یک امضای اشتباه فوتبال ایران را تعلیق کرد
نقش یکسان رییس جمهور بنگلادش و محمود احمدینژاد!
نایب رئیس سابق فدراسیون فوتبال در یادداشتی مفصل و جالب به ماجرا و مراحل تعلیق فوتبال ایران پرداخته است.
به گزارش" ورزش سه" مهدی خبیری یکی از مهمترین مدیران فوتبال ایران بوده است. او که از اواسط دهه شصت به عنوان نایب رئیس فدراسیون فوتبال ایران کارش را شروع کرد و آنطور که خودش می گوید از آن زمان با هشت رئیس فدراسیون فوتبال ایران کار کرده است. او نزدیک به 800 بازی از رقابت های مقدماتی جام جهانی، المپیک به عنوان ناظر ای اف سی و فیفا حضور داشته است. خبیری نماینده فیفا و ای اف سی در حل مناقشات فدراسیون های فوتبال کشورهای مختلف بوده و به عنوان افسر توسعه فوتبال در ده کشور آئین نامه و مقررات برای فدراسیون های آن کشورها تدوین و تنظیم کرده است. او یکی ازاعضای کمیته انتقالی فدراسیون فوتبال در سال 1385 و بعد از تعلیق این فدراسیون توسط فیفا است.
در روزهایی که فوتبال ایران باردیگر صدای پای تعلیق را می شوند مهدی خبیری که به گفته خودش جعبه سیاه اساسنامه و تعلیق فوتبال ایران را در اختیار دارد یادداشتی مفصل و جالب را از این صندوقچه روند تعلیق فوتبال ایران در اختیار سایت "ورزش سه " قرار داده است. اتفاقاتی که می تواند حاوی درس ها و رازگشایی های زیادی برای اتفاقاتی که امروز نیز در فوتبال ایران رخ می دهد باشد:
*مقصران تعلیق از گذشته تا کنون (برگرفته از یادداشته های شخصی)
مقصر اصلی را در این مشکل خود میدانم و سپس مسئولین سطح اول فوتبال، مسئولین سازمان تربیت بدنی (وزارت ورزش)، تعدادی از رسانه ها و خبرنگاران ورزشی و غیر ورزشی، بخشی از مسئولین دولتی و نیز تعداد محدودی از نمایندگان مجلس و…. چرا ما همگی با هم، در این تعلیق مقصریم؟
از روز اول آشنایی با فیفا و ای اف سی خیلی دیر فهمیدم که چرا و به چه دلایلی آن ها با اعضاء خود، که برای ان ها بسیار، و باز هم بسیار، با ارزش هستند باید نامه های آنچنانی و اینچنانی بگیرند و بدهند و دست اخر و با حوصله و صبر بسیار و غیر قابل تصوری آن ها را به تعلیق بکشانند. چرا اول از همه، بنده خود، به عنوان یک فرد نسبتاً مطلع از این روند، نتوانستم این مسائل را به سادگی و در سطح فهم عمومی و قابل فهم به خوبی بیان کنم که "پیش فرض" همه ما بر اساس "پیش فرض"های بدون پشتوانه های علمی، عملی و تجربی استوار می باشد. این "پیش فرض" غلط، و اندر غلط، همه ما را در گیر مسائلی نموده و خواهد نمود که جبران ان بسیار دشوار است. این پیش فرض های غلط این است که فیفا و ای اف سی به دنبال راه هایی هستند که ما را به عنوان یک کشور اسلامی مستقل، نه غربی و نه شرقی و فقط جمهوری اسلامی از گردونه خارج کنند.
در ملاقات آقای سجادی و نگارنده با هاوه لانژ و بلاتر، رئیس و دبیر فیفا در سال ١٣٦٤ در مقر فیفا در سوئیس، نامه غیر دوستانه آن ها، ارسالی به فدراسیون فوتبال ایران، را نشانشان دادیم که بلافاصله نامه ارسالی فدراسیون فوتبالمان را که پر بود از حملات غیر دوستانه و حتی محکوم کردن آن ها به فشارهای بیگانگان، علی الخصوص، صهیونیست های متجاوز، نشانمان دادند.
