آقای کی روش متشکریم و چند سوال
پرسشهایی که راهی به برنامه نود نیافت
برنامه 90 دیشب قرار بود میزبانی یک میزگرد 4 نفره در عملکرد کارلوس کی روش در جام ملتهای آسیا ایران باشد.این نشست اما مجوز نگرفت.
به گزارش "ورزش سه"، پاسخ من به سئوال برنامه نود در نظر سنجی دیشب یک کلمه ای نیست.اساس میزگرد ما (من به اتفاق سیامک رحمانی و هیوا یوسفی و البته عادل فردوسی پور) هم قرار بود همین باشد.البته با یک چارچوب؛ این که همه قبول داریم کی روش یک مربی بزرگ و صاحب کاراکتر است و به تیم ملی ایران شخصیت مناسبی داده.
این ها فکت هستند و غیرقابل انکار.امروز اما باید درباره شکست در بازی ژاپن هم حرف بزنیم، چرا که به تفصیل به نتایج خوب جام جهانی پرداخته شده (رضایت فوق العاده مردم از آن تیم هم غیرقابل انکار)
اما آنچه مورد بحث است؛ همین جام ملتهای آسیاست که با نتیجه ای تلخ به اتمام رسید. اما سئوالات بی شمارند. چندتایشان را می نویسم. منصفانه است اگر بدون تعصب به پاسخ هایشان فکر کنیم:
*این که آقای کی روش در تیم ملی فوتبال ایران هرگز نتیجه 1-0 به ضرر تیم ملی را به برد تبدیل نکرده یک کیفیت است؟(18 مسابقه)اگر این اتفاق در آفریقای جنوبی و پرتغال هم افتاده باشد چطور؟و البته این آمار بیانگر چیست؟
*آیا این موضوع که تیم ملی فوتبال ایران در بخش هجومی ایده متناسب با کیفیت مهره هایش را نداشته چقدر درست است؟فرض کنید دقیق سئوال کرده باشیم و شنیده باشیم که در کل اردو(از قطر تا امارات) تاکید روی شیوه های تهاجمی بسیار کمتر از مرورتاکتیک های دفاعی بوده است. آیا این رویکرد در شکست بازی ژاپن موثر نبود؟
*ایده بازی نکردن با تیمهای بزرگ از ذهن چه کسی بیرون آمده؟ و آیا شکست خورده یا نه ؟ اگر نه ، چرا سیاست بازی با تیم های ضعیف زیرسئوال نمی رود؟از 100 بازی تیم ملی با آقای کی روش چند مسابقه در تراز شیلی، سوئد و ترکیه(درباره آرژانتین و پرتغال و اسپانیا حرف نمی زنیم) بوده که به آمار 12 شکست در این تعداد مسابقه افتخار کنیم؟
*پاداش 3 هزاردلاری به هر بازیکن بابت هر پیروزی تیم ملی تا چه حد منطقی است؟این درست که با این پاداش همه بازیهای دوستانه برای بازیکنان جدی تر می شد اما این تنها یک روی سکه است. امروز سردار آزمون از عدم دریافت پاداش بازی عمان و چین انتقاد کرده است.نه اینکه حق ملی پوشان ما نباشد اما به فرض شرایط سخت اقتصادی پیش رو سرمربی بعدی با این بدعت چطور کنار خواهد آمد اگر کف خزانه را جارو کرده باشند؟راستی،چه افتخاری بزرگتر از خود پیراهن که اتفاقا در دوره آقای کی روش ارزش واقعی گرفته است؟
*چرا قلعه نویی یا برانکو یا شفر باید متناسب با رشد تیمشان یا بهبود نتایج تیمشان در مقاطع مختلف، در مظان اتهامِ اندیشیدن به نیمکت تیم ملی قرار بگیرند؟ چرا نتایج خوب یک مربی با تیم باشگاهی اش، باید او را در مظان اتهام قرار دهد؟ به صرف نگرانی سرمربی تیم ملی از شغلی که ذاتا همیشه در معرض خطر است؟ گرت ساوت گیت از نتایج خوب گواردیولا و کلوپ در هراس است؟ سانچز یا هرکس دیگر به عنوان سرمربی قطر، واکنشی به موفقیت های فریرا با السد یا بلماضی با دحیل میتوانست نشان بدهد، حتی با علم به اینکه موفقیت مثلا فریرا او را به گزینه ای برای هدایت قطر تبدیل میکند؟
*نکته دیگر؛کدام موفقیتی است که به ما حق بی حرمتی به دیگران را بدهد؟ برخی اسامی را مرور کنیم: امیر قلعه نویی، زلاتکو کرانچار،مانوئل ژوزه، برانکو ایوانکوویچ، وینفرد شفر،عزیرالله محمدی،محمود گودرزی،علی کریمی ،حمید استیلی،علیرضا اسدی،مسعود سلطانی فر،علی کفاشیان،عباس ترابیان(حتی آدام همتی).چرا؟
*فرض کنیم همین فردا کارلوس کی روش با فدراسیون کلمبیا قرارداد ببندد، هواداران جدی تیم ملی کلمبیا و روزنامه نگاران برای شناخت بهتر کی روش به اینستاگرام و فیس بوک او سر بزنند. با چه چیزی مواجه می شوند؟ این حجم از بیانیه علیه مربیان باشگاهی و حتی علیه کوارشما و اشخاص مختلف، رسانه شخصی؟ ما به صفحات شخصی الگری و گواردیولا که نه؛ به صفحات شخصی مربیان همین حوزه خلیج فارس سر بزنیم،آیا با چنین موارد غیرقابل درکی در ابعاد بین المللی مواجه می شویم؟
*آنهایی که از استرس شدید سرمربی تیم ملی قبل از بازی ژاپن می گویند روزهای سلحشوری او را هم دیده اند.بازی با کره در اولسان.این قالب تهی کردن چطور ممکن است؟ما تیمی بودیم که با آقای کی روش نمایش های فوق العاده ای مقابل پرