لوییس همیلتون-مایکل شوماخر؛ کدام بهترین است؟
پس از شش قهرمانی جهان، آیا باید لوییس همیلتون را موفقتر از مایکل شوماخرِ هفت بار قهرمان جهان در نظر گرفت؟
به گزارش "ورزش سه" و به نقل از تلگراف، در این موضوع که آیا لوییس همیلتون در کنار بزرگترین قهرمانان فرمول یک در طول تاریخ قرار میگیرد، اندکی شک هست. پس از کسب ششمین قهرمانی جهانش در گرند پری آمریکا، همیلتون حالا در یکقدمی بلندپروازانهترین رکورد فرمول یک و گذشتن از مایکل شوماخر افسانهای با هفت قهرمانی جهان و پیروزی در 91 گرند پری است.
بحث بر سر اینکه چه کسی برترین رانندهی فرمول یک در طول تاریخ است، به پاسخ روشنی نمیرسد. از نظر آمار و ارقام شوماخر بزرگترین رانندهی فرمول یک است اما بحث بر سر این موضوع به ابعادی فراتر از رکوردها و ارقام کشیده میشود. مقایسهی رانندگانی که در دورههای مختلف رانندگی میکردند، تقریبا غیرممکن است.
مقایسهی شوماخر و همیلتون اما کار سادهتریست. هر دو تقریبا در یک دوره مسابقه دادهاند و شباهتهای چشمگیری در رکوردهایشان دارند.
آیا همیلتون همین الان هم از شوماخر پیشی گرفته و جایگاه خود را بالاتر از او محکم کرده؟ ما به آمار این دو نگاهی انداخته و با بررسی عمیق این اعداد و ارقام سعی میکنیم به نتیجه برسیم.
رکوردهای معروف
برای خیلیها، همیلتون نمیتواند ادعای برتری بر شوماخر را داشته باشد مگر اینکه تکتک رکوردهای رانندهی آلمانی را پشت سر بگذارد. رکورد 7 قهرمانی جهان و 91 برد در مسابقات 15 سال است که بیخدشه از شوماخر به جا مانده است. به نظر بسیار سخت میرسد که تصور کنید کسی بتواند نزدیک به رقابت با این رکوردهای بهیادماندنی شود، اما همیلتون تقریبا همین الان هم به این رکوردها رسیده و او تنها 34 سال دارد و روز به روز هم بهتر میشود.
با این حال، برای مقایسه دقیق، لازم است که سه سال شوماخر را در مرسدس، از سال 2010 تا 2012، نادیده بگیریم زیرا در نظر گرفتن این سه سال برخی از آمار وی را مخدوش میکند. هر چند عملکرد او در آن دوره چندان هم مایهی خجالت نبود، اما به وضوح از دوران اوج او فاصلهی بسیار داشت. عظمت باید در دوران پایداری اوج اندازه گرفته شود.
شوماخر قبل از بازگشت مجددش، در 249 گرند پری رقابت کرده بود و همیلتون هماکنون سابقهی حضور در 248 گرند پری را دارد. این اعداد امکان مقایسهای دقیقتر را به ما میدهند.
همیلتون اکنون در سیزدهمین فصل حضورش در فرمول یک ششمین قهرمانی جهان خود را کسب کرده است. شوماخر اما در سیزدهمین فصل حضورش در فرمول یک هفتمین قهرمانی خود را برد و پس از پانزده فصل با همان رکورد به کارش پایان داد. با این آمار نمیشود گفت کدام بر دیگری برتری دارد.
در پیروزی در مسابقه، شوماخر 91 برد و همیلتون 83 برد دارد. رانندهی آلمانی حدود 30% از مسابقاتی که در آنها شرکت کرده را برده و این درصد برای همیلتون 34% است. اما اگر نتایج شوماخر پس از 2009 را در نظر نگیرید، این رقم به 37% میرسد. در این بخش هم نمیشود گفت یکی از این دو بر دیگری برتری معناداری دارد.
در تایمگیری همیلتون اما به وضوح پیش است. در عصر جدید او رقیب آیرتون سنا به عنوان بهترین راننده در تکدورهاست. 87 پلپوزیشن او در مقابل 68 پلپوزیشن شوماخر به او برتری قاطعی میدهد.
سکو گرفتن، از آنجایی که در مقیاس بزرگتر تکرار تعداد برد در مسابقه را نیز شامل میشود، در واقع معیار مناسبی برای سنجیدن عملکرد درخشان یک راننده نیست و برای رانندههایی که به طور مداوم ماشین برندهی مسابقات را میراندهاند از اهمیت کمتری برخوردار است. در هر صورت همیلتون 150 بار و شوماخر 155 بار (154 بار قبل 2007) روی سکو رفتهاند.