یکی از پیش فرض های اشتباه ما این است که تصور می کنیم، همه فیفایی ها و ای اف سی ها دشمنان ما هستند و هر کسی هم با آن ها نشست و برخاستی داشته باشد با آن ها در یک جهت هستند. افسوس که نمی توانم دیده ها و شنیده ها و نیز واقعیت هایی را که خود در کشورهای مختلف و در فیفا و ای اف سی تجربه کرده ام را در یک مجموعه کوچک و قابل انتقال ارایه دهم و اجباراً آن ها را در"یاداشتهای شخصی" برای خود نگهداری کرده ام که اسم آن را "جعبه سیاه اساسنامه و تعلیق" گذاشته ام، و هر زمان به ان ها مراجعه می کنم به آرامش می رسم ولی انتقال دانسته ها گر چه آن ها را مکرراً تکرار کرده ام، برای دیگران بی نتیجه مانده است.
نمی خواهم اطاله کلام کنم و سعی میکنم صریح و روشن این پیش فرض غلط را با انعکاس مطالبی توسط دو تن از مسئولین در یکی از رسانه های ورزشی نشان بدهم. "فیفا با این حکم نشان داد که تا چه اندازه تحت تاثیر شرایط داخلی و خارجی است…. مردم ما کاملاً در جریان فشارهای مختلفی که از سوی امریکا، اسرائیل و انگلیس در موضوعات غیر سیاسی وجود داشته، قرار دارند. مسئله انرژی هسته ای، تحریم هایی که در خصوص ایران وجود دارد و…. باید به این مسئله وطنی و ملی نگاه کرد و اجازه ندهیم که استقلال ورزش و فوتبال ما خدشه دار گردد". یکی از نمایندگان مجلس گفت "مسئله به فیفا بر می گردد و این ایراد به فیفا وارد است که نباید وارد مقررات ملی و مذهبی کشورها شود" و…این قبیل نوشته ها به کرات در رسانه ها از مسئولین دیده می شود.
*تعلیق یک فدراسیون برای فیفا و ای اف سی چه ضرر هایی دارد؟
١- هزینه های مالی: هزینه های مالی مستقیم شامل پرداخت هزینه های هتل، هواپیما با بیزنس کلاس از کشورهای مختلف دور و نزدیک، پرداخت های حد اقل ١٠٠٠ دلار برای هر نفر (١١ تا ١٨ نفر)، هزینه های پشتیبانی و خدماتی برای تشکیل جلسات. این گونه جلسات گاهی برای یک تا چند سال تکرار می گردد (برای ایران حدود نزدیک پنج سال طول کشید). همه این جلسات به این منظور بود که فدراسیون فوتبال ایران به تعلیق کشیده نشود چون تعلیق هزینه های بسیار سنگین تری برای فیفا و ای اف سی به همراه دارد.
٢- هزینه های اجتماعی غیر مالی که مستقیماً بر روی هزینه های مالی بیشتر تاثیر گذار است: ایا می توان تصور کرد که تعلیق یک فدراسیون فوتبال تا چه میزانی موقعیت اجتماعی فیفا را به خطر می اندازد که مستقیماً اسپانسرها کاملاً با ان مخالف هستند چون موقعیت اجتماعی ان ها را بسیار در داخل و خارج کشور تعلیق شده تقلیل می دهد. از همه مهم تر، از دست دادن حمایت عظیم دولت ها، که بار پشتیبانی فوتبال را از نظر زیر ساخت ها، تردد هواداران، کنترل و حفاظت و سایر عوامل را به عهده می گیرند.
بنا بر انچه گفته شده است متوجه می شویم که فیفا و ای اف سی تا چه حد و میزان در این قبیل تعلیق ها ضررهای معنوی، فرهنگی، اجتمایی، روانی و از همه مهم تر در نهایت ضررهای اقتصادی متحمل می شوند.
