نگاهی به بازنشستگی آندره شورله؛
وقتی قهرمانی جهان، زندگی را تیره و تار میکند
روز جمعه شورله در 29 سالگی تصمیم گرفت که بازنشستگی اش را اعلام کند و این برای آنهایی که دوران حرفهای او را دنبال می کردند، چندان متعجب نکرد. او سالها بود که به این تصمیم فکر می کرد.
به گزارش "ورزش سه" و به نقل از سایت "هفت یک"، ماینتس شهر گردش و سرگرمی است. آنها حتی هر سال یک کارناوال خوش آب و رنگ برگزار میکنند. باشگاه فوتبال شان هم تیم جذابی است. این اتفاقی نیست که یورگن کلوپ تمام دوران حرفهای اش به عنوان بازیکن را در ماینس سپری کرد و سپس بلافاصله دوران حرفه ای مربیگریاش را در همین باشگاه آغاز کرد. بنابراین کاملا طبیعی است که یکی از جذاب ترین مثلث های هجومی جوان سال های اخیر فوتبال آلمان در ماینتس شکل گرفته و توجه همه فوتبال دوستان این کشور را جلب کرده باشد.
این اتفاق در فصل 11-2010 رخ داد. آنها که به خودشان لقب The Bruchweg Boys داده بودند، بعد از به ثمر رساندن هر گل، مانند یک گروه راک خیالی، کنار پرچم کرنر شادی میکردند. آندره شورله گیتار می زد، آدام شالای مشغول نواختن درام می شد و لوئیس هولتبی با یک میکروفن نامرئی، آواز می خواند. تماشای بازی های آنها جذاب بود؛ فصل را با 7 پیروزی پیاپی آغاز کردند و در نهایت فصل را در رتبه پنجم به پایان رساندند. در آن سال کمتر بازیکنانی به اندازه شورله، شالای و هولتبی خوشحال بودند. آینده فوق العاده ای برای The Bruchweg Boys تصور می شد و باشگاه های بزرگی به دنبال به خدمت گرفتن آنها بودند. شالای، مهاجم نوک 23 ساله اهل مجارستان که در آن جمع سه نفره، کم استعدادترین بود، دوره حرفه ای متوسط و نه چندانی درخشانی را در بوندس لیگا سپری کرد و حالا به ماینتس برگشته است.
هولتبی که در آن زمان 20 ساله بود و به طور قرضی از شالکه به ماینتس رفته بود، در دیدارهایی فوقالعاده ظاهر می شد اما همیشه تردیدهایی در مورد ثبات بازیاش وجود داشت. او هرگز حتی به اندازه یک دهم تواناییهایش هم به موفقیت نرسید و در تاتنهام و فولام ناکام بود و بعدا به تدریج در هامبورگ از نظرها محو شد. اما در مورد شورله، داستان کاملا متفاوت بود. شورله اهل ماینتس بود، در نزدیکی لودویگشافن به دنیا آمده بود و در آکادمی محلی پرورش پیدا کرده بود؛ جایی که این شانس را داشت که با یورگن کلوپ دیدار کند.
او در سن 18 سالگی، زیر نظر توماس توخل، به تیم اول ماینتس راه پیدا کرد. این مربی اعتقاد زیادی به استعداد شورله داشت و او را زیر بال و پر گرفت. توخل از تیم زیر 19 ساله های ماینتس کار با شورله را آغاز کرد و اعتقاد داشت که سبک بازی او شبیه رائول است. پیشرفت او فوق العاده و البته باثبات بود. لورکوزن برای خرید او در تابستان 2011، هشت میلیون یورو پرداخت کرد؛ مبلغی که از پرداخت آن ناامید نشد. بعد از دو فصل موفق، شورله با انتقالی 22 میلیون یورویی به چلسی رفت و دوران حضورش در استمفوردبریج را به شکلی درخشان آغاز کرد. در آن زمان او یکی از بازیکنان ثابت تیم ملی آلمان بود و- هرچند قرار گرفتن در ترکیب آن تیم پرستاره کار دشواری بود- یواخیم لوو او را به عنوان بازیکنی که می تواند به عنوان بازیکن ذخیره، تاثیر فوق العاده ای داشته باشد، در نظر داشت.
