از حجازی و دایی تا فرهاد - این تیم قربانی نشود
تهدید علینژاد و پاسخ مجیدی با مشت آهنین
مشتی بر میز به نشانهی اینکه من ایستادهام و قرار نیست جا بزنم. اینکه منتظر باخت من هستید اما من میبرم.
به گزارش ورزش سه مشکلات و حواشی بوجود آمده در باشگاه استقلال و اختلاف بین کادر فنی و بازیکنان با مدیریت باشگاه، نگرانی زیادی در بین هواداران این تیم ایجاد کرده است. هوادارانی که هر سال نتیجه این نوع مشکلات را دیده و نگران اند که در فاصله بین پایان این فصل و آغاز فصل جدید لیگ برتر، برای بار چندم تغییرات و بیثباتی در مجموعه باشگاه منجر به تضعیف استقلال شود.
شاید هر کس دیگری هم جای فرهاد مجیدی بود جواب تهدید را با تهدید میداد. فرهادمجیدی عصبانی است و وارد جنگی شده که چون پشت پرده آن زیاد مکشوف نیست نمیتوان گفت که او آخرین راه را انتخاب کرده یا راههای دیگری هم برای انتخاب داشته. اینکه آیا مددی و معاون وزیر ورزش واقعا خواستار رفتن مجیدی هستند؟ اگر هستند پس چرا او را آوردند؟ یا اینکه همه چیز ناشی از یک سوتفاهم است؟
عصبانیت این روزهای فرهاد، عصبانیت همه هواداران استقلال نیز است. آنچه از حرفها و مصاحبههای بازیکنان این تیم برمیآید کمبود شدید امکانات اولیه است و ظاهرا مدیریت باشگاه نیز نتوانسته این امکانات را مهیا کند. از آن مهمتر آنچه این روزها در استقلال مشاهده میشود فاصله بین مدیریت باشگاه با کادر فنی و بازیکنان است. انگار که مربی و بازیکن به حال خود رها شدهاند و مدیریت نیز تلاشی برای کم کردن این فاصله نمیکند. همین که مدیرعامل یا نمایندهاش سری به تمرینات یا رختکن تیم نمیزنند آن هم به هر دلیلی که باشد میتواند نشانهی بدی برای ادامهدار بودن این اختلافات و فاصله باشد.
ظاهرا کمبود امکانات و همچنین تاخیر در پرداخت دستمزد بازیکنان، عامل اصلی اختلاف بین مدیریت و کادر فنی است. تاکید ویژه بازیکنان استقلال بر کمبود امکانات در پایان بازی با پدیده، آن هم امکانات اولیه، تلاش این بازیکنان را برای محق جلوه دادن خود و مقصر نشان دادن مدیریت باشگاه نشان میدهد. آنها میخواهند بگویند که درد ما فقط نگرفتن پول نیست بلکه از امکانات اولیه هم محرومیم. هر چند فرهاد مجیدی به خوبی توانست از موضوع اعتراض به وضعیت مدیریتی باشگاه، تیمی یکدل و جنگنده را به مصاف پدیده بفرستد و رختکنش را یک دست و متحد کرده اما خود او نیز به خوبی میداند که ادامه این روند چه بسا ممکن است ذهنیت و ناخودآگاه بازیکنانش را دچار آفت بهانهآوری کند. مجیدی آن قدر مقبولیت و محبوبیت در بین شاگردانش دارد که آنها تمامی مشکلات را پشت در رختکن دفن کنند و با تمام وجود برای سرمربی خود بازی کنند. اما با ناخودآگاه بازیکن چه میتوان کرد؟ با ناخودآگاهی که بهانه برای عدم موفقیت در یک بازی را دارد؟ هر چند آنچه از روح تیمی حاکم بر استقلال در بازی با پدیده میتوان فهمید، متحد شدن تیم مجیدی و موفقیت این مربی در القای خوی جنگندگی و تسلیم نشدن در بازیکنانش تا آخرین دقیقه بازی بود.
احتمالا خود مجیدی هم قبول دارد که این فضای تعارض و اختلاف در استقلال باید خیلی زود رفع شود و از بین برود. خود او میداند که فرسایشی شدن این اختلافات به نفع مجیدی و استقلال نیست. هر چند عصبانیت او معلول رفتاری است که مدیریت باشگاه و معاون وزارت ورزش داشته است. معاونی که به خود اجازه میدهد در امور اجرایی و فنی باشگاه استقلال دخالت کند و در لفافه سرمربی آبیها را تهدید به اخراج. این رفتار علینژاد به عنوان معاون وزیر ورزش نوعی توهین به مجموعه استقلال است. این نگاه بالا به پایین و این مداخلهجویی از سوی معاون وزیر ورزش به هیچ وجه زیبنده رکن اساسی باشگاه استقلال یعنی وزارت ورزش نیست و اتفاقا فرهاد را در مصافش با مدیریت باشگاه محق نشان میدهد. ادبیات به کار رفته از سوی مدیری که به احتمال زیاد آن قدر با کار کردن در فضای دولتی پخته شده که بداند چه جملاتی را به زبان بیاورد و چه نگوید و چگونه سیاستمدارانه حرفش را بزند اتفاقی و سهوی نبوده و همین هم میشود که راهی جز اعلام مقاومت و ایستادن از سوی مجیدی آن هم با مشتی بر میز نمیماند.