حکم: آمار و ارقام بیش از آن به هم نزدیکند که بتوانیم با تکیه بر آنها نتیجهی خاصی بگیریم.
ورای آمار و ارقام
شما نمیتوانید یک مقایسهی دقیقِ منصفانه میان موفقیت دو راننده داشته باشید مگر اینکه به قدرت ماشین این دو نیز نگاهی بیندازید و در نظر بگیرید که آنها وقتی که ماشین در بهترین حالت خود بوده چه دستاوردهایی داشتهاند و وقتی که نبوده به چه نتایجی رسیدهاند. در حالی که رکوردهای همیلتون و شوماخر بسیار به هم نزدیکند، در این بخش تفاوتهای ظریفی دیده میشود.
برای اندازهگیری قدرت یک ماشین در طول یک فصل ما از میانگین امتیازهای کسب شده توسط یک تیم استفاده میکنیم. برای اینکه مقایسهی عادلانهای داشته باشیم، از سیستم امتیازدهی 2018-2010 برای تمام فصلهای مورد نظر استفاده کردیم. برای مثال در 2018 حداکثر امتیاز قابل دسترسی برای یکی تیم 903 امتیاز بود. مرسدس در آن سال 655 امتیاز یا 76.1 درصد از کل امتیازات را کسب کرد. البته کیفیت راننده مستقیما بر این عدد تاثیر میگذارد اما با در نظر گرفتن این فاکتور در مدت زمان طولانیتر، این شیوهی قابل قبولی برای اندازهگیری کیفیت ماشین است.
با قبول کیفیت عالی همیلتون، باید گفت که در قرن 21 هیچ رانندهای را نداریم که ماشینی به خوبی ماشین او و در مدت زمانی به اندازهی او، رانده باشد. ماشین او به طور میانگین 65 درصد از تمام امتیازات موجود را کسب کرده است. ماشین شوماخر (از 1992 تا 2006) موفق به کسب 56.3 درصد از امتیازات شده. 83 برد همیلتون و 6 عنوان قهرمانی جهانش با کمی کمک بیشتر از سوی ماشینش به دست آمده است.
با نگاهی به دوران سلطهی آنها بر فرمول یک، باید گفت که ماشینهای مرسدسی که همیلتون از 2014 رانده بسیار بیشتر از ماشینهای فراری شوماخر، از رقبا پیش بودهاند. در آن فصلها، میانگین امتیازاتی که فراری از حداکثر امتیازات در دسترس کسب کرده 73.2 درصد بوده با یک پیک 82.5 و 82 درصدی در سالهای 2001 و 2004.
در طول پنج سال فرمانروایی همیلتون در مرسدس این عدد برای آنها به طور میانگین 82 درصد بوده، با یک پیک 85.8 و 86.1 درصدی در 2014 و 2015. این رانندهی بریتانیایی مجبور شده در سه فصل آخر با توجه به کمتر شدن فاصلهی ماشین مرسدس با دیگر ماشینها، برای رسیدن به قهرمانی بیشتر بجنگد. اما در کل قدرت ماشین مرسدس ماشین 2004-2000 فراری را به راحتی شکست میدهد. این به آن معنا نیست که بردن عنوان قهرمانی جهان برای همیلتون سادهتر شده، اما قهرمانی جهان و همچنین بردن مسابقه برای او در دسترستر بوده است.
این اختلاف اندکی بیشتر هم میشود: در 2001 ، 2002 و 2004 فراری از رقبایش به شدت جلو بود، اما با حضور روبنس باریچلو به عنوان یک رانندهی شماره دوی قوی در تیم، شوماخر هیچ رقیبِ جدیای نداشت. فقط حضور در مسابقه در اکثر هفتهها کافی بود تا او در 33 مسابقه از 52 مسابقه در آن فصلها برنده شود. در سال 2000 که شوماخر برای کسب سومین قهرمانی جهان خود میکا هکینن را شکست داد، داستان شکل دیگری داشت. خوان پابلو مونتویا و کیمی رایکونن نیز موفق شدند در سال 2003به شکست دادن او بسیار نزدیک شوند. در مقابل اما رقابت همیلتون برای کسب عنوان قهرمانی جهان کمی سختتر بود.
