کارکرد معکوس حق طلبی در فوتبال ایران
یادداشت ویژه: سیدجلال؛ برانکویی بمان
سیدجلال حسینی به حکم کمیته انضباطی از یک بازی همراهی با پرسپولیس در لیگ برتر محروم شد تا صدای اعتراض این مدافع بلند شود.
به گزارش ورزش سه، یکی از خصلتهای کاپیتان باتجربه پرسپولیس در سالهای اخیر این بوده که در اوج موفقیتهای تیمش سعی کرده تا اوضاع تیمش را مساعد جلوه ندهد. تاکتیکی از سوی سیدجلال قرمزها برای اینکه هیچکس در باد موفقیتهای تیمش نخوابد. سیدجلال نماد بارز یک انسان همیشه در حال مبارزه است. کمتر کسی از او عافیتطلبی و راحتطلبی دیده است. همیشه سختتر از هر بازیکنی در تیمش تلاش کرده و کمتر از هر بازیکن دیگری خوشحالی کرده است. کاپیتان عادت به حضور در شادی های جمعی ندارد. نه وقتی همه دور گلزن تیم جمع می شوند خبری از کاپیتان است و نه آن زمان که همه روبروی تماشاگران می ایستادند تا ایسلندی شادی کنند. او شادی اش را در عقب زمین انجام می دهد؛ آن هم در تنهایی خود.
پس از چند سال که بازوبند کاپیتانی پرسپولیس بین بازیکنان نه چندان بزرگ و پرستیژ دار می چرخید، حالا پرسپولیس صاحب یک کاپیتان با پرستیژ است. یک کاپیتان به معنای واقعی «کاپیتان». کاپیتانی که حواسش به همه چیز است. دور و برش را خوب می بیند و محور اتحاد بازیکنان تیمش شده است. در روزهایی که اتحاد و جنگندگی بازیکنان پرسپولیس غبطه برانگیز شده نباید نقش کاپیتان این تیم را فراموش کرد. اوست که می تواند با یک تشر همبازی خاطی اش را سر جایش بنشاند و یا با یک پست اینستاگرامی به همبازی اش روحیه دهد. کاپیتان در شادی های جمعی حضور کمرنگی دارد اما در وقت مصائب و دشواری ها و در جایی که لازم می بیند از حق تیمش دفاع کند حضورش پر رنگ و تاثیرگذار است.
نکته مهم در مورد او اینکه علیرغم تاثیرگذاری زیادش در بین بازیکنان، همواره رابطه خوبی با سرمربیان پرسپولیس داشته و از آن اختلافهای رایج بین کاپیتان و سرمربی که در فوتبال ایران زیاد دیده شده در مورد او به وجود نیامده. حتی زمانی که کالدرون نظرش به استفاده از زوج شجاع و کنعانی در خط دفاع بود او حاشیهسازی نکرد و در زمانهای اندکی هم که به او بازی میرسید کم نمیگذاشت. همه اینها خصوصیات بازیکنی است که تا چهل سالگی در این فوتبال دوام آورده و ایستاده.
محرومیت اخیر او به خاطر اتفاقات بازی با سپاهان باعث شده تا کاپیتان قرمزها بار دیگر صدای اعتراضش را بلند کند و بعد هم نقبی به گذشته بزند و محرومیت پیام صادقیان را هم به پرسپولیسی بودن او ربط دهد. استدلالی که به هیچ وجه نمیتوان آن را پذیرفت به خصوص آنکه رقیبان نیز میتوانند دستهای از این محرومیتهایی که به سراغ بازیکنانشان آمده را به استقلالی بودن آنها ربط دهند.
میتوان حدس زد که سیدجلال عصبانی از آنچه با او شده، حرفهایی به زبان آورده که خود او هم چندان به آن معتقد نیست. اما در فضای دو قطبی ایجاد شده در فوتبال باشگاهی ایران که یک سر آن پرسپولیس است و سر دیگر آن رقبایی که چهار سال دستشان از جام کوتاه مانده، شاید این نوع اظهارنظرها معلول اظهارنظرهایی باشد که به بهانه زیر سوال بردن موفقیتهای پرسپولیس از سوی رقبا بیان میشود. کما اینکه یحیی گلمحمدی به عنوان سرمربی پرسپولیس نیز قدم در همین راه گذاشته و از خوابهای بد دیگران برای تیمش گفته.
