بدل رونالدو و شاگرد مورینیو به هیچ کجا نرسید؛
قهرمان شوی استعدادیابی؛ از شهرت تا انزوا
برنده شوی تلویزیونی " ستاره آینده دنیای فوتبال" هرگز تبدیل به یک ستارهی بزرگ نشد. در روزهایی که بازار برنامه های استعدادیابی داغ است این مطلب را از دست ندهید.
به گزارش "ورزش سه"، سرنوشت بن گرینهالج کم از فیلم های پرماجرای هالیوودی ندارد؛ از برندهی مسابقهی استعدادیابی شدن و پیوستن به اینتر مورینیو و قهرمانی در چمپیونزلیگ تا درگیر زد و بند و تعیین نتایج مسابقات شدن و سر درآوردن از نیمکت تیم فوتبال آماتوری در ناکجاآباد انگلستان.
در ابتدا بن گرینهالج برای تفریح و خنده در مسابقه استعدادیابی فوتبالی تلویزیونی Football's Next Star ثبتنام میکند. مثل هر جوان هفده ساله عاشق فوتبالی تنها چیزی که میخواست فوتبال بازی کردن بود. بن به هیچ وجه نمیدانست که دست سرنوشت او را به کجا خواهد کشاند.
در سال 2009 بن که وینگر چپ بسیار سریعی بود برای شرکت در یک مسابقه استعدادیابی تلویزیونی با محوریت فوتبال به نام Football's Next Star تست می دهد. برنده مسابقه قرار است با یک قرارداد حرفهای شش ماهه به اینترمیلان تحت هدایت ژوزه مورینیو بپیوندد. گرینهالج در این مسابقه به قهرمانی میرسد. گرینهالج ده سال بعد از آن روزها حالا هدایت تیم زیر هجده سال باشگاهی گمنام و نیمه آماتوری در مناطق میانه انگلیس را به عهده دارد. دیلیمیل با او مصاحبهای انجام داده و درباره زندگی عجیبش با او صحبت کرده است.
گرینهالج صحبتش را این طور شروع کرده: "این اولین باشگاه درست و حسابی من بود. من هر روز همهی ماجرا را از اول تا آخر مرور میکنم ولی فوتبال فوتبال است. نمیتوانی شکستش دهی."
موقعیتی که او امروز در آن قرار دارد فرسنگها از آن قلههای بلندی که روزی فتح کرده بود، فاصله دارد. از بدلکاری به جای کریستیانو رونالدو بگیر تا بازی کردن زیر نظر تری بوچر یا درس گرفتن از جیمی ردنپ، او این شانس را داشته که بعضی از بزرگترین و مشهورترین ستارههای جهان فوتبال را ملاقات کند.
او رونالدو را یک سال قبل از بردن در آن شوی تلویزیونی و مشهور شدن ملاقات کرده بود، وقتی که برای یک آژانس مدلینگ ورزشی کار میکرد. او میگوید: " وقتی 16 ساله بودم برای مربی ام میک دلانی چند تایی فیلم تبلیغاتی بازی کردم. هر چی بزرگتر میشدم بیشتر شبیه رونالدو میشدم. من یک وینگر بودم که حرکات تکنیکی با توپ را دوست داشتم. اعتراف می کنم که از رونالدو الگو می گرفتم و در نهایت کمی هم واقعا به او شباهت پیدا کردم.
اون قدیم ها در منچستر یونایتد میشه گفت که او آدم افتاده تری بود تا الان. او سه ساعتی با من وقت گذروند و با هم روپایی زدیم و چند تا از تکنیک هاش رو نشونم داد. رونالدو اینجوری بود."
اما بامزهترین داستانی که گرینهالج از دوران مدلینگش به یاد دارد شاید زیاد هم برای کسی تعجبآور نباشد. بن میگوید: "اونها از من خواستند که بدل دیگو کاستا باشم که خودم هم زیاد از این پیشنهاد خوشحال نبودم! به هر حال، هر بار که سعی میکردن صحنه رو فیلمبرداری کنند کاستا دوربین رو تکل میکرد! هرگز چیزی شبیه به این ندیدم، او مثل یه بچهی کوچولو بود در بدن یه مرد بالغ! به نظرم به همین دلیل بود که چلسی از شرش خلاص شد، چون کونته نمی تونست تحملش کنه.
اما مهمترین چشمی که بن خیره کرد، چشم ردنپ بود که شیفتهی سرعت و تکنیک زیرکانهی او در آن مسابقهی تلویزیونی شد.
بن میگوید: " من خوش شانس بودم که جیمی استعدادی در من دید و شمارهی خودش را به من داد و ما مدام با هم صحبت میکردیم. به نظر واقعی نبود، اما من خودم رو هم سورپرایز کردم، حتی وقتی در ایتالیا بودم جو ستاره شدن من رو نگرفت."
