اتهام عجیب مترجم برانکو به وینکو ؛
آقای بگوویچ از شما منزجر و متنفرم!
مترجم سرمربی سابق پرسپولیس در کتاب خاطرات خود حمله تندی را علیه سرمربی کروات فصل گذشته شاهین بوشهر که سابقه زیادی در فوتبال ایران دارد، مطرح کرده است.
به گزارش "ورزش سه"، اصغر نیکسیرت مترجم برانکو ایوانکوویچ سرمربی سابق سرخپوشان پایتخت که به تازگی کتابی با عنوان "آقای پروفسور" را منتشر کرده و از خاطرات فوتبالی خود در آن به نگارش در آورده و بیشتر به سالهای درخشانِ پرسپولیس با سرمربی کروات خود پرداخته است، در بخشی از کتاب خود خاطرات عجیبی را از روزهای همکاریاش با دیگر مربی کروات نامآشنا در فوتبال ایران مطرح کرده است. نیکسیرت درباره همکاری با وینکو بگوویچ که از سرمربیان باتجربه در فوتبال ایران است و آخرین حضور او در فوتبال ایران نیز سال گذشته در تیم گلگهر که خیلی زود هم به پایان رسید، اتهاماتی عجیبی را مطرح کرده است.
در خاطرات نقل قول شده از سوی اصغر نیکسیرت از همکاریاش با بگوویچ در کتاب "آقای پروفسور" آمده است: زمانی که در پاس همدان مشغول به کار شدم، طبق معمول به پیشنهاد رضا چلنگر به همدان رفتم. حالا رضا تبدیل به مدیر برنامه من شده بود، یک مدیر برنامهی بیجیره و مواجب که همیشه لطف زیادی نسبت به من داشت. در واقع تمامی تیمهایی که در آنها مشغول به کار شدم، به پیشنهاد رضا بود. وقتی برای اولین بار در همدان با وینکو بگوویچ ملاقات کردم، حس خوبی به وی نداشتم. فارسی را تقریبا به خوبی صحبت میکرد ولی نه کامل. در چند دقیقه اختلاطی که با وی داشتیم، دانستم که کار راحتی با وی نخواهم داشت. او را فردی منفعت طلب دیدم و با توجه به اینکه قبلا صحبتهای منفی بسیاری در مورد او از جمله دلال بازیهایش شنیده بودم، جانب احتیاط را داشتم تا خیلی به او نزدیک نشوم. باشگاه مهمانسرایی برای اسکان بازیکنان و مربیان داشت که یک اتاق به من دادند و در همان مهمانسرا ساکن شدم ولی اینبار تنها در همدان زندگی میکردم و خانوادهام را در تهران گذاشته بودم.
یکی از کلکهای وینکو برای گرفتن طلبش این بود که میگفت همسرش در بیمارستان بستری است و عمل جراحی دارد و باید هر چه زودتر به حساب بیمارستان پول بپردازد اما من میدانستم که کرواسی کسی که بیمه باشد - که عموما نیز بیمه هستند - پولی برای درمان پرداخت نمیکند؛ بعد او به پسرش که هیچ چیز از فوتبال نمیدانست و بعدها ظاهرا او را به عنوان کمک خود به ایران آورده بود و چند سالی هم در فوتبال ایران چرخانده بود، میگفت که با وی تماس بگیرد و بگوید که مادر در بیمارستان است و همین حالا به اتاق عمل منتقلش کردند. سپس بلافاصله گوشی را به من میداد تا حرفهای پسرش را شنیده و به مدیرعامل رمضانی منتقل کنم تا شاید دلش به رحم آمده و پولی به او بدهد.
یک روز به من میگفت من میدانم باشگاه پول من را نمیدهد تا استعفا بدهم اما در این صورت پولی به من نمیرسد ولی کاری میکنم تا خودشان اخراجم کنند تا همه پولم را از باشگاه بگیرم. اگه دو سه بازی پشت هم ببازم، اخراجم میکنند. در کمال تعجب همین کار را هم کرد. اختلاف مجتبی خورشیدی و بگوویچ روز به روز اوج میگرفت تا اینکه در یکی از بازیها، گل اول را که خوردیم، بگوویچ از لب خط به خورشیدی که روی نیمکت نشسته بود، متلک انداخت و خورشیدی از جای برخاست تا به سوی وی حمله کند که ما او را به هر زحمتی بود متوقف کردیم. اما بعد از بازی در رختکن، چنان هجومی به بگوویچ آورد که شش هفت نفری قادر به مهارش نبودیم. بگوویچ رنگ بر چهره نداشت و هر لحظه امکان داشت سکته کند. دستها و لبانش از وحشت میلرزید.
علوی به رغم بیماری سخت، بنا به دستور بگوویچ با کمال بیمیلی و ناتوانی در بازی شرکت کرد و او بود که در یک صحنه هنگام دادن سادهترین پاس به یار خودی، توپ را لو داده و متعاقب آن گل تعیین کنندهی نتیجه بازی را دریافت کرده و بازی را باختیم. مدیرعامل باشگاه که گویا از قصد بگوویچ خبردار شده بود، عذرش را خواست و از کار برکنارش کرد. باشگاه پولی نداشت که به او بدهد و قرار شد بعدها تسویه حساب کنند. زمانی واقعا از بگوویچ منزجر شدم که درست در روز فسخ قراردادش با باشگاه پاس همدان، از مدیرعامل خواست تا من او را به تهران برسانم. وقتی به تهران رسیدیم خواست که او را به هتل آکادمی مجموعه ورزشی آزادی برسانم، وقتی به هتل رسیدیم وینکو خودش به فارسی به مسئول رزرو هتل گفت که از طرف باشگاه پرسپولیس برای او اتاق رزرو شده و طرف با تایید این مطلب، برگهای روی میز گذاشت تا وینکو آن را امضا کند. وقتی برگه را نگاه کردم دیدم که بله، از طرف شخصی به نام حقیقی از طرف باشگاه پرسپولیس برای بگوویچ اتاق رزرو شده است. تازه آنجا بود که به ناجوانمردی بگوویچ پی بردم.