راهی که سیدجلال و یحیی انتخاب کردهاند شاید برای خنثی کردن جنگهای روانی بیرون از زمین باشد اما در نهایت احتمالا ضررش برای پرسپولیس بیشتر از نفعش باشد. اما چرا این ادعا مطرح میشود؟ در اینجا باید نگاهی به عامل اصلی موفقیتهای پرسپولیس در سالهای اخیر انداخت.
در شرایطی که هفته پیش یکی از مسئولان باشگاه استقلال، موفقیتهای پرسپولیس را زیر سوال برده و آنها را به خاص بودن و بهره بردن از کمکهای بیرون از زمین متهم کرده، اظهارنظرهایی همانند آنچه سیدجلال به زبان آورده هم عجیب نیست. وقتی میتوان بدون استدلال و در یک فضای هیجانی به همه تهمت زد، دیگر هر نوع اظهارنظری با پیرنگ «توهم توطئه» عجیب نمینماید.
فضای دو قطبی بوجود آمده که متاسفانه حامیان زیادی هم دارد و صدایش هم در این فوتبال بلند است، لذت بردن از فوتبال را در روزهای اخیر دشوار کرده. وقتی پشت هر سوت داور تصور انگیزه قبلی و سو نیت میرود دیگر چه لذتی میتوان از فوتبال برد؟ اما چرا فوتبال ما به این نقطه رسید؟
پرسپولیس و استقلال هر دو توسط وزارت ورزش اداره میشوند و هر دو بودجه مشخصی دارند. هیئت مدیره این باشگاهها هم توسط وزارت ورزش انتخاب میشوند. پس چه اتفاقی میافتد که تیمی چهار سال قهرمان لیگ میشود و برای پنجمی هم شانس دارد و دیگری دستش از لیگ کوتاه میماند؟ اگر دو عامل مسائل فنی و مدیریتی را در نظر بگیریم به محل اختلاف هواداران دو تیم میرسیم. جایی که هواداران استقلال عامل ناکامی تیمشان در سالهای اخیر را سوءمدیریت میدانند.آنها اعتقاد دارند که وزارت ورزش خواسته یا ناخواسته با انتخاب مدیران نامناسب و ایجاد آشفتگی در بدنه مدیریتی باشگاهشان باعث شده تا دست تیمشان در سالهای اخیر از جام لیگ برتر کوتاه بماند.
اما از آن طرف مگر کارنامه مدیران پرسپولیس در پنج شش سال اخیر موفقیت آمیز بوده؟ مگر نمیتوان لیستی بلندبالا از سوءمدیریت در این باشگاه در سالهای اخیر ردیف کرد؟ بسته شدن دو پنجره نقل و انتقالات باشگاه به سبب محرومیت طارمی در راس این سوءمدیریت قرار دارد. متاسفانه آمار دقیقی از هزینههای این دو باشگاه در سالهای اخیر وجود ندارد تا بدانیم کدام تیم بیشتر برای خرید بازیکن و یا حمایتهای لجستیکی هزینه کرده اما خوب میدانیم که استقلال در سالهای اخیر یکی از فعالترین باشگاهها در زمینه خرید بازیکن بوده. اگر لیستی از بازیکنانی که در این سالها به استقلال آمدهاند و رفته اند را تهیه کنیم متوجه خواهیم شد که استقلال در جذب ستارههای لیگ حداقل دست کمی از پرسپولیس نداشته. در مورد مسائل داوری هم به همان اندازه که هواداران استقلال میتوانند سوتهایی که به ضررشان زده شده را ردیف کنند هواداران پرسپولیس هم میتوانند از اشتباهات داوری به ضرر تیمشان بگویند.
فرض کنید که آن زمان که برانکو به ایران بازگشت به جای رفتن به پرسپولیس شکار استقلال میشد و پرسپولیس هم سالی یک مربی عوض میکرد. در این صورت آیا نمیتوان با قطعیت گفت که این استقلال بود که به جای پرسپولیس در این سالها قهرمان لیگ میشد؟ موفقیت در فوتبال ایران به شدت وابسته به شانس و اتفاق است. شانسی که پرسپولیس آورد جذب یک مربی کاربلد بود. پرسپولیسی که با دنیزلی و آریهان و قطبی و وینگادا و ژوزه ساحل آرامش را ندیده بود و به تداوم در موفقیت نرسیده بود، این بار به یک مربی سرسخت رسید که تفکر حاکم بر تیم و باشگاه را عوض کرد.