وقتی شرایط سختتر میشود نمایشی که راننده از خود نشان میدهد معیار خوبی برای سنجیدن برتری اوست. همیلتون و شوماخر هر دو در فرمول یک دستاوردهای ارزشمندی داشتهاند. هر دو اولین قهرمانی جهان خود را با ماشینی کسب کردهاند که جایزهی قهرمانی سازندگان را نبرد. در 30 سال گذشته این اتفاق تنها یکبار دیگر سابقه داشته است.
همچنین شایان ذکر است که هر دو به تیمهای نه چندان مطرحی رفتند و کمک کردند تا آنها به ابرقدرتهای فرمول یک تبدیل شوند. این یک اتفاق نبود. تعداد کمی موفق شدهاند که دست به چنین کاری بزنند. همچنین شوماخر و همیلتون هر دو رانندههای فوقالعادهای در پیستهای خیس و بارانی بودند.
در کل میشود بحث کرد که شوماخر با فاصلهی کمی، نتایج بهتری را در ماشینی با استاندارد پایینتر به دست آورده است. در سال 1994 او عنوان قهرمانی جهان را برد، البته بردی بسیار بحثبرانگیز در ماشینی که تنها توانست 43 درصد از امتیازات در دسترس را در 8 مسابقه از 10 مسابقهای که به پایان رساند، به دست بیاورد. از 1990 هیچ رانندهای موفق نشده بود با ماشینی که بهترین ماشین فصل نیست برندهی عنوان قهرمانی جهان شود.
او در حالی قهرمان جهان شد که دو دور را به دلیل بیتوجهی به پنالتی توقف/حرکت –که استحقاقش را داشت- منع شد و از دست داد و در دو مسابقه رد صلاحیت شد. شوماخر در 1997 نیز توانست در ماشین فراری که فاصله بسیار زیادی با ماشین پیشتاز ویلیامز داشت، ماشین این تیم را به چالشی طولانیمدت بکشد. این هم یکی از دیگر فصلهایی بود که با بیاحتیاطی شوماخر و از دست دادن عنوان قهرمانی بسیار جنجالی به پایان رسید.
مهمترین دستاورد همیلتون اولین قهرمانی جهانش با تیم مکلارن بود، البته در کنار آن میتوان به اولین فصل او و شکست دادن فرناندو آلونسو و "تقریبا" بردن قهرمانی جهان هم اشاره کرد. او با ماشینی قهرمان جهان شد که توانست تنها 49 درصد از امتیازات ممکن را به دست بیاورد. هر چند همیلتون در سالهای اخیر موفق شده با قویترین ماشین موجود بر فرمول یک حکمرانی کند، اما حتی در مسابقههایی که همهچیز بر علیه اوست نیز او باز راهی برای برنده شدن پیدا میکند.
در سال 2009 او با ماشین مکلارنی که به "سگ" تشبیهش میکرد توانست در دو مسابقه پیروز شود. در آن سال تیم مکلارن با کسب کمتر از نصف امتیازات ردبول یا براون، با فاصلهی زیاد سوم شد. شوماخر شاید هرگز یک فصل تمام در ماشینی از نظر آمار و ارقام به این بدی، رانندگی نکرده باشد، اما این قابل مقایسه با سه برد او برای فراری در سال 1996 است.
در این مقایسه شوماخر بسیار روی مرز عمل کرده است. او موفق شد در 1997 و 1998 در رقابت بر سر قهرمانی باقی بماند و در 1999 هم میتوانست از بختهای قهرمانی باشد اگر نصف فصل را به دلیل شکستن پایش در گرند پری بریتانیا از دست نمیداد، آن هم در ماشینی که چندان مناسب شرکت در چنین رقابتی نبود. همیلتون هم در شرایط مشابه 13 مسابقه را در 5 فصل برنده شد اما هرگز موفق نشد در رتبهای بالاتر از چهارم فصل را به پایان برساند.
حکم: هر دو در هر ماشینی که به آنها داده میشد عالی بودند، اما همیلتون کمی از ماشینش کمک بیشتری گرفته و شوماخر با ماشینهای ضعیفتر اندکی بهتر از همیلتون عمل کرده است.
عوامل نامشهود: سبک رانندگی و اخلاق ورزشی
برترین راننده بودن البته چیزی ورای تنها اعداد و ارقام است. برای رسیدن به این منظور شما به چیز دیگری نیاز دارید. اینکه چگونه مسابقهها و عناوین قهرمانی خود را میبرید اهمیت دارد. بگذارید در همین ابتدا این را مشخص کنیم؛ مایکل شوماخر در مقایسه با لوییس همیلتون در این قسمت شانسی ندارد. شوماخر بیش از هر رانندهی بزرگ دیگری جز آیرتون سنا خط قرمزها را پیاپی رد کرده است.
