ریشه یابی ناکامی های آلبی سلسته
شبی که کی روش از آرژانتین انتقام گرفت!
با برتری 2-0 کلمبیا بر آلبی سلسته، کارلوس کی روش توانست انتقام شکست مقابل آرژانتین در جام جهانی 2014 را پس از 5 سال از مسی و یارانش بگیرد.
به گزارش "ورزش سه"، بازی حساس، جذاب و مملو از خشونت آرژانتین و کلمبیا با برتری دو بر صفر کلمبیا به پایان رسید تا فشار انتقادات به آلبی سلسته و لیونل اسکالونی فزونی بگیرد. عملکرد بسیار ضعیف آرژانتین در مرحله انتخابی و نهایی جام جهانی 2018 و همچنین ناکامی در دو فینال پیاپی کوپا آمه ریکا باعث شد تا فشار روحی و روانی به آبی و سفیدهای آمریکای جنوبی به حد فوق العاده ای برسد.
آخرین قهرمانی آرژانتین در یک تورنمنت بزرگ، به کوپا آمه ریکا 1993 مربوط می شود و اکنون 16 سال از آن روزهای اوج و غرور آلبی سلسته می گذرد. نتایج ضعیف آرژانتین باعث شد تا تغییرات مداوم روی نیمکت این تیم صورت بگیرد اما مربیانی همچون آلخاندرو سابه یا، جراردو مارتینو، ادگاردو بائوسا و خورخه سامپائولی نیز یکی از دیگری بدتر نتیجه گرفتند تا نوبت به حضور موقت لیونل اسکالونی روی نیمکت آلبی سلسته برسد.
در همین اثنا، ریاست فدراسیون فوتبال آرژانتین هم تغییر کرد و بسیاری از مردم فوتبال دوست این کشور امیدوار شدند تا با انجام این تغییرات، شاید تیم ملی از شرایط اسفناک خود رهایی یابد اما تاکنون چنین اتفاقی رخ نداده و تحولات چندان مثبتی را در روند نتایج این تیم شاهد نبوده ایم. فدراسیون فوتبال آرژانتین بعد از مدت ها تصمیم گرفت تا هدایت آلبی سلسته را به یک مربی جوان بسپارد تا شاید با تزریق اندیشه های نو، به اهداف خود دست یابد. کوپا آمه ریکا 2019 نخستین آزمون جدی برای اسکالونی روی نیمکت تیم ملی آرژانتین است و چه بسا آخرین تجربه!
ریشه یابی علل ناکامی های سریالی آلبی سلسته
اگر چه هنوز زود است که درباره عملکرد اسکالونی روی نیمکت آرژانتین و یا عملکرد آلبی سلسته در کوپا آمه ریکا 2019 قضاوت کنیم اما باید به این واقعیت توجه کرد که کیفیت بازی این تیم، فرسنگ ها از روزهای اوج فاصله دارد. فوتبال آرژانتین همواره یک چشمه خروشان از استعدادهای ناب بوده و معمولا ترافیک ستاره ها، کار هر مربی را برای دعوت از چند بازیکن در هر پُست دشوار می کرد اما طی چند سال اخیر، روند کاملا وارونه ای را شاهد بودیم و خبری از جوشش فوق ستاره های نو ظهور آرژانتینی نیست.
از آخرین نسل طلایی فوتبال آرژانتین، فقط چند ستاره باقی مانده اند که آنها نیز در واپسین سال های عمر فوتبالی خود به سر برده و طبیعتا نباید از بزرگانی همچون لیونل مسی، سرخیو آگوئرو، آنخل دی ماریا و نیکولاس اوتامندی انتظار معجزه داشت. طی چهار سال اخیر، به جز پائولو دیبالا هنوز هیچ ستاره تراز اولی از فوتبال آرژانتین ظهور نکرده و تیم ملی تقریبا تهی از بازیکن های تراز اول جهانی است ولی بسیاری از هواداران آلبی سلسته نمی خواهند این واقعیت را قبول کنند.
اگر چه مشکلات مالی فدراسیون فوتبال آرژانتین و بی نظمی ها در بالاترین سطوح مدیریتی این فدراسیون نیز تأثیرات منفی بسیاری را بر روند کار آلبی سلسته گذاشته اما نباید همه تقصیرها را به گردن فدراسیون، سرمربیان تیم ملی و یا کاپیتان لیونل مسی انداخت. یکی از اتفاقاتی که به آن عادت کرده ایم، حملات لفظی و انتقادات آرژانتینی ها از مسی، پس از ناکامی در هر تورنمنت است. به اعتقاد بسیاری از هواداران آلبی سلسته، کیفیت بازی هایی که مسی برای بارسلونا انجام می دهد، در پیراهن آرژانتین مشاهده نمی شود. البته می توان این استنباط را تا حد زیادی پذیرفت اما شاید نتوان دلیل این مسئله را به کم کاری مسی در پیراهن تیم ملی کشورش ربط داد. فراموش نکنیم که بارسلونا و تیم ملی آرژانتین دو سبک متفاوت فوتبال را ارائه می دهند و همه چیز در نیوکمپ برای درخشش و آرامش مسی فراهم بوده و او ستاره های بزرگی را در کنار خود داشته و دارد. به همین دلیل، مسی به طور کامل در بارسلونا جا افتاده و ستون خیمه تاکتیکی این تیم است و حتی در سخت ترین بازی ها نیز توانسته ناجی آبی و اناری ها شود اما وضعیت مسی در تیم ملی آرژانتین، حکایت دیگری دارد.