*بلاتر، بنگلادش و فدراسیون فوتبال ایران
خاطرات شخصی نگارنده به عنوان ماموریت، از طرف فیفا و ای اف سی برای جلو گیری از تعلیق، شاید کمک کننده باشد که فقط به یک مورد آن اشاره می گردد:
به منظور جلوگیری از تعلیق فدراسیون فوتبال بنگلادش سه سفر در طول یک سال به آنجا داشتم. در قبل از سفر، آقای بلاتر، رئیس پیشین فیفا، توصیه اکید داشتند که "اول از همه با وزیر ورزش با وقت قبلی ملاقاتی را ترتیب دهید و حمایت فیفا را برای آن ها در اولویت اول قرار داده و به هیچ وجهی تحت تاثیر آدم های داخل فدراسیون که مخالف وزارت ورزش ان کشور هستند و چپ و راست برای ما نامه های اعتراض می نویسند و دخالت آن ها را منعکس می کنند قرار نگیرید و شما برای جلب حمایت ما از دولت، با رعایت قانون یازده به یازده داخل زمین و قوانین مشخص خارج از زمین به آنجا ماموریت دارید".
ولی افسوس که اقای وزیر ورزش و توریسم بنگلادش به نگارنده وقت ملاقات نداد، فقط یک وقت در حد ملاقات با رئیس دفتر خودشان را به من داد. از فردای آن روز هم از طرف فدراسیون بنگلادش می آمدند و فقط به من شکایت می کردند. به هر حال در جلسه رسمی شرکت کردم که وزارت ورزش آن کشور، ان جلسه را به رسمیت نمی شناخت و به هر حال گزارش نگارنده منجر به تعلیق آن ها گردید. در سفر دوم به بنگلادش، اتفاق جالبی افتاد که کاملاً با سفر قبلی متفاوت بود. در بدو ورود این جانب، معاون وزیر ورزش ان کشور به همراه دسته گل و با تشریفات ویژه مرا مورد استقبال قرار داد و فقط از فرش قرمز، سرود و افراشتن پرچم خبری نبود!! نگارنده را پس از اسکان در هتلی مجلل، به منزل وزیر بردند (تصاویر آن جلسه موجود است). در منزل شخصی وزیر نیز مورد استقبال ایشان قرار گرفتم و در شروع مذاکره گفتند ما چکاری می توانیم برای فیفا انجام دهیم؟ که در پاسخ گفته شد اتفاقاً در سفر قبلی واین سفر برای حمایت از شما ماموریت دارم و آمده ام از طرف اقای بلاتر با سلام ویژه از شما بپرسم که ما برای شما چکار می توانیم انجام دهیم؟ و فقط باید همه ما در فرایند این رویه حمایت قوانین داخل و خارج زمین را رعایت کنیم.
از اینجا به بعد داستان به طور کلی تغییر کرد. چرا؟ در یک جمله بسیار فشرده و کوتاه اینکه، "پیش فرض" غلط آقای وزیر با توجه به فشارهای وارده داخلی و خارجی، برامده از تعلیق از یک طرف، تسلیم شده بود و چاره ای جز قبول قوانین نداشت و از جهتی هم متوجه شد که فیفا سر جنگ با آن ها را ندارد، بلکه کاملاً جنبه حمایتی دارد. به هر حال با مشورت های حقوقی وقانونی، تا جایی که ممکن بود، تمام خواسته های اقای وزیر مطابق با رعایت قوانین، محقق شد و حتی رئیس مورد نظر آقای وزیر برای فدراسیون فوتبال ان کشور، پس از طی مراحل قانونی توسط مجمع عمومی، که در سفر سوم نگارنده به عنوان ناظر بود، انتخاب گردید.
حال به وضعیت خودمان برگردیم. فرایند تعلیق فدراسیون فوتبال ما بسیار طولانی بود و نزدیک پنج سال به طول انجامید، و ای کاش مسئولین ما این "پیش فرض" غلط را خیلی زودتر تغییر می دادند و تحت تاثیر مسائل بیرون آمده از این پیش فرض غلط قرار نمی گرفتند و در اذهان عمومی هم جایی را اشغال نمی کردند.