شوماخر از زیر مجازات برای برخورد با دیمون هیل در سال 1994 در مسابقه آخر در آدلاید در رفت، اما سه سال بعد وقتی دقیقا همان کار را با ژاک ویلنو کرد، باعث شد که قهرمانی را به او ببازد. در سالهای بعدی رانندگیش برای فراری او اغلب مجبور نبود از این دست تاکتیکها استفاده کند، اما در سال 2006 در گرند پری موناکو ماشینش را در تایمگیری در پیست متوقف کرد تا با دادن پرچم قرمز، از پلپوزیشن گرفتن فرناندو آلونسو جلوگیری کند. حتی در زمان بازگشت دوبارهاش به فرمول یک شوماخر معتدلتر نشد و تقریبا همتیمی سابقش باریچلو را در مجارستان در سال 2010 به دیوار پیت کوبید.
همیلتون هم کمی درگیر این دست شیطنتها شد. توییت کردن آنچه که فکر میکرد تلهمتری همتیمیاش جنسن باتن در گرند پری بلژیک در سال 2012 باشد، اما در واقع شبیهسازی بود، یکی از معدود جاهاییست که او خط قرمز را رد کرده است. در واقع او بیشتر مجبور بود تا با این دست شیطنتها از جانب بقیه کنار بیاید. بازیهای روانی نیکو رزبرگ در سال 2016 به اوج خود رسید و آلونسو در سال 2007 وقتی که فکر میکرد در مکلارن همیلتون را به او ترجیح دادهاند یک جنگ جنونآمیز تمام عیار راه انداخت. همیلتون هرگز مرتکب چنین اعمالی نشده و سرعت و ثباتش برای موفقیت کافی بوده است.
شخصیت همیلتون، با حسن نیت، مطابق میل هر کسی نیست اما به هر حال او در مقایسه با شوماخر که یک ربات برنده بود و تنها به بردن فکر میکرد، در لیگ دیگری قرار دارد. هنگامی که شوماخر در 2006 بازنشسته شد، اینطور احساس شد که زمانش رسیده و بهترین اتفاق برای فرمول یک بود. با وجود سلطهی همیلتون بر فرمول یک پس از سال 2013، این ورزش هنوز به او احتیاج دارد. با وجودی که ممکن است همیلتون در 2020 به رکورد شوماخر برسد اما همچنان فرمول یک بدون او حس بدتری خواهد داشت.
حکم: همیلتون در این بخش با فاصلهی زیاد شوماخر را شکست میدهد.
حکم نهایی
عوامل دیگری نیز برای در نظر گرفتن قبل از انتخاب یکی از بین این دو نفر وجود دارد. وقتی که این دو همتیمیهایشان در سریعترین ماشین را شکست نمیدادند(همیلتون تنها دو بار توسط همتیمیاش در ماشین مشابه شکست خورده و شوماخر هرگز از همتیمی شکست نخورده)، مشغول بیرون کشیدن بهترین عملکرد از ماشین مشکلدارشان بودهاند. همچنین هر دو توانستهاند استایل رانندگیشان را با ماشینی که میراندهاند تطبیق دهند تا مشکلات ماشین را دور زده و نتایج خیرهکنندهای را کسب کنند.
فاکتور متمایزکننده باید کیفیت کلی ماشین زیر پایشان در نظر گرفته شود. هر دو راننده تقریبا در 248 گرند پری شرکت داشتهاند اما اعداد اینجا، جز در کسب پلپوزیشن، به نفع شوماخر هستند. شوماخر همچنین در ماشینهایی که ضعیفتر از دیگر رقبا بودند نمایش بهتری داشته و همیلتون به صورت میانگین در طول حرفهی خود همیشه ماشین بهتر را زیر پا داشته است. این باید به حساب بیاید. در حال حاضر هنوز هم این مایکل شوماخر است که به عنوان بهترین رانندهی فرمول یک از این رقابت بیرون میآید.
همیلتون اما قهرمان بهتریست. سوابق حرفهای شوماخر بیش از آن پر است از لکههای سیاه که بتوان او را بزرگتر از همیلتون یا بهترین رانندهی دوران خواند. در دو دههی گذشته معدود نمایندگانی از این ورزش بودهاند که نمایش بهتری از همیلتون روی پیست یا خارج از آن داشتهاند. اما اهمیت اولین راننده و اولین قهرمان جهان سیاهپوست فرمول یک بودن نیز در این میان نباید از یاد برود.
با اندکی شانس این رانندهی بریتانیایی از رکوردهای مایکل شوماخر در یکی دو سال آینده پیشی خواهد گرفت.