پیغام ملتمسانه مدافع برزیلی به زبان فارسی
تراژدی پادووانی روی ویلچیر: کمک! دارم میمیرم
لئاندرو پادوانی می گوید، در روزهایی که به باشگاه استقلال نیاز دارد، باشگاه به او پشت کرده و او را فراموش کرده است.
به گزارش "ورزش سه"، لئاندرو پادوانی مدافع تیم فوتبال استقلال تهران در دیدار این تیم برابر فولادخوزستان بود ولی در آن مسابقه برخوردش با آرمین سهرابیان بازیکن هم تیمی، یکی از تلخ ترین صحنه های تاریخ لیگ برتر را شکل داد و شماره 90 استقلال پس از آن روز مجبور به زندگی روی ویلچر شد و هنوز نتوانسته از این کابوس رها شود.
مدافع برزیلی سابق استقلالی ها با انتشار پستی اینستاگرامی ضمن اشاره به این نکته که از باشگاه استقلال مطالبه دارد ولی آنها هیچ توجهی به شرایط او ندارند، از هواداران تیم سابقش خواسته تا برای گرفتن طلبش، به کمک او بیابند.
حرف های پادوانی را در ادامه می خوانید.
ایران خانه دوم من است
وقتی بعد از مصدومیتم به برزیل برگشتم، برای من لحظه ای شادی و غم بود. شادی بازگشت به خانه ام و در کنار خانواده بودن و غم و اندوه برای ترک کشوری که از من استقبال کرد و من را به آغوش گرفت، که امروز من آن را به عنوان خانه دوم خودم می دانم. در ابتدای مصدومیتم احساس می کردم زیر پایم خالی شده و اتفاقی که برایم افتاده را باور نمی کردم ولی در عین حال از اینکه زنده بودم، خدا را شکر می کردم.
هنوز اتفاقی که برایم افتاده را باور ندارم
اعتراف می کنم که تا به امروز این اتفاق را هنوز باور ندارم ! زندگی من همیشه فوتبال بازی کردن، اردو و سفر و رفتن به بازی ها با تیم بود. برای کسانی که فکر می کنند زندگی بازیکن آسان است، آسان نیست. من وقت زیادی برای اینکه کنار خانواده ام باشم، نداشته ام. یک ماه در برزیلی می ماندم و سپس برمی گشتم به روال عادی زندگی. من فردی بودم که فوتبال را تنفس می کردم و رویای من از زمان کودکی بود. من در سن 12 سالگی به دنبال رویاهایم و کمک به خانواده ام خانه را ترک کردم.
پروب نداشته باشم، می میرم
امروز فیزیوتراپی می کنم و سعی می کنم، رویاها را رو به جلو پیش ببرم. برای ادرار کردن به پروب احتیاج دارم و اگر پروب نداشته باشم، ادرار به کلیه ها می رود و باعث مرگم می شود. داروهای گرانی مصرف می کنم. باید از غذاهای مقوی استفاده کنم. من خودم را از رفتن به مکان های مختلف محروم می کنم؛ به این معنا که زندگی من کاملا تغییر کرده است.
زندگی من مثل یک جعبه غیر منتظره است
برای افرادی که من را می شناسند یا کسی را در خانواده دارند که از صندلی چرخدار استفاده می کند، به خوبی منظور من را می فهمند. زندگی ما مثل یک جعبه غیرمنتظره است؛ ساعتی خوبیم و ساعتی نه. هیچکس جاودانه نیست. دو سال پیراهن استقلال را با افتخار و احترام پوشیدم و خودم را تسلیم تیم کردم. همیشه به تعهداتم پایبند بودم؛ همانند یک حرفه ای مثال زدنی و حالا که من به باشگاه نیاز دارم، باشگاه من را رها و به من پشت کرده است.
من در زمین فوتبال مصدوم شدم نه هنگام خوشگذرانی
من در زمین فوتبال و هنگام بازی فوتبال مصدوم شدم و نه در تعطیلات و خوشگذرانی. تا به امروز از باشگاه استقلال طلب دارم، با باشگاه که تماس می گیرم کسی جوابم را نمی دهد و هیچ توضیحی هم ندارند. اصلا آسان نیست. من مخارج زیادی دارم و کسانی به من وابسته هستند. هر روز یک مشکل برای مقابله و از همه بدتر خواستن و التماس کردن به استقلال برای گرفتن پولم؛ پولی که حق من است. من که زندگی خودم را برای این تیم گذاشتم و الان به من بی احترامی می شود.
به من کمک کنید حقم را از استقلال بگیرم
من می خواهم شما به من کمک کنید تا پولم را از باشگاه بگیرم، چون من با شما قوی تر می شوم. از شما به خاطر اینکه درد دل کردم، عذرخواهی می کنم، اما تنها راهی که بتوانم احساس ناراحتی و نارضایتی خودم را از مدیران باشگاه استقلال نشان بدهم، همین بود. از همه شماهایی که من را فراموش نکرده اید و پیام های محبت آمیز برایم می فرستید، تشکر فراوان می کنم. برای شما ایرانیان، قدردان ابدی ام.