این دقیقا کاری بود که شورله در جامجهانی 2014 انجام داد؛ رقابت هایی که تاثیرگذاری او به عنوان یک بازیکن ذخیره، فوق العاده بود. حتی می تواند ادعا کرد که آلمان بدون او نمیتوانست به قهرمانی برسد. همه به یاد دارند که در دیدار فینال مقابل آرژانتین، گل پیروزی بخش آلمان، با پاس او برای دوست صمیمیاش، ماریو گوتزه، به ثمر رسید اما تعداد کمتری به یاد دارند که او بود که پیروزی ژرمن ها در دیدار مرحله یک هشتم نهایی مقابل الجزایر را رقم زد.
این دیدار، دشوارتر از چیزی بود که انتظار میرفت؛ بازی به وقت اضافه کشیده شد و شورله با یک ضربه دقیق با پای غیرتخصصی اش یعنی پای چپ، گل اول را به ثمر رساند. او سپس روی گل دوم هم تاثیرگذار بود. ضربه او بود که از روی خط دروازه برگشت داده شد و توپ برگشتی را مسوت اوزیل تبدیل به گل کرد تا بازی 2-0 شود.
سپس در پیروزی تاریخی 7-1 مقابل برزیل در نیمه نهایی، شورله بین دو نیمه به بازی رفت تا در نیمه دوم دو گل بزند. این دو گل، تنها گلهای آلمان در نیمه دوم بودند و گل دومش- یک ضربه زیرطاقی غیرقابل مهار- بسیار دیدنی بود. جالب اینکه پنج گل ابتدایی شورله در لیگ برتر برای چلسی، با پای چپ به ثمر رسید. این آمار نشان میدهد که او اراده بالایی برای بهتر کردن بازی اش و تواناییاش در بازی در پستهای مختلف داشت.
در حالی که شورله اساسا ترجیح میداد که در سمت چپ بازی کند و از آن سمت به تو بزند اما وقتی در سمت راست به بازی گرفته میشد یا به عنوان بازیساز، مهاجم دوم و حتی مهاجم نوک، باز هم به همان اندازه راحت بود. سرعت بالا همیشه یکی از ویژگی های او بود اما او بدون توپ، بازیخوانی فوقالعادهای هم داشت و از شوتهای قدرتمندی هم برخوردار بود. درصد زیادی از ضربات او به سمت دروازه، از پشت محوطه جریمه زده میشد و حریفان به سختی میتوانستند با او یارگیری کنند.
او بعد از قهرمانی در جام جهانی به یکی از قهرمانهای ملی تبدیل شد اما ناگهان زندگی روزمره برایش بسیار دشوارتر شد. بعضی ها با کسب موفقیتهای بزرگ، انگیزه بیشتری پیدا میکنند؛ در حالی که برای بعضی هم کنار آمدن با این موفقیت ها و انتظاراتی که به همراه می آورد، دشوار است. قهرمانی در جام جهانی می توانست به مسیری برای ستاره شدن تبدیل شود. اما در عوض، این آخرین باری بود که شورله از فوتبال بازی کردن لذت برد. لبخند معصومانه ” پسر بروخوِگ”، که یک گیتار خیالی را می نواخت، محو شد؛ و پس از آن دیگر هرگز دیده نشد.
روز جمعه شورله در 29 سالگی تصمیم گرفت که بازنشستگی اش را اعلام کند- و این برای آنهایی که دوران حرفهای او را دنبال می کردند، چندان متعجب نکرد. او سالها بود که به این تصمیم فکر می کرد. اگر فشار اجتماعی و دانستن اینکه در جای دیگری نمی تواند به همین اندازه پول دربیاورد، نبود، خیلی زودتر فوتبال بازی کردن را رها می کرد.