اجباراً بر اساس "پیش فرض" های غلط آن ها، خود نیز از طرف مسئولین تحت فشار قرار گرفته بودم و از تمام مسئولیت ها در فیفا و ای اف سی، تحت عنوان در گیری فعالیت های علمی در دانشگاه و مشکلات شخصی، استعفاء دادم و چند سالی از ماجرا به طور مسقیم کنار کشیدم ولی به طور غیر مستقیم در تمام این مدت با آقای دکتر غفاری، رئیس کمیته روابط بین الملل فدراسیون فوتبال در دوران اقای صفایی و اقای دادگان، به منظور خرید زمان طولانی برای دور زدن تعلیق مشورت می دادم، که خود یک داستان طولانی سه و حتی چهار ساله دارد.
*فیفا چگونه با خبر می شود؟
پس از برکناری آقای دادگان، فشارهای زیادی متوجه سازمان تربیت بدنی، به ارث رسیده از طرف اقای مهرعلیزاده و فدراسیون، گردید. البته، همه داستان تعلیق را به برکناری اقای دادگان نسبت دادند که سهم آن بسیار اندک و تقریباً پس از استعفای رسمی ایشان (البته به ظاهر) به صفر رسیده بود.
در بحران زمینه های تعلیق، از طرف آقای کیومرث هاشمی برای مشورت در این خصوص به فدراسیون و بعد از آن به سازمان تربیت بدنی دعوت شدم. در جلسات مختلف، تجارب در کشورهای مختلف را از گذشته بر روی میز این عزیزان گذاشتم. متاسفانه "پیش فرض"های غلط در کلیه این جلسات حاکم بود که بیشتر آن را به فعالیت های اقای دادگان نسبت می دادند که صحیح نبود. تمام تجارب نگرش های غلط نسبت به فیفا و ای اف سی نظیر کشورهای بنگلادش و ترکمنستان را در آن جلسات از آن ها نیز مشاهده می کردم و پیش فرض های غلط همواره شنیده می شد. یکی از گفته های بسیار سنگین این بود که از اقای احمدی نژاد، رئیس جمهور وقت، نقل می کردند که گفته بود "سازمان تربیت بدنی در مبارزه با تعلیق باید مانند برنامه هسته ای عمل کند و زیر بار فشارهای آنها نرود". با تقاضای ریاست سازمان، نامه ای دوستانه (به علت اینکه هیچ گونه سمتی در فوتبال نداشتم نمی توانستم نامه رسمی بنویسم) به اقای بن همام در تاریخ ٩ ابان ١٣٨٥، نوشتم و تمام موارد را که اقای علی آبادی گفته بودند اشاره کردم و پاسخ اقای بن همام بسیار جامع بود، که اگر به آن توجه می شد هر گز به تعلیق گرفتار نمی گردیدیم. (با توجه به طولانی بودن نامه های انگلیسی و ترجمه فارسی انها، در صورت نیاز در فرصت دیگری ارایه خواهد شد).
نکته بسیار مهم این جاست که نیازی نیست که کسی از این اتفاق های ایجاد شده در داخل کشور در مورد فدراسیون به فیفا مراجعه و یا خبر بدهد و اعلام کند که دولت در برکناری مسئولان فدراسیون نقش داشته است. زمانی که موضوعی در داخل کشور رسانه ای می شود، تمام رسانه های خارجی از این نقل قول ها می توانند استفاده کنند و نیازی به خبر چین ندارند! به عنوان مثال، پیام سازمان تربیت بدنی در رسانه ها تیر خلاصی بود برای تعلیق، آن هم در بحرانی ترین لحظات تصمیم گیری فیفا. اصل پیام عبارت بود از "شورای معاونان این سازمان حکم برکناری رئیس فدراسیون فوتبال را صادر کرده است"، که با نامه ارسالی به فیفا، ای اف سی و اقای بن همام کاملاً در تناقض بود. این موضوع باعث گردید که فیفا دیگر تناقض گویی های این چهار ساله را تحمل نکند و موضع گیری خود را از طریق تعلیق نهایی کند.
*نامه نگاری با بن همام
چهار نامه آخر بین نگارنده و اقای بن همام به منظور جلوگیری از تعلیق رد و بدل شد که به علت طولانی بودن انها در این محدوده امکان پذیر نمی باشد و فقط به ترجمه اخرین ان بسنده می گردد.