گرینهالج درباره حضورش در آن مسابقه استعدادیابی تلویزیونی میگوید بعد از رقابت با چیزی در حدود 2000 شرکت کننده او به همراه 9 فوتبالیست جوان دیگر به عنوان ده نفر برتر به ایتالیا میروند تا در رقابت نهایی شرکت کنند.
گرین هالج در این باره میگوید:" ما در یک عمارت بزرگ زندگی میکردیم که همه جایش دوربین کار گذاشته بودند. یه مشت پسربچه که قبلا هرگز همدیگه رو ندیده بودیم. ما واقعا داشتیم در رویا زندگی میکردیم".
او میگوید: اون اولها ما میرفتیم و تمرین تیم اصلی را نگاه میکردیم. یک بار نفر کم داشتند و من را صدا کردند تا در تمرین شرکت کنم. یادم میاد که یه پاس از کوارشما گرفتم. شروع کردم به دویدن به سمت لوچیو و یک دفعه پاهام شل شد! بالا رو نگاه کردم و تازه دیدم میخواستم په کسی رو دریبل بزنم.
به زبان ساده این سرزمین رویایی یک فوتبالیست هفده ساله بود که روی صفحهی تلویزیون به نمایش درآمد. گرینهالج در نهایت در این مسابقه به قهرمانی رسید و طبق قرار قبلی با یک قرارداد حرفهای شش ماهه راهی اینتر شد. او در فصل 10-2009 با تیم اصلی اینتر تمرین کرد، موفقترین تیم تاریخ فوتبال ایتالیا! او حتی یک مدال قهرمانی چمپیونزلیگ هم همراه با اینتر دریافت کرد.
او میگوید: " تا امروز آن روزها بهترین خاطرات من هستند و هیچ چیز نمیتواند با آنها رقابت کند. وقتی که با تیم اول تمرین میکردم کاملا از جایگاه خودم خبر داشتم. میدانستم آنها در چه سطحی هستند و من در چه سطحی هستم. همه خیلی به مورینیو احترام میگذاشتند. از هر کی خوشش نمیاومد او را با برخوردی سرد منزوی میکرد."
بن داستانی هم از بالوتلی دارد: " بالوتلی 19 ساله بود، یه کمی از من بزرگتر. او نمی توانست با بازی نکردنش کنار بیاید. او در بازی رفت نیمه نهایی با بارسلونا 15 دقیقه بازی کرد و بعد از برد 1-3 او روی پیراهن اینتر تف کرد و پرتش کرد روی زمین. چی تو سرش میگذشت معلوم نبود!"
با اینکه گرینهالج نتوانست خودش را در اینتر به یک بازیکن واقعی تبدیل کرده و کادر فنی را به این نتیجه برساند که میتواند به عنوان بازیکن رسمی در این تیم ماندگار شود ولی او میگوید وقتی بعد از شش ماه به صورت قرضی راهی تیم کومو در سری سی شد هم خوشحال بود و از دوران بازیش در آن تیم لذت برده.
او زبان ایتالیایی را به خوبی فرا گرفت و ممکن بود قراردادی دائمی با آن تیم ببندد و در شمال ایتالیا ماندگار شود، اگر فقط قضیهی تبانی و تعیین نتیجهی مسابقات پیش نیامده بود.
بن میگوید: یک روز یک نفر آمد سر تمرین و گفت قراره مساوی کنیم. من به بقیهی بازیکن ها نگاه کردم و پرسیدم واقعا میگه؟ اونها گفتن نه بابا اینطور نیست. ولی مسابقه رو مساوی کردیم. شاید چند تایی از بازیکن ها دست داشتند. واقعن خجالت آوره. شما به فوتبال ایتالیا که فکر می کنید به نظر یه کم خسته کننده میاد. شاید خسته کننده است چون بازیکن ها می دونن چه نتیجه ای قراره به دست بیارن؟
گرینهالج به خانه بازگشت. او با مجری مسابقه معروف فوتبالی، جیمی ردنپ رابطه دوستی صمیمانهای برقرار کرده بود و پدر جیمی، هری ردنپ که در آن زمان سرمربی تاتنهام بود به او قول داده بود که حاضر است در صورت برنده نشدنش در مسابقه او را با یک قرارداد دو ساله به تاتنهام ببرد. اما بن میگوید که هرگز به آن پیشنها د دیگر فکر نکرد: "من هرگز دوباره به این پیشنهاد فکر نکردم. فوتبال می تواند شما را به راه های خیلی مختلفی ببرد."
او در پایان گفت: " تا امروز من نمی دانم که چرا شوهای استعدادیابی بیشتری در زمینه فوتبال ساخته نمی شود. فکر می کنم که چیزی که برایشان مشکل است، واقعی نگه داشتن واقعیت باشد. این خیلی سخت است چون انتخاب شدن واقعا دشوار است. فوتبال حرفهی بی رحمی است. هر روز مسابقه، در هر سطحی که باشی، یک نفری هست که دارد سر دیگری داد میزند و به دوران حرفهای فوتبالش پایان میدهد."