این که همه تقصیرها به گردن مسی انداخته شود، فقط به معنای فرار از واقعیت است. حتی نمی توان همه تقصیرها را به گردن یک یا چند سرمربی مختلف تیم ملی آرژانتین انداخت زیرا همه آنها بدون استثناء دچار ناکامی شده اند. بنا بر این، واقع گرایی حکم می کند که مشکلات را به طور ریشه ای تر مورد بررسی قرار دهیم.
ناکامی فوتبال آرژانتین؛ رخوت و سستی، خواب غفلت و دلخوشی به گذشته های شیرین!
به نظر می رسد که فوتبال آرژانتین دچار یک رخوت شده و باید با استفاده از تیم های آکادمی در باشگاه های فوتبال این کشور و سرمایه گذاری روی فوتبال پایه، مجددا استعدادهای ناب را برای سال های آینده پرورش دهند. این اتفاق قبلا برای آلمان، اسپانیا و هلند نیز رخ داد ولی با یک برنامه ریزی درست، مجددا توانستند برای فوتبال خود اعاده حیثیت کنند.
به عنوان مثال، همگان ناکامی های تیم ملی هلند طی چند سال گذشته و تهی شدن این تیم از ستاره های بزرگ را پس از افول نسل طلایی شاهد بودیم اما ظهور نسخه رؤیایی آژاکس 2019 و ظهور چند ستاره تراز اول هلندی در بالاترین سطح فوتبال اروپا، نوید بازگشت لاله های نارنجی به روزهای اوج را می دهد.
همچنین فوتبال انگلیس هم با سرمایه گذاری بر روی فوتبال پایه و مربیان جوان، به موفقیت های شگرف در مسابقات جام جهانی و قهرمانی اروپا در رده های سنی مختلف طی چند سال اخیر دست یافت که در تاریخ فوتبال این کشور، بی سابقه بوده و اکنون همان ستاره های نوجوان و جوان، به تدریج در حال ظهور در بالاترین سطح فوتبال اروپا هستند.
بر عکس، تیم ملی زیر 20 ساله های آرژانتین که پر افتخار ترین تیم در تاریخ جام جهانی جوانان (زیر 20 ساله ها) محسوب می شود، از سال 2007 به بعد، نتوانسته به هیچ افتخاری در سطح جهانی دست یابد و جالب آن که همان نسل طلایی که جام جهانی زیر 20 ساله ها را در سال 2007 فتح کرد، یک سال بعد به مدال طلای المپیک رسید ولی از آن روز تاکنون، فوتبال آرژانتین به طور کلی (و نه فقط تیم ملی بزرگسالان) در جا زده است.
آخرین نسل طلایی فوتبال آرژانتین، شامل ستاره هایی مانند پابلو زابالتا، فرناندو گاگو، اور بانگا، ازکوئیل لاوتزی، آنخل دی ماریا و خاویر ماسکرانو، لیونل مسی، سرخیو آگوئرو، فدریکو فازیو و سرخیو رومرو بود که اغلب آنها دیگر در تیم ملی حضور ندارند و چه بسا مسی و آگوئرو نیز برای آخرین بار در یک تورنمنت برای آلبی سلسته به میدان می روند. طی چند سال اخیر، به جز پائولو دیبالا و مائورو ایکاردی، هیچ ابر ستاره قابل ذکری در فوتبال آرژانتین ظهور نکرد.
ضمن این که ایکاردی نیز به علت برخی مسائل حاشیه ای و اختلافات با مسی، هیچ گاه نتوانست جای محکمی در تیم ملی داشته باشد و عملا فوتبال آرژانتین از وجود این مهاجم ارزشمند، بی بهره شد. همچنین دیبالا نیز پس از شروع رؤیایی در یوونتوس، به تدریج دچار افت شده و طی دو فصل اخیر، بیشتر روی نیمکت بوده است. در حالی که خیلی ها دیبالا را در قامت یک مسی جدید می دیدند، او هرگز نتوانست روند پیشرفت خود را تسریع بخشد و اتفاقا برعکس، دچار پسرفت شده است. با توجه به این توضیحات باید نوشت که ناکامی های تیم ملی آرژانتین، فقط به یا چند مدیر، مربی یا بازیکن مربوط نمی شود و این مسئله به کلیت فوتبال باشگاهی و پایه ای آلبی سلسته باز می گردد.
