کد خبر : 1741472 | 15 اسفند 1399 ساعت 09:54 | 20.4K بازدید | 4 دیدگاه

ماجرای عجیب دوستی سینیشا میهایلوویچ و زلاتان

سینیشا میهایلوویچ، سرمربی بولونیا، می گوید که دوستی او و زلاتان از یک دعوا و کله زدن به یکدیگر شروع شد، زلاتان نیز گفت که پس از شنیدن ابتلای میهایلوویچ به سرطان کلمه ای برای ابراز احساسات پیدا نمی کرد.

ماجرای عجیب دوستی سینیشا میهایلوویچ و زلاتان

به گزارش "ورزش سه"، زلاتان ابراهیموویچ در طول این هفته به عنوان یکی از مجریان میهمان فستیوال موسیقی سن‌رمو در این فستیوال حضور داشت و شب گذشته روی استیج به همراه سینیشا میهایلوویچ مصاحبه کوتاهی انجام داد.

 

میهایلوویچ با خنده گفت: "دوستی من و زلاتان با کله زدن شروع شد." اشاره سرمربی بولونیا به بازی یوونتوس و اینتر بود که در آن بازی زلاتان از زمین اخراج شد.

 

1578718

 

میهایلوویچ ادامه داد: "داستانی که زلاتان دارد این است که تو نمی توانی او را تهدید کنی. باید تحریکش کنی، اینجوری است که می توانی او را از کار بیندازی. او آنقدر عصبانی شد که با سر به من ضربه زد و بعد اخراج شد. وقتی او به اینتر پیوست من می خواستم که لطفش را جبران کنم. ما محبت‌مان به یکدیگر را اینطور نشان می دهیم!"

 

میهایلوویچ همچنین زلاتان را به خاطر اینکه هرگز در چمپیونزلیگ قهرمان نشده دست انداخت و گفت: "او به چیزی که ندارد حسادت می کند. قهرمانی در چمپیونزلیگ. او در چمپیونزلیگ بازی کرد، من قهرمان شدم..."

 

ایبرا در پاسخ به این طعنه میهایلوویچ گفت: "هنوز وقت هست." و در ادامه صحبت به تشخیص بیماری سرطان میهایلوویچ در تابستان سال 2019 رسید.

 

1578722

 

زلاتان گفت: "من چند روزی مجبور شدم صبر کنم چون شهامتش را نداشتم به او زنگ بزنم. وقتی با او تماس گرفتم هم نمی توانستم صحبت کنم. در نهایت توانستم بگویم اگر به هر چیزی نیاز داشتی به من بگو. هر کاری که از من بربیاید. فقط بگو. سینی هم جواب داد: "من به مهاجمی نیاز دارم که بتواند گل بزند." من گفتم حالا ببینیم. بعد از آن او هر روز به من زنگ می زد تا ببیند تصمیمم را گرفته ام یا نه!"

 

1578720

 

پس از این صحبت ها میهایلوویچ و زلاتان به همراه دو مجری دیگر این فستیوال با هم روی سن آواز خواندند و به نظر می رسید که به میهایلوویچ خیلی بیشتر از زلاتان دارد خوش می گذرد چرا که زلاتان خیلی به سختی می توانست خود را با آهنگ هماهنگ کند و حتی کلمات ترانه را به خوبی نمی دانست.

 

در پایان از زلاتان پرسیدند آیا گروه معروف سوئدی آبا را می شناسد؟ ایبرا پاسخ داد: "نه! ولی آنها من را می شناسند."

دیدگاه‌ها