البته خود برانکو ایوانکوویچ هم گاهی حضوری جدی در اعتراضات تیمش داشت اما تصویر کلی او مربی ای آرام و اهل تلاش در زمین تمرین است.
زمانی که تیمهای دیگر لیگ یک جلسه در روز تمرین میکردند و مربیان با کوچکترین اعتراض بازیکنان خود تمرینات را سبکتر میکردند، برانکو بازیکنانش را صبح و بعداز ظهر تمرین میداد و جنازه آنها را به خانه میفرستاد. زمانی که تیمهای دیگر به دنبال تبدیل نیمکت تیمهای خود به محل پاتوق رفقا بودند، برانکو برای تیم خود برنامهریزی اصولی میکرد و مصلحت سنجیها را کنار میگذاشت. او بود که به فکر تجهیز کمپ و ورزشگاه اختصاصی تیمش افتاد. او بود که اجازه نداد نا امیدی بر تیمش غالب شود و با پنجره بسته تیمش را با حداقل بازیکنان به فینال آسیا رساند. موفقیتهای اخیر پرسپولیس به خاطر تغییر تفکر و ارادهای است که مرد کروات در این باشگاه بوجود آورد. تفکری که هنوز هم و پس از گذشت دو فصل از غیبت او همچنان در پرسپولیس پابرجاست. مرد سرسختی که تا توانست در این فوتبال دوام آورد و سر ناسازگاری نگذاشت.
زمانی که استراماچونی به ایران آمد و هدایت استقلال را بر عهده گرفت هواداران استقلال امیدوار شدند تا این مربی همان مسیری که برانکو در پرسپولیس رفته را با استقلال برود. اما جدایی نابهنگام او شاید بزرگترین ضربه به استقلال در سالهای اخیر بوده. چه بسا اگر او میماند و یا میخواست که بماند باشگاه استقلال هم سازمان درخوری پیدا میکرد. پرسپولیس، برانکو را به خاطر عدم تامین مالی این مربی از دست داد و هواداران پرسپولیس هم همانند هواداران رقیب که جدایی استراماچونی را توطئه میدانستند به رفتن برانکو به چشم یک توطئه نگاه کردند. اما باید پذیرفت که تفاوت اساسی پرسپولیس و استقلال در سالهای اخیر نه در نوع مدیریت که در نیمکت آنها بوده. جایی که یکی مثل برانکو توانست کاملا سازگار با بینظمیها و سوءمدیریتهای فوتبال ایرانی، سازمان باشگاهش را نظمی نسبی دهد اما نیمکت استقلال فاقد چنین شخص کاریزماتیک و سازگار با شرایط فوتبال ایران بود.
حالا علیرغم نبود برانکو در پرسپولیس تفکر او همچنان در این تیم ماندگار شده و سیدجلال دقیقا پیرو همان تفکر تیمش را تهییج میکند. کاپیتان به عنوان جانشین برانکو در پرسپولیس کاری کرده که بازیکنان پرسپولیس هیچگاه با شکمسیر و اشباع از قهرمانی در زمین ظاهر نشوند. اما نکته خطرناک اظهارات اخیر سیدجلال همین جاست. اینکه اگر او هم بخواهد پا در همان مسیری بگذارد که رقبا گذاشتهاند و از توطئهها بگوید و به آن باور داشته باشد، کمکم اندیشههای برانکویی هم از پرسپولیس رخت بر میبندد.
جنگ بیرون از زمین به جای خود اما تغییر تفکر و باور داشتن به توطئه و توجیه کردن ناکامیهای آتی با این توطئهها، و یا متوسل شدن یحیی گل محمدی به استوری و برملا کردن خوابهای بد دیگران برای تیمش پرسپولیس را از آنچه در این سالها عامل اصلی موفقیتش بوده دور خواهد کرد.
حجت شفیعی