کد خبر : 1794769 | 07 آذر 1400 ساعت 11:11 | 10K بازدید | 7 دیدگاه

تک گویی تلخ چیرو فرارا در رثای مارادونا

چیرو فرارا، هم تیمی سابق مارادونا به شکل متفاوتی سالگرد فوت او را را برگزار کرده است.

تک گویی تلخ چیرو فرارا در رثای مارادونا

به گزارش "ورزش سه"، 25 نوامبر از سال گذشته همیشه یک روز غم انگیز برای دنیای فوتبال خواهد بود. این پنجشنبه اولین سالگرد درگذشت دیگو آرماندو مارادونا شده و این روزها همه مشغول ادای احترام به این اسطوره محبوب دنیای فوتبال هسستند. یکی از این افراد چیرو فرارا، مدافع سابق ناپولی و تیم ملی ایتالیا و هم تیمی دیگو در ناپل بوده که یک مکالمه تلفن در ذهن خود با مارادونا داشته، متن آن را ضبط کرده و در شبکه های اجتماعی به اشتراک گذاشته است. 

 

گفتنی است چیرو فرارا از سال 1984 تا 1991 با مارادونا در ناپولی هم تیمی بوده و آنها در کنار هم پنج عنوان قهرمانی شامل دو اسکودتو، یک کوپا ایتالیا یک سوپرکاپ و یک جام یوفا کسب کردند.


در ادامه متن این مکالمه را مرور خواهیم کرد؛

 

سلام؟ واقعا خودت هستی دیگو؟ منتظر تماس تو بودم. در این چند هفته اخیر ساعت های متوالی به صفحه تلفنم خیره شدم. اعدادی که روی صفحه پیدا شد را خواندم، نام هایی که چشمک زدند. انگار می توانستم آنها را احساس کنم. اما هیچی. در عوض امروز صبح مرا غافلگیر کردی، ها؟... چه کسی بهتر از تو این کار را انجام دهد؟

 

1668696


در این چند روز اتفاقات زیادی افتاده است. بله، تصور می کنم از اینکه بدانی خیابان های ناپل و بوئنوس آیرس پر از مردمی با چشمان غمگین و پر از اشک شده ، ناراحت می شوی. همه جا نورانی شده و همه چیز دردناک و تاریک است. انگار دیگر خون در رگ های ما نیست و آمادگی شنیدن این خبر را نداشتیم.

نه دیگو، آن چهارشنبه ماه نوامبر برای بسیاری از مردم یکی از غم انگیزترین روزهای زندگی خواهد بود. آیا دوست داری بدانی هواداران در سایر نقاط جهان چه واکنشی نشان دادند؟ چگونه می توانم همه چیز را به تو بگویم؟ همه جا مراسم یادبودی برای تو برگزار شد. دیوانه وار بود دیگو، ما هرگز چنین چیزی ندیده بودیم.

 

اگرچه امروز قلب من شکسته است، اما بهترین تسلی خاطر برایم این است که بخشی از صفحات رمان دوران ورزشی تو بوده ام. حالا که صدای تو را می شنوم صدایی دلپذیر و آرامش بخش را احساس می کنم. دلم برای صدایت تنگ شده بود، میدانی که صدایت هم جادویی است.

 

دیگو، تو بهترینی، مگر روی کره زمین چه کردی؟ هواداران تو را به خدایی در قامت انسان تشبیه کردند، تو حتی بسیاری از هواداران را نمی شناسی. دیگو، دنیا خیلی تو را اذیت کرد و تو هرگز به کسی بدهکار نیستی.

 

آیا خبری داری استادیوم شهر ناپل به نام تو تغییر اسم داده است؟ شک نداشته باش تصمیم درستی بود ... استادیوم دیگو آرماندو Ma-ra-do-na! زیبا به نظر می رسد، درسته؟

 

1668695

 

یادت هست چند بار در زمین بازی منتظر تو بودیم؟ روزهایی بود که می‌دانستیم تو می‌آیی و روزهای دیگر می‌دانستیم که تا روز بعد تو را نخواهیم دید. وقتی دیگر روی تو حساب نمی‌کردیم، مثل بچه‌ای که برای شروع کردن صبر ندارد پیش ما می آمدی و طوری به ما نگاه می‌کردی که انگار می‌گویی چه می‌کنید؟ ما می خواهیم فوتبال بازی کنیم، درست است؟ چقدر خوب می شد اگر دوباره با هم می خندیدیم، مثل زمانی که جوان بودیم. من آن لبخند را می شناسم ... 

 

دوست دارم یکی از آن روزهایی که در زمین می ماندم و منتظر بودن تا تو را ببینم تکرار شود. درست زمانی که به نظر می رسد سرنوشت آخرین حرف خود را هم زده است. ای کاش می توانستم دوباره با تو باشم، اما می دانم که این آرزویی غیرممکن است.

 

حالا باید با هم خداحافظی کنیم. باید سریع قطع کنم، زیرا احساس می کنم چشمانم پر از اشک است. اما اول چیزی به من بگو، تو چطوری دیگو؟ چه آرامشی سنگینی. ممنون که تماس گرفتی، یادت نره که خیلی دوستت دارم. خداحافظ دیگو، خداحافظ کاپیتان.

دیدگاه‌ها