کد خبر : 1703011 | 29 مرداد 1399 ساعت 12:41 | 26K بازدید | 1 دیدگاه

انتخاب مارک ویلموتس و زخم‌های جدیدیش

خبر محکومیت فدراسیون فوتبال به پرداخت غرامت شش میلیون یورویی، یک صفحه دیگر از کارنامه مدیران این سال‌های فوتبال و ورزش کشور را سیاه کرد.

انتخاب مارک ویلموتس و زخم‌های جدیدیش

به گزارش ورزش سه ،قرارداد ویلموتس جدیدترین فاکتور و گران‌ترین خسارتی‌ست، که فوتبال ایران باید بپردازد. برای واکاوی این خسران سنگین باید کمی به عقب برگردیم.


تیم‌ملی در دوران هشت ساله کیروش نما و ظاهری جدید و توسعه‌محور به خود گرفته بود، فوتبال باشگاهی ایران هم تحت تاثیر حضور یک مربی نامدار و شناخته‌شده، درحال پوست اندازی و تغییر نگاه از مربیان سنتی به سوی مربیان کاربلد خارجی بود.


در آن دوران شیرین دوست داشتیم باور کنیم  که پس از مدت‌ها در مسیر درست قرار گرفته‌ایم. و این ما هستیم که نقشه راه کشیده‌ایم و کی‌روش و برانکو و اعوان و انصارشان تحت هدایت داهیانه و مدرن مسئولان فوتبال ایران در جای درست قرار گرفته‌اند. ولی خیال باطل بود. کی‌روش حاصل یک اتفاق کاملا برنامه ریزی نشده و انتخابی به کلی شانسی بود.


کی‌روش گریم زیبای صورت فوتبالمان بود که تنش بیمار و ضعیف بود. این صورت زیبا به مرور تبدیل به کارت اصلی بازی قدرت مدیران شد. در وزارت ورزش و فدراسیون، همه در موفقیت‌های تیم‌ملی سهیم بودند و در شکست‌هایش مدعی. تا زمان انتخابات و عزل و نصب‌های فدراسیون می‌شد، کی‌روش از مدیران جدا نبود، تا زمان خواسته‌های سرمربی و تیم ملی می‌رسید او کارمند غرغرو و گستاخی بود که کارفرمایش را آزار می‌داد.


در سال آخر حضور کارلوس در تیم ملی، وزارت ورزش و فدراسیون فوتبال در اوج اختلافات بر سر قانون منع به کارگیری بازنشستگان و لزوم تغییرات در بدنه مدیریتی فدراسیون، کیروش را به صورت علنی وارد جنگ کردند و با سو استقاده از احساسات هواداری در داخل کشور دو قطبی کی‌روش-برانکو را به فوتبال ایران تحمیل کردند.


حاصل اینکه؛ کی‌روش که پس از هشت سال حضور در تیم ملی می‌توانست با آرامش و احترام صندلی را تحویل مربی بعدی بدهد یا تمدید قرارداد دیگری دریافت کند، یا برانکو که می‌توانست در شرایط نرمال پس از چهار فصل موفق در پرسپولیس ارتقا شغلی بگیرد و جانشین کیروش در تیم‌ملی شود، هر دو در فضای رادیکال شده هواداری ایران سوختند و از دست رفتند.


مذاکرات با مربی بعدی برای تیم‌ملی در این شرایط ناپایدار آغاز شد. تحلیل فنی و آماری گزینه‌ها، نقشی در تصمیم نداشت. حتی قیمت و شرایط قرارداد هم قرار نبود خیلی جدی گرفته شود. مربی بعدی باید حرف شنوتر باشد، غر نزند، مهربان‌تر باشد و از همه مهم‌تر مدیر نباشد بلکه کارمند باشد.


ویلموتس نزدیک‌ترین گزینه به معیارهای مدیران فوتبال ایران بود. مربی کمی مشهور، خنده‌رو، بدون مشتری جدی در مارکت، اهل اروپای غربی با چشمان کمی رنگی و بدون موفقیت جدی در کارنامه، آماده کارمندی کردن برای کارفرماهای سیاست‌باز فوتبال ایران.


این‌بار با انتخابشان حتی به شانس هم فرصتی ندادند. ویلموتس جلسه می‌گذاشت و با مربیان داخلی گپ میزد، در عکس‌هایش همیشه لبخند می‌زد، درخت می‌کاشت، سفر داخلی می‌رفت به استادیوم‌هایمان سر می‌زد. فیفا دی نمی‌خواست، کمپ و اردو دغدغه اصلی‌اش نبود. نه شغلش و نه ما را جدی نگرفته بود.
بدون حاشیه، بدون نقشه با حقوق مکفی در حال تفریح و شادی.


ویلموتس در نهایت با دو باخت تلخ در مقدماتی جام‌جهانی و یک فاکتور ۸ میلیون یورویی روی میز، ایران را ترک کرد. حالا ما مانده‌ایم و دردهای کهنه به اضافه‌ی زخم‌های جدید.


فوتبال ایران بعد از این سیلی محکم احتمالا تا مدت‌ها توان مالی استخدام مربی بزرگی را نخواهد داشت و هیچ مدیر جدیدی هم ریسک انتخاب گران قیمت را نخواهد کرد. ترسوتر و بی نقشه‌تر خواهیم شد. دولتی‌ها به بهانه نظارت، بیشتر از پیش در فوتبال تاثیرگذار خواهند بود. وزیر بعدی و رئیس فدراسیون بعدی هم نمی‌توانند بر سر اختیارات توافق کنند و احتمالا وزرای ورزش بعدی هم فوتبال را خیلی دوست داشته باشند.


احسان صدری

 

دیدگاه‌ها