جدیدترین نسخه ناکامی آلبی سلسته!
همان طور که در بالا ذکر شد، نباید قضاوت عجولانه درباره عملکرد تیم ملی آرژانتین و لیونل اسکالونی در کوپا آمه ریکا 2019 داشته باشیم. آرژانتین مقابل کارلوس کیروش و تیمش چاره ای جز تسلیم نداشت. کیروش با سال ها تجربه و به ویژه حضور در دو جام جهانی اخیر، به خوبی با آلبی سلسته آشنا بود و توانست برای تک تک دقایق بازی با آرژانتین، برنامه ریزی کند.
اگر چه در بسیاری از دقایق بازی و به ویژه در اواخر نیمه اول، آرژانتینی ها بهتر بازی کردند و حداقل دو فرصت عالی گلزنی را در نیمه دوم از دست دادند، اما هوشمندی کلمبیا بسیار بیشتر بود. به صحنه گل اول کلمبیا دقت کنید که چه طور یاران کیروش با پاسکاری های بلند و کوتاه، توپ را از نیمه زمین خودی به آستانه محوطه جریمه آرژانتین رسانده و تیر خلاص را توسط راجر مارتینز زدند.
هر دو گل کلمبیا، گل های کاملا تاکتیکی و بر اساس کارهای گروهی به ثمر رسید. تعویض های کیروش همچون طلا ارزشمند بود زیرا دو بازیکن تعویضی اش، گل زده و یکی دیگر از تعویضی ها نیز پاس گل داد! همین یک نکته کافی است تا به تفاوت کلاس کار کیروش با اسکالونی پی ببریم. اسکالونی یک مربی جوان بوده و هرگز در بالاترین سطح فوتبال اروپا به عنوان سرمربی، فعالیت نکرده است.
او فقط چند ماه به عنوان دستیار، در باشگاه سویا مشغول به کار شد و طبیعی است که بزرگانی مانند مسی یا آگوئرو اعتبار چندانی برای دانش مربیگری وی قائل نباشند و معمولا همه مشکلات درون تیمی نیز از چنین مسئله ای نشأت می گیرد. این بازی در نیمه اول، چندان دلچسب نبود و کلمبیا شروع بهتری داشت اما در اواخر نیمه اول، عملکرد آرژانتین بهتر شد. فقدان خلاقیت در خط هافبک با حضور لئاندرو پاردس و گیدو پیزارو به چشم می خورد و اسکالونی به همین دلیل، در نیمه دوم رودریگو ده پُل را به میدان فرستاد. رودریگز تا زمانی که پاردس در کناره ها حضور می یافت، بیش از حد به نقاط کناری زمین می رفت.
وقتی که ترکیب دو تیم را مقایسه می کنیم، بدون شک باید به کلمبیا اعتبار بیشتری داد. وجود یک دروازه بان سطح بالا و با تجربه مانند داوید اوسپینا و البته حضور دو مدافع با تجربه بازی در لیگ برتر یعنی یری مینا و داوینسون سانچز بدین معناست که کلمبیا از توانایی کافی برای غلبه بر مشکلات همیشگی در کارهای تدافعی برخوردار است.
در امور تهاجمی نیز وجود خامس رودریگز، خوان کوادرادو، لوئیز موریل و رادامل فالکائو یک چهار ضعلی مخوف را برای «لوس کافه تروس» ایجاد می کند. نقش ویلمار باریوس به عنوان بازیساز و رابط بین فازهای دفاعی و هجومی، بسیار حائز اهمیت دارد. دست کیروش بسیار باز بوده و روی نیمکت هم با وجود ستاره های ارزشمندی مثل دووان زاپاتا، کریستین زاپاتا، جفرسون لرما، سانتیاگو آریاس و ادوین کاردونا، خیالش راحت است. اما آرژانتین به جز همان چند بازمانده از نسل طلایی گذشته یعنی مسی، آگوئرو، دی ماریا و اوتامندی، تقریبا از هیچ بازیکنی در تراز اول جهانی برخوردار نیست.
مشکلات سنتی آلبی سلسته در درون دروازه و خط دفاعی همچنان وجود دارد و در خط هافبک نیز فقدان یک هافبک خلاق و تکنیکی به چشم می خورد. به جز خط حمله که ترافیک ستاره ها است، در سایر خطوط کمبودها چشم گیر بوده و اختلاف عجیبی از لحاظ سطح کیفی بین خط حمله با دو خط دیگر (هافبک و دفاع) وجود دارد. ترافیک خط حمله به حدی است که پائولو دیبالا و لائوتارو مارتینز در بازی مقابل کلمبیا، روی نیمکت نشستند و مائورو ایکاردی هم به اردوی آلبی سلسته دعوت نشد اما در سایر خطوط، اسکالونی با ذره بین دنبال بازیکن می گردد.
محمدرضا شعاعی