چرا به جام جهانی ۲۰۱۰ صعود نکردیم؟!
جام جهانی ۲۰۱۰ برای ایرانیها یادآور آخرین غیبت ما در رقابت جام جهانی است.
به گزارش "ورزش سه"، ویزای حضور ایران در آفریقای جنوبی در یک بعد از ظهر آخر خرداد در شرایطی لغو شد که علاوه بر نا آرامیهای سیاسی، نحوه انجام دو مسابقه سرنوشت ساز پایانی تاثیر فراوانی در حذف ایران داشت.
ایران برای بازی آخر به کره جنوبی رفته بود و عربستان و کره شمالی، دو تیم دیگر نیز به رقابت با یکدیگر میپرداختند. اما بازی سرنوشتساز دوم در فاصله ۴ ساعته بعد از اتمام مسابقه ایران انجام شد که هر دو تیم با فراغ بال و در یک بازی فرمایشی به تساوی بدون گل دست یافتند تا یک تیم مستقیم به جام جهانی برود و دیگری راهی پلی آف شود. پلی آفی که البته برای عربستان خوش یمن نبود و از دور مسابقات کنار رفت.
اما داستان ناکامی ایران در این مسابقات از زمانی آغاز شد که برانکو ایوانکوویچ سرمربی پیشین تیم ملی پس از جام جهانی ۲۰۰۶ از سمت خود استعفا داد. در حالی در دوران حضورش به عنوان سرمربی تیم ملی نتایج خیلی خوبی گرفته بود. او بعد از شکست و در شرایطی که هواداران فوتبال ایران انتظار موفقیت بیشتر از تیم ملی در جام جهانی داشتند، در زمانی از تیم ملی کنار رفت که ایران میتوانست با او به عنوان مدعی اصلی قهرمانی پا به مسابقات جام ملتهای آسیا بگذارد.
در آن روزهایی که برانکو رفته بود و تعلیق حرف اول را در فوتبال ایران میزد، امیر قلعه نویی که با استقلال تهران قهرمان لیگ برتر شده بود به عنوان ناجی تیم ملی آمد و هدایت آن گروه پرستاره را در دست گرفت تا با هم به ناکامی در فتح قاره کهن پایان دهند. آمار او در تیم ملی هم خوب بود؛ از 17 مسابقه 10 برد به دست آورد و 6 تساوی تجربه کرد و تنها یک باخت مقابل جامائیکا داشت. تیم ملی با قلعه نویی در گروهی که مالزی، چین و ازبکستان قرار داشتند با هفت امتیاز به عنوان تیم اول صعود کرد و در مرحله حذفی با قرعهای به نام کره جنوبی برخورد کرد.
شاید اگر این مربی بخواهد از بدشانسیهای بزرگ زندگیاش بگوید بازی با کره جنوبی را اول از همه بر زبان بیاورد. اگر آن تک به تک علی کریمی یا شوت سنگین مهدوی کیا به گل تبدیل شده بود کار کره در ۹۰ دقیقه به اتمام میرسید. البته از شوت استثنایی جواد نکونام در وقتهای اضافه یا حتی از دست دادن پنالتی توسط مهدوی کیا که استاد این کار بود را هم نباید فراموش کرد. البته قلعهنویی نیز اشتباهاتی داشت؛ از جمله آوردن وحید طالب لو به جای رودباریان برای ضربات پنالتی که نتیجهای عکس داد تا قلعه نویی خیلی زود کارش در تیم ملی پایان یابد و همیشه این حرف را بر زبان داشته باشد: وقت کافی به من ندادند و مرا در تلویزیون محاکمه کردند!
قلعهنویی در حالی بدون شکست از تیم ملی جدا شد که شاید اگر او و تیم خوب و پر ستارهاش حفظ میشدند یکی از مدعیان اصلی صعود به جام جهانی به حساب میآمدند اما حسرت این فرصت برای همیشه به دل ژنرال فوتبال ایران ماند و ناکامی بزرگی در تاریخ فوتبال ایران رقم خورد.
بعد از جام ملتهای آسیا باز هم تیم ملی بدون مربی شد. آن هم در حالی که میتوانست با نگه داشتن سرمربی نسبتا موفقش حضور قدرتمندانهای برای مقدماتی حضور در جام جهانی 2010 داشته باشد. اما در نهایت قلعه نویی رفت و سکان هدایت تیم ملی به طور موقت بر عهده منصور ابراهیمزاده قرار گرفت تا علی دایی سایپا را قهرمان لیگ برتر کند و مثل سرمربی قبلی به عنوان قهرمان وارد تیم ملی شود. هر چند که این انتخاب با توجه به تجربه آن زمان دایی در امر سرمربیگری خیلی زود بود و ریسک فراوانی داشت.
دایی هم با هدف تغییر و ایجاد رنسانس وارد تیم ملی شد و در این امر هم با اضافه کردن بازیکنان جوانی مثل احسان حاج صفی، کریم انصاری فرد، محمدرضا خلعتبری و ... موفق بود و در نهایت توانست مرحله اول مقدماتی جام جهانی را با موفقیت پست سر بگذارد و در مرحله نهایی حضور داشته باشد. مرحلهای که هم گروهی با عربستان، امارات، کره شمالی و کره جنوبی را به همراه داشت و قرعهای سخت برای شاگردان دایی به حساب میآمد.
شروع این مرحله اما برای ایران تلخ بود. سه تساوی مقابل عربستان، کره شمالی و کره جنوبی و باخت مقابل عربستان در استادیوم آزادی تنها برد تیم ملی مقابل امارات را خنثی کرد تا علی دایی با حاشیه فراوان و درگیریهای خاصی که با رئیس جمهور وقت داشت به کارش در تیم ملی پایان دهد.
قرعه بعدی برای انتخاب سرمربی به نام افشین قطبی افتاد. فردی که با قهرمانی پرسپولیس در لیگ محبوبیت خاصی به دست آورده بود و همیشه زمزمههایی مبنی بر حضورش در تیم ملی شنیده میشد اما شانسش درست زمانی به تیم ملی رو کرد که شرایط اصلا مساعد نبود. ایران در رتبه چهارم گروهش قرار داشت و تنها سه مسابقه با حکم مرگ و زندگی باقی مانده بود. دیدار با امارات در ایران و دو مسابقه سخت با کره شمالی و کره جنوبی در خارج از خانه.
حالا بروید و دوباره از ابتدا این سالهای تیم ملی را مرور کنید. تغییرات متعدد سرمربی، آمدن تفکرات گوناگون، وقت زیادی که در اختیار هیچ کدام از آنها برای اجرای تاکتیک مورد نظرشان داده نمیشد و در نهایت حاشیهها و درگیریهای مختلف فوتبالی و غیر فوتبالی همه دست به دست هم داد تا تیم ملی در آن سه مسابقه حساس و پایانی هم نتیجه لازم را نگیرد و با کلی بازیکن ستاره حضور در جام جهانی 2010 را از دست بدهد.
و اما حرف آخر؛ ای کاش حسرت به مانند ۲۰۱۰ دوباره بر دلمان نماند!
علیرضا ابراهیمی