آرزویم پوشیدن پیراهن ارومیه بود اما بعد از مصدومیت پشتم را خالی کردند. آقای رضا تندروان به من قول داد و گفت بیا به ارومیه برویم و همه چیز را من برایت درست میکنم. با اینکه من از تیمهای دیگر پیشنهاد داشتم اما اجازه نداد به تیمهای دیگر بروم. مدیر عامل آن تیم نامردی را در حق من تمام کرد! من با ایشان تلفنی صحبت کردم و تنها چهل و پنج درصد به من پول دادند. قرار بود به من پول بدهند و آقای داور زنی گفتند باید صد درصد پولت را میگرفتی اما من چهل و پنج درصد از این تیم پول گرفتم. یک سال از عمر ورزشی من رفته و عقب افتادم و استرس روحی و روانی و جسمی زیادی به من وارد شده و تمام مشکلات را پشت سر گذاشتم. من به پولش کاری ندارم و اگر یک سال پول نگیرم مشکلی ندارد و از جیب خودم میخورم اما از نظر اخلاقی درست است یک بازیکن تیم ملی که از بازیهای آسیایی، لیگ جهانی و المپیک بازگشته است به او چنین فشاری بیاورید؟ من بهترین مدافع آسیا شدم و بهترین پیشنهادات با بهترین مبالغ را داشتم. قرارداد من مبلغ کمی نبوده و نمیگویم صددرصد قرارداد را به من بدهند اما هفتاد درصد به من پول بدهند. قرار بوده پنجاه یا شصت درصد به من پول دهند اما همان را هم ندادند و آخرین واریزی دو ماه پیش و چهل و پنج درصد بوده است.
*به من گفتند ۴۵ درصد هم برایت زیاد است
قرارداد من نیست و نابود شده است. من دفتر هیئت والیبال ارومیه رو امضا زدم و قرارداد من رسمی شده اما باز هم به من میگویند برو و شکایت کن! آقای رضایی زمانی که شما پول آقای تراویسا و یا بازیکن خارجی سال 94 یا 95 را ندهید از من که نمیترسید و آن را هم نمیدهید! سرمربی تیم به من میگفت خیالت راحت باشد من پولت را میگیرم اما الان میگوید من خودم هنوز پول نگرفتهام! من گفتم بازیکن مصدوم هستم و باید حمایت شوم، فدراسیون که نباید از من حمایت کند من در آن باشگاه مصدوم شدم. حال اگر یک و یا صد جلسه تمرین کرده باشم، باز هم ارتباطی ندارد! مدیر عامل به من میگوید تو هفت جلسه با آن تیم تمرین کردی و این چهل و پنج درصد دریافتی هم برایت زیاد است!
*خیلیها را در این ماجرا شناختم
من بازیکن ملیپوش بودم و این بلا را سرم آوردند و حال اگر بازیکن ملی پوش نباشد چه اتفاقی برایش میافتد؟ مهم نیست که همگی در آنجا پشت من را خالی کردند و الان هم تماس میگیرم جواب نمیدهند و مدیر عامل و سرمربی مهم نیستند. در این مدت من خیلی از افراد را شناختم. حداقل حق داشتم از امکانات این ورزش استفاده کنم. این حق را داشتم زمانی که به فیزیوتراپی میروم باشگاه بگوید من هزینهات را میدهم و تو برو کارت را با خیال راحت انجام بده اما من از این مسائل بهره نبردم و فدراسیون به من گفت اگر کاری هست فدراسیون پزشکی وجود دارد.
*امثال رضایی به والیبال ارومیه خیانت میکنند
مطمئن شدم که فقط به فکر منفعت خودشان هستند و خبرهایی از ارومیه شنیدم که گفتند پول من را ندهند و به جای آن بازیکن در نیم فصل بگیرند که نتوانستند بگیرند و نمیدانم چه داستانی شده است. همین آقای رضایی قرارداد من را نیست و نابود کرده، من باید چه کاری انجام دهم و دستم به کجا بند است؟ مردم ارومیه بدانند با امثال این آقا به والیبال این شهر خیانت میشود و والیبال ارومیه حقش بیشتر از اینها است اما امثال این آقا با دروغهایی که به مردم این شهر میگوید اجازه نمیدهند. امشب لیگ تمام شد و پرونده لیگ بسته شد و من بالاخره مصاحبه کردم و آن هم به احترام مردم ارومیه بود که از ته دلم دوستشان دارم. دوست داشتم یک سال آنجا بازی کنم اما قسمت نشد.