فوتبال برای او به یک بار اضافی تبدیل شده بود؛ یک شغل نفرت انگیز. مادر شورله میگوید که در این سالها، عمیقا نگران شرایط ذهنی پسرش بود. او از زمان بازگشت به چلسی بعد از جام جهانی 2014، دچار افسردگی شد. او به اشپیگل گفت:” به عمیق ترین گودال سقوط کرده بودم. دیگر نمی خواستم بازی کنم.” او گاهی اوقات از اینکه توسط ژوزه مورینیو نیمکت نشین می شد، خوشحال بود:” وقتی در زمین نیستید، می توانید عمیق تر نفس بکشید و نگران خرابکاری کردن نباشید. در فوتبال، شما یا احمق هستید یا قهرمان؛ حد وسط وجود ندارد.” در آن شرایط ذهنی، او نمی توانست یک قهرمان باشد؛ اما تحمل اینکه یک احمق هم به نظر برسد، نداشت. این یک شکنجه مداوم بود و هواداران هم این را احساس می کردند. وقتی اشتیاق درونی لازم را نداشته باشید، غیرممکن است که بتوانید پتانسیلتان را به طور کامل به نمایش بگذارید.
شورله سردرگم بود. مسمومیت غذایی شدید که سفر تیم ملی آلمان به لهستان، شرایط را برای او دشوارتر کرد. او 5 کیلوگرم وزن کم کرد و از نظر بدنی هم دچار مشکل شد. چلسی سریع دست به کار شد و در ابتدای سال 2015، او را به مبلغ 32 میلیون یورو به وولفسبورگ فروخت. چنین مبلغی برای انتقال، شرایط را برای او سختتر کرد و شورله در آن دوره بازی برای وولفسبورگ، به فکر بازنشستگی افتاد. وقتی آنها فصل ناامیدکننده 16-2015 را در میانه های جدول به پایان رساندند، مشخص شد که نیاز به یک تغییر دیگر وجود دارد و توخل راه فرار را به او نشان داد. چه چیزی می توانست بهتر از کار کردن دوباره با مهمترین مربی دوران حرفه ای اش در باشگاه بزرگی مثل بروسیا دورتموند باشد؟ روی کاغذ این فوق العاده بود اما در واقعیت همه چیز متفاوت بود.
تبدیل شدن به به گران ترین خرید تاریخ باشگاه به مبلغ 30 میلیون یورو، کمکی به او نکرد. نمایش های او ناامیدکننده بود، خودش حال و روز خوبی نداشت و وقتی توخل در تابستان 2017 دورتموند را ترک کرد، در دره روهر چیز زیادی برای شورله باقی نماند؛ به جز دوستی اش با ماریو گوتزه. هانس یواخیم واتسکه، نایب رئیس باشگاه، صراحتا اعلام کرد:” هم باشگاه و هم خود بازیکن راضی نیستند.”
شورله باز هم به بازنشستگی فکر کرد اما پیش از آن، دو تجربه عجیب دیگر داشت؛ ابتدا به طور قرضی به فولام رفت؛ تیمی که فصل قبل از لیگ برتر سقوط کرد؛ و سپس یک دوره قرضی در اسپارتاک مسکو داشت. همسرش، آنا شاریپووا، که اهل قزاقستان است، نقش مهمی در انتخاب تیم روسی داشت اما پیدا کردن انگیزه در باشگاهی که با بحران اساسی روبرو بود، تقریبا غیرممکن بود- ضمن اینکه او از نظر آمادگی بدنی هم مشکل داشت.
وقتی در فوریه از او در مورد گلزنی در ادامه فصل سوال شد، شورله پاسخ داد:” مهمترین مسئله این است که مصدوم نشوم.” اسپارتاک ترجیح داد که بعد از پایان دوره قرضی شورله، برای خرید او اقدام نکند؛ در حالی که دورتموند هم علاقه ای به بازگرداندن او نداشت. رفتن به یک باشگاه دیگر به طور قرضی برای خود او پذیرفتنی نبود و شورله به این نتیجه رسید که سرانجام باید به بازنشستگی به طور جدی فکر کند.
فوتبال دیگر تنها باعث افسردگی او می شد. غمی دائمی در چشمهایش دیده می شد. چنین چیزی وقتی که او 10 سال قبل در ماینتس بازی می کرد؛ قابل تصور نبود. اما او حالا می تواند به لودویگ شافن برگردد و آن لبخند سرخوشانه را پس بگیرد. از او در کارناوال محلی به خوبی استقبال خواهد شد؛ او شایستگیاش را دارد.