ستاره سینما چگونه از مستطیل سبز کنار رفت
ده سال بعد از آخرین انتخاب فوتبالی پژمان جمشیدی
بازیکن سابق پرسپولیس و تیم ملی ایران تابستان ده سال قبل با یک انتقال عجیب عملا در مسیری قرار گرفت که در زمستان همان سال در نهایت برای همیشه از فوتبال حرفه ای کناره گیری کرد.
به گزارش" ورزش سه"، پژمان جمشیدی یکی از ستاره های حال حاضر سینمای ایران ، در تابستان سال 88 و بعد از یک فصل حضور در فولادخوزستان به ابومسلم پیوست اما در نیم فصل وقتی پرویزمظلومی جانشین پورمهدی مربی این تیم شد دیگر جایی برای او نبود. پژمان در نامه ای که در روز نهم بهمن ماه منتشر شد با اعلام جدایی اش از ابومسلم نوشت:"...و این بار مینویسم از یک انتخاب، انتخابی که میشد شروعی باشد برای یک فصل رویایی و ادامهای باشد برای راهی که سالهاست طی میکنم اما نشد! نشد که شروعی باشد و ادامهای منتهی شد به هیچ! نشد چون من موفقیت را فقط و فقط در محوطه مستطیل سبز جستوجو میکردم. نشد چون رک و بی پرده مشکلات را بیان میکردم. نشد چون نخواستند به ابومسلم کمک کنم. چون گفتند که آماده نیست در حالی که بودم. گفتند دلش با تیم نیست که به خدا قسم بود. و گفتند و گفتند و گفتند که در نهایت نبودن را به بودن ترجیح دادم که معتقدم گاهی برای بودن باید رفت. رفتم ولی چند افسوس برایم باقی ماند."
پژمان جمشیدی به عنوان یک بازیکن در تیم فوتبال سایپا مطرح شد، در تیم های ملی جوانان و امید ایران بازی کرد و از همانجا بود که به پرسپولیس و تیم ملی رسید. او از سال 1379 به پرسپولیس پیوست و در دفاع راست این تیم که آن زمان تیمی پرستاره با مربیگری علی پروین بود تبدیل به بازیکن ثابت شد. او در 5 سال حضورش در پرسپولیس نزدیک به 90 بازی برای این تیم انجام داد و مقام قهرمانی در اولین دوره لیگ برتر را نیز تجربه کرد هرچند سال های آخر حضورش از نظر تیمی روزهای خوبی نبود. در سال 84 به خاطر خدمت سربازی به تیم پاس پیوست:" به خاطر سربازی از پرسپولیس جدا شدم چون بیشتر از 8 سال نمیتوانستم درسم را کش دهم . یادم میآید که فوتبال حرفهایتر شده بود و اولین دفعهای بود که من میخواستم یک پول خوب از پرسپولیس بگیرم، قرارداد داخلی هم امضا کرده بودم. مبلغ قراردادم هم 50 میلیون بود آن زمان این مبلغ کم نبود ولی در مقایسه با در آمد فوتبالیستهای الان قابل قیاس نیست. ازآنجا به پاس رفتم. دنیزلی مربی ما بود و در جام باشگاههای آسیا حضور داشتیم. از لحاظ فوتبالی همسال خوبی داشتیم و قهرمان لیگ شدیم. بعدازآن من در پاس افت کردم و از آنجا هم به استیل آذین رفتم."
او که در زمان حضورش در پرسپولیس به یکی از بازیکنان لیست اصلی تیم ملی تبدیل شده بود بعد از دو فصل حضور در پاس و سپس پیوستن به استیل آذین آرام آرام از سطح اول فوتبال ایران کنار رفت. استیل آذین تیم پرستاره و متمولی بود اما نتوانست در پایان فصل از لیگ یک به لیگ برتر صعود کند و این موضوع نه فقط آینده حرفه ای جمشیدی که بازیکنان دیگری چون ابراهیم اسدی، فرزاد مجیدی، حامد کاویانپور و داوود فنایی را متاثر کرد:" بعد از استیل آذین من هنوز احساس ستاره بودن میکردم و چند پیشنهاد داشتم که قبول نکردم." در مرداد سال 87 یک روز در مجموعه انقلاب خیلی اتفاقی مجید جلالی را می بیند و جلالی از او می خواهد که به فولاد برود. جمشیدی فردای آن روز قرارداد می بندد و هفته بعد مقابل برق شیراز بازی می کند.
مدافع راست سرعتی و جوان آن دوران در روزهای اوجش چشم میروسلاو بلاژویچ را هم گرفت هرچند برای حضور در ترکیب تیم ملی راه سختی را سپری کرد.بلاژ لیستی 40 نفره از بازیکنان را به تیم ملی دعوت کرده بود و دو شگفتی این لیست جوادنکونام و پژمان جمشیدی جوان بودند اما در پایان مرد کروات در حالی لیست 25 نفره را انتخاب کرد که بازیکنانی چون علیرضامنصوریان و خدادادعزیزی در لیست نبودند اما جمشیدی و نکونام در تیم ملی ماندند و به اردوی اتریش رفتند:" دم غروب بود و ما ساکها را زمین گذاشتیم تا اتاقها تقسیم شود. به ترتیب باسابقه باهم رفتند و جوانترها هم که سابقه کمتری در تیم ملی داشتند به اتاقهای دیگر رفتند. یادم میآید که دریک لحظه فقط یک گربه، من و جواد نکونام و رضا چلنگر در لابی مانده بودیم. حس خیلی بدی بود چون دقیقاً مشخص بود که ما در این تیم اضافی هستیم. جواد هم حتماً یادش هست که ما باهم به اتاقمان رفتیم و باحالت نسبتاً غریبی، با هم قسم شدیم و دستهایمان را رویهم گذاشتیم که ما بهترین تمرین را میکنیم." آن ها واقعا این کار را کردند و شرایط برای او و همبازی جوانش طوری پیش رفت که بلاژ در اردو این بازیکنان را برای دیگران مثال می زد.
