یادداشت : تغییر بدهید اما نه با یک پنالتی
فوتبال ایران تا گردن در سیاهچاله هواداری فرو رفته. هرکسی بخواهد قدم از قدم بردارد، اول به این فکر میکند که بازخورد این تصمیم در شبکههای اجتماعی چطور خواهد بود؟
به گزارش ورزش سه، این وضعیتی است که امروز به آن دچار شدهایم؛ تصمیم بسیاری از مدیران، بیش از اینکه عقلانی و بر اساس مستندات کارشناسی باشد، راهی برای به دست آوردن دل هوادارانی است که در شبکههای اجتماعی، صاحب تریبونشدهاند. کانالهای چند میلیونی، این اجازه را به گروه هواداران میدهد که به سادگی افکار عمومی را هدایت کنند. از دل همین موقعیت پیچیده است که گاهی مدیران ورزشی بیآنکه به کاری قلباً اعتقاد داشته باشند، همان تصمیمی را میگیرند که هواداران میخواهند. این یک باج دادن آشکار است. این نشانههای یک توفان مخرب است که اگر مهار نشود، به زودی فوتبال ایران را در مینوردد. یعنی مرکز ثقل تصمیم گیری از اتاق مدیران به سکوی هواداران منتقل میشود.
استقلال یکی از بدترین شروعها در لیگ برتر را تجربه میکند. 4 بازی بدون برد، شکست در دربی و تیمی از هم گسیخته در زمین. در این وضعیت، بزرگترین مطالبه گروههای هواداری برکناری امیرحسین فتحی است. هر بار که مدیرعامل استقلال در اطراف خیابان سئول دیده شود، شایعهها قوت بیشتری میگیرد. حتی جانشین هم معرفی میشود و شمارش معکوس برای کنار رفتن مدیر فعلی آغاز میشود.
بحث بر سر این نیست که آیا فتحی شایستگی ادامه کار در استقلال را دارد یا اینکه باید جای خود را به فرد دیگری واگذار کند. مسأله این است که ضعف علی کریمی در زدن ضربه پنالتی، اصابت توپ به کمر سیدحسین حسینی یا سهل انگاری مدافعان استقلال در دفع توپ، ارتباطی با کارنامه یک مدیر ندارد. اینکه استقلال در پایان هفته چهارم 2 امتیاز به دست آورده به این معنی نیست که امیرحسین فتحی مدیر ناموفقی است. همانطور که اگر استقلال تا اینجا 12 امتیاز هم به دست میآورد، باز هم ماحصل درایت و کاردانی او نبود.
درباره عملکرد فتحی و دوران مدیریتش در استقلال میتوان دهها سؤال طرح کرد، چراهای بسیاری پرسید و او را نقد کرد ولی نتیجهای که در زمین فوتبال رقم میخورد، هیچ ارتباط مستقیمی با کارنامه یک مدیر ندارد. اینها مفاهیم غلطی هستند که در فوتبال ایران تولید میشوند و کانالهای هواداری هم آنها را با فشار بینهایت به افکار عمومی پمپ میکنند.
در الگوهای جهانی که فوتبال دولتی در آن بیمعنی است، معیارهای دیگری برای ارزیابی موفقیت یا ناکامی مدیران وجود دارد. ولی در اینجا، معیار ارزیابی مدیر یک باشگاه دولتی این است که با بودجهای که در اختیار داشته چه کرده؟ چطور هزینهها را مدیریت کرده؟ در عقد قراردادها، منافع باشگاه تا چه اندازه تامین شده؟ چقدر در درآمدزایی موفق بوده؟ تراز مالی باشگاه قبل و بعد از او چه وضعیتی داشته؟ در جذب اسپانسر چقدر موفق بوده؟ آیا توانسته امکانات سخت افزاری باشگاه نظیر زمین تمرین، خوابگاه و چیزهای نظیر آن را بهبود ببخشد؟
و به طور خاص در مورد امیرحسین فتحی علاوه بر همه این پرسشها، سؤالهای جزئیتری هم باید مطرح شود. به طور مثال فسخ قرارداد و اخراج وینفرد شفر، برای استقلال چقدر بار مالی داشته؟ چرا فرهاد مجیدی در 4 هفته پایانی لیگ پارسال، سکاندار تیم شده؟ استراماچونی بر اساس چه استدلالی و با چه قیمتی جذب شده؟ استقلال از فروش بازیکنانی نظیر اللهیار صیادمنش چقدر عایدی داشته؟ تراز مالی استقلال در فصل نقل و انتقالات چقدر مثبت یا منفی بوده؟
امیرحسین فتحی هم دیر یا زود از استقلال میرود، همانطور که افتخاری و افشارزاده و بقیه آمدند و رفتند اما اتفاقات فوتبالی دلیل مناسبی برای عزل و نصب یک مدیر نیست و فقط نوعی تسلیم شدن در برابر مطالبات کور گروههای افراطی هواداری است. لطفاً تغییر و تحولات در مدیریت یک باشگاه را با نتیجه دربی و پنالتی هدر رفته و تیر دروازه گره نزنید.
علی مغانی/ایران ورزشی