با این همه مجیدی اگر به تجربیات سالهای اخیر فوتبال ایران در موضوع اختلاف سرمربی و به خصوص ستارههایی که سرمربی شدهاند با کادر مدیریتی باشگاهها، نگاهی بیندازد متوجه میشود که اغلب این ستارهها بودهاند که قربانی شدهاند. ستارهها و چهره های محبوب اخلاقیات خاص خود را دارند. آنها مشروعیت خود را از علاقمندان خود میگیرند و به همین دلیل زیاد اهل مماشات و کوتاه آمدن در مصاف با بینظمیها و نابسامانیها نیستند. ستارهها موفقیت خود را نتیجه تلاش و ممارست و استعداد خود میدانند و نه باج دادن و لطف دیگران و به همین دلیل نیز خود را وامدار کسی نمیدانند. به همین دلیل مربیانی که قبلا در زمان بازی ستاره و محبوب بودهاند بیشتر از سایر مربیان با مدیران خود به اختلاف برمیخورند.
علی دایی را در زمان مربیگری در پرسپولیس و حتی تیم ملی به یاد آورید. ستاره محبوبی که هم در تیم ملی و هم در پرسپولیس با مدیران خود به مشکل برخورد و میتوان گفت همچون شرایط این روزهای فرهاد با مدیریت باشگاه، در بسیاری از موضوعات مورد اختلاف محق نیز بود. یا علی کریمی در زمان بازی و حتی مربیگری با مدیران باشگاهش به اختلافات متعددی برخورد میکرد. ستارههای بزرگی همچون دایی، کریمی، مجیدی به دلیل همان جایگاه خاص و بیبدیل خود، در گفتگو و برقراری دیالوگ با مدیران بالادستی خود تبحر چندانی ندارند چرا که اصولا اهل فدا کردن ایدهآلهای خود نیستند. هر چند میتوان گفت که در اغلب این اختلافات سابقهدار، بیشتر حق با ستارهها و چهرههای محبوب بوده تا با مدیران، اما نتیجه در نهایت به نفع چهرههای محبوب نشده. به یاد آورید که علی دایی چگونه در پی اختلاف با حبیب کاشانی طی یک نمایش متهورانه از سوی کاشانی جایش را به استیلی داد و در نهایت ضررش را پرسپولیس کرد. یا کریمی که در پی اختلاف با مدیریت باشگاه پرسپولیس چند فصل از این تیم دور ماند. یا ناصر حجازی که در آخرین تجربه مربیگریاش با مدیریت استقلال به اختلاف عمیقی رسیده بود. ستارهها با توجه به برندی که در این فوتبال دارند نیازی نمیبینند که بخواهند با مدیری که چندان مقبولیتی و اقبالی در جامعه ندارند سر یک میز بنشینند و با گفتگو مشکلات خود را حل کنند. برای همین هم اغلب مشکلات بین آنها نه در فضای گفتگو که در فضایی پر از تشنج مطرح میشوند. هر چند آنها نیز معتقدند که به سمت این فضا هول داده میشوند و چاره ای جز این برایشان نمیماند.
اما آیا این جملات به معنای این است که مجیدی نباید اعتراض کند؟ ابدا. اتفاقا او در قبال هواداران استقلال مسئول است تا کمبودها را بگوید و از مدیران تیمش بخواهد که امکانات معقول و آنچه بر عهده و وظیفهشان است را مهیا کنند. اما باید مواظب باشد تا همچون دیگر ستارهها قربانی نشود. ستارههایی که در مقابله با بینظمیها در نهایت یا حذف شدهاند یا خود عطای کار کردن را به لقایش بخشیدهاند. با مصاحبه دیروز علینژاد مشخص شد که این مدیران ابایی از قربانی کردن مجیدی ندارند. مدیرانی که نیازی به اعتماد و اقبال افکار عمومی نمیبینند و بنابراین به راحتی هر تصمیم مخربی که بخواهند میگیرند بیآنکه بعدا به خاطرش مواخذه شوند. چه بسا سناریویی که زمانی در مورد دایی در پرسپولیس پیاده شد را بر سر مجیدی نیز پیاده کنند و این وسط استقلال ضربه اش را بخورد. آنجا مدیران وقت پرسپولیس نمایشی به راه انداختند و طوری وانمود کردند که دایی خود نمیخواهد در پرسپولیس بماند. اینجا نیز ممکن است مجیدی را به همین سمت سوق دهند. به خصوص آنکه مجیدی در مصاحبه دیروزش گفت که من برنده میشوم. این یعنی اینکه باختن در مسابقه مهمی چون دربی بهانه اخراج را به مدیران میدهد. مجیدی خود اول از هر چیز باید کاری کند و به نوعی با حربههای مدیریتی مقابله کند که از همین الان همه از حضور او در فصل بعد صرفنظر از هر نتیجهای در دربی و جام حذفی مطمئن باشند. برای این کار باید از تجربه پرسپولیس و دایی استفاده کند. باید مدیران را مجبور به شفافیت کند. آن هم نه شفافیت از جنس مناظرههای تلویزیونی. بلکه با برقراری دیالوگ با آنها. باید آنها را سر میز گفتگو آورد و جلوی نوشتن نمایشنامه نخنما شدهای را که با آن مدیران، ستاره ها را فراری میدهند بگیرد. باید فاصله مدیریت با کادر فنی و بازیکنان برداشته شود حتی اگر این مدیران نخواهند. این بار مجیدی پیشدستی کند و خواهان گفتگو شود. در آن صورت شاید همه چیز فقط یک سو تفاهم بوده باشد. پای صحبتهای مدیرعامل استقلال هم بنشینی او هم دلایل خاص خود را برای مشکلات این روزهای استقلال دارد. اما اگر هر دو طرف حسننیت داشته باشند میتوان سر یک میز نشست و بر سر حل مشکلات به یک نتیجه مشخص رسید. هر راه دیگری غیر از این، آشفتگی اوضاع این روزهای استقلال را تداوم میبخشد.
حجت شفیعی