نکونام از او کمی خوش شانس تر بود چرا که کاویانپور با وجود مخالفت بلاژویچ برای تمرین با نیوکاسل به انگلستان رفت و او کار را گرفت اما جمشیدی باید با رقیبان سرسختی رقابت می کرد اما مربی کروات در آخرین تمرین قبل از بازی با بحرین در تهران ، به او و مجاهد خذیراوی دیگر جوان مستعد تیم ملی کاور می دهد و این یعنی آن ها شانس بازی پیدا می کنند.
زوج علی کریمی در خط حمله
تیم ملی ایران در مقدماتی جام جهانی 2002 مستقیم صعود نکرد و در پلی آف ابتدا به مصاف تیم ملی امارات رفت. در بازی رفت علی دایی محروم بود و مهمترین بحث رسانه ها به ماجرای جانشین دایی مربوط می شد اما در حالی که انتظار می رفت علی سامره مهاجم آماده آن زمان استقلال در ترکیب قرار بگیرد بلاژ در کنار علی کریمی ، پژمان جمشیدی را بازی داده و در روز بازی مصاحبه ای هم در حمایت از مهاجم جوانش انجام داد. پژمان روی کرنر یک پاس گل به کریم باقری می دهد و تیم بازی را دو بر صفر می برد. در بازی برگشت اما اتفاقات متفاوتی می افتد؛ جمشیدی اخراج می شود هرچند تیم بازی را می برد:"در بازی برگشت مقابل امارات آقای دایی به ترکیب برگشته بود و آقای بلاژویچ هم از من در دفاع چپ استفاده کرد . نمیدانم چه اتفاقی افتاد که قبل از بازی با امارات اتاق من در هتل تکی افتاد و یادم هست که یک نوار کاستی همراه من بود که همه آهنگهای آن مضمون میهنپرستی و ایران داشت. بالای سر تخت من هم ضبط صوت بود و من این آهنگها را گوش میکردم."
در حالی که احساسات میهن پرستانه جمشیدی به تحرک درآمده بلاژویچ به اتاقش می آید:"پژمان میخواهم تو را دفاع چپ بگذارم. اماراتیها یک شماره 16 دارند که در ایران فقط تو میتوانی آن را مهار کنی." و ترکیب آن آهنگ ها و حرف های بلاژویچ باعث می شود که در همان ابتدای بازی با یک حرکت خشن و با پا به صورت بازیکن اماراتی ضربه می زند و داور ژاپنی با اغماض اخراجش نکرده و یک کارت زرد می دهد. دایی چند دقیقه بعد گل می زند اما در حالی که هنوز همه در حال و هوای این گل هستند جمشیدی کارت زرددوم را هم می گیرد و اخراج می شود. علی دایی به سمتش می آید و او را بغل می کند و می گوید:" ما این بازی را حتماً میبریم." و دایی به قولش عمل کرد و ایران امارات را سه بر صفر شکست داد.
روانشناس کذایی قبل از ایرلند
تیم ایران برای صعود به جام جهانی باید ایرلند را ببرد و پژمان بازی رفت در دوبلین را به خاطر اخراج در برابر امارات از دست می دهد اما مطمئن است که در بازی برگشت بازی می کند؛ با این حال یک روانشناس باعث می شود که این بازی را از کنار زمین تماشا کند. تیم ملی برای اولین بار یک روانشناس می آورد و او یک روز قبل از بازی در اتوبوس تیم که به سمت هتل می رفت با جمشیدی صحبت می کند:" من به آقای بلاژویچ گفتم که حضور در چنین بازی سنگی برای بازیکنی در سن شما خیلی سنگین است، وشاید خیلی به تو فشار بیاورد ولی در نیمه دوم حتماً تو بازی خواهی کرد." همان شب بلاژویچ با او حرف می زند و می گوید که در نیمه دوم حتما از او استفاده می کند اما در نهایت جمشیدی فقط گرم می کند و خبری از بازی کردن نمی شود.
شاید سرنوشت طور دیگری رقم می خورد
شاید اگر تیم ملی ایران با وجود شایستگی زیادی که داشت به جام جهانی 2002 می رفت سرنوشت خیلی از بازیکنان از جمله پژمان جمشیدی متفاوت می شد. خیلی از بازیکنان بعد از این دوره فوتبالشان تمام شد یا انگیزه شان را از دست دادند و در نهایت یک نسل فوتبال ایران دچارسرخوردگی بزرگی شد. از آن نسل علی کریمی و جوادنکونام بعدتر هم توانستند به موفقیت های حرفه ای برسند و کسانی چون پژمان جمشیدی، حامد کاویانپور، مجاهد خذیراوی به عنوان بازیکنان جوان و برخی باتجربه ها چون مهدی هاشمی نسب، بهروز رهبری فر و ... آرام آرام از مدار اصلی فوتبال دور شدند. هرچند شاید اگر این اتفاق رخ می داد امروز سینمای ایران یک ستاره پولساز و پرطرفدار را نداشت.