*اگر این آقا رای بیاورد همین بلاها تکرار میشود
هزینه های بیمارستان را دارم خودم از جیب میدهم. من سه، چهار ماه راه دارم تا به تیم ملی برسم و ۱۶ فروردین به اردو بروم. انشاالله به مرز آمادگی برسم و بتوانم کمک کنم. یک نکته جالب هم بگویم ما نشستیم با آقای رضایی صحبت میکنیم و من در مورد پولم با او صحبت میکنم و او میخندد و به تمسخر میگوید قول میدهی سال بعد پیش ما بمانی؟! من هم گفتم اول تکلیف امسال ما را مشخص کن. کار ما ورزش است، همه فکر می کنند آسان است و ما فقط چهار تا توپ میاندازیم؛ در حالیکه از خانواده دور هستیم و زیر فشار و استرس قرار داریم و آخرش هم پولمان را نمیگیریم پشت سرمان حرف میزنند و آدم بد ماجرا می شویم و همه اتفاقات بد می افتد؛ مردم هم فکر میکنند ما مقصر بودیم، من هم این مصاحبه را انجام دادم تا مردم بفهمند با امثال این آقا به ورزشکار آن شهر خیانت میشود. این شهر باید تا الان ۱۰ قهرمانی کسب می کرد. مردم ارومیه عاشق بازیکنانشان هستند. ۲۴ام انتخابات هیئت والیبال استان است و اگر آن آقا دوباره رای بیاورد همان آش و همان کاسه است.
* به جای جواب دادن بلاک میکنند!
وظیفه شما بوده به من پول بدهید چون مصدوم شدم و زندگی ورزشی ام یک سال عقب افتاد و کار دیگری نداشتم ولی شما پشت من را خالی کردید شما همه جوره آدم نامردی هستید که این کار را انجام دادید. دلم به حال والیبال ارومیه به دلیل مسئولانی که دارد و مدام به مردم آن شهر دروغ میگویند میسوزد. واقعا جای تأسف دارد. بعد آقا شرط میگذارد که باید توافق کنی و تا امضا ندهی پول نمیدهیم. من گفتم به ۶۰ درصد هم راضی هستم. من که بازیکن تیم ملی بودم حداقل سر من کلاه نمیگذاشتید. اگر قرارداد من را تحویل فدراسیون میدادید شاید با هزار چالش روبرو میشدید. مردانهاش این بود که با من صحبت میکردید و میگفتید قراردادم را به فدراسیون تحویل میدهید. بعد از من ده نفر قرارداد بستند و قراردادهایشان به فدراسیون تحویل داده شد و در حالی که ۱۰ روز به شروع لیگ مانده بود قرارداد من را تحویل ندادند. پشت خط شما میآیم جواب نمیدهید، پیامک می دهم جواب نمی دهید و بلاک میکنید من چه گناهی کردهام؟
*از این باشگاه شکایت میکنم
فدراسیون ما همیشه از بازیکنانش حمایت میکند ولی امیدواریم مسئولین از ملی پوشان و کسانی که زحمت می کشند حمایت کنند. طی دو سال هیچ استراحتی نداشتم و ریکاوری هم نکردم. ما هم شغلی جز والیبال نداریم. ما گیر یکسری آدمهای نامرد میافتیم که فقط قصدشان اذیت کردن و دروغ گفتن است. مهم نیست شما بازیکن تیم ملی باشید یا بازیکن معمولی. مطمئن باشید اگر من مصاحبه نکنم به سر بازیکن معمولی میزنند و او هم هیچ چیز نمی گوید. من از این تیم شکایت دارم چون در آنجا مصدوم شدهام و مهم نیست چند جلسه تمرین کردهام. من بازیکن ملیپوش بودم همانی که روز اول وقتی تماس می گرفتم با بوق اول جواب میدادید! الان هم جواب من را بدهید نه اینکه من را بلاک کنید! من به مربی آن تیم زنگ زدم و گفتم به خاطر شما به آنجا آمدم آن وقت جواب من را نمی دهید؟ در جواب میگوید وقت نکردم تماس بگیرم! فقط همان پنج روز اول که مصدوم شدم به من زنگ زدید؟ اشکالی ندارد شرایط من بهتر میشود و قوی تر از قبل برمیگردم. این چرخه میگردد ولی مهم دوستی و رفاقت و مردانگی است که این وسط میماند. نه یک سری حرکات زشت مثل پیچاندن قرارداد و دروغ گفتن. حتی یک نفر به من زنگ نمیزند بپرسد حالت چطور است. جز فدراسیون و کادرفنی تیم ملی که همیشه زنگ میزنند و هوایم را دارند. آن ها می گویند باید در شرایط اردو باشی و من هم گفتم مخلص تیم ملی هستم. سوای پول حداقل باشگاه ارومیه میتوانست کار اخلاقی انجام دهد و من بتوانم از امکانات درمانی استفاده کنم و باشگاه آنها را فراهم کند.