با توجه به اخرین فرصت ها و حساسیت های ایجاد شده، آقای علی ابادی از نگارنده خواستند که نامه دوستانه دیگری برای آقای بن همام نوشته تا اخرین درخواست ها و توصیه های ان ها شنیده شود. ولی افسوس که از این فرصت طلایی ایجاد شده، سازمان تربیت بدنی نتوانست از ان استفاده کند و ناقوس بلند تعلیق به صدا در آمد و همگان را به تعجب وا داشت. ترجمه اخرین نامه اقای بن همام در پاسخ به نامه دوستانه نگارنده به شرح زیر می باشد:
برادر عزیز:
با تشکر از ایمیل شما. ممنون می شوم اگر وزیر تربیت بدنی شما، نامه فوری به آقای بلاتر ارسال کنند و در مورد پیشرفت های اخیر از جمله استعفای اقای دادگان اطلاع دهند و همینطور تاریخ جدید ضرب الاجل را با اطمینانی که ایشان، تدابیر ساختار باز سازی مدیریت فوتبال را در ایران بدهند و فیفا و ای اف سی را کاملاً حمایت کنند، درخواست نمایند.
در این صورت شخصاً اینطور می بینم که هیئت بلند پایه ای از فیفا و ای اف سی از ایران دیدن کنند، و با دست اندر کاران فوتبال مذاکره کرده و به اوضاع کمک نمایند.
من بیشترین سعی خود را به کار می برم تا هر تصمیمی مبنی بر تعلیق را تا بازگشت هیئت به تعویق اندازم. ضمناً من زود تر سعی کردم با شما تماس بگیرم ولی متاسفانه موفق نشدم.
لطفاً این موضوع را در نهایت اضطرار پی گیری نمائید.
با احترام/ محمد بن همام پرزیدنت مورخ ١٥ نوامبر ٢٠٠٦
پس از ترجمه نامه و ارسال آن به آقای علی ابادی، انتظار می رفت کار تعلیق، در طی گذر زمان و نیز پس ازاصلاحات درخواستی، ملغی شود. بلافاصله نامه درخواستی آقای بن همام تهیه و ترجمه شد، که به نظرم نامه بسیار مثبت و قابل قبولی بود ولی در پایان آن نامه، اقای کیومرث هاشمی، سرپرست فدراسیون، که از طرف فیفا غیر قانونی تلقی می شدند، امضاء کرده بودند. این نیز گلی بود که یک بار اقای دادگان با پنج پاس گل در زمان اقای مهرعلیزاده بخودمان زدند (نامه بسیار واضح و روشنی که نشان از دخالت دولت در فوتبال در زمان اقای دادگان با امضای اقای نبی از طرف اقای دانش ور به فیفا ارسال گردید) واین بار هم سرپرست فدراسیون توپ را وارد گل خودمان کرد! سعی کردم اقای هاشمی را متقاعد کنم که نامه باید از طرف اقای علی آبادی باشد. این موضوع را خود ایشان متوجه شده بود ولی با اصرار اقای علی آبادی نامه را امضا و ارسال کردند.
فیفا در یک جلسه اضطراری در تاریخ ٢٢ نوامبر ٢٠٠٦ طی یک نامه فدراسیون فوتبال جمهوری اسلامی ایران را به حالت تعلیق دراورد، (تاریخ تعلیق از روز ٢٣ نوامبر ٢٠٠٦ شروع شد). پس از اعلام این حکم، جو بسیار سنگینی بر روی دوش ورزش و فوتبال وارد گردید. البته به کمک دوستان حاضر در ای اف سی و فیفا این تعلیق در موقعیت بسیار حساس بازی های آسیایی قطر به صورت موقت از روی دوش فدراسیون برداشته شد. در یک بازه زمانی کوتاه کمیته انتقالی از طرف فیفا تعیین گردید که این موضوع داستان ویژه ای را با خود به همراه دارد که در این محدوده نمی گنجد و در "یادداشت های شخصی" فعلاً در حال خوردن آب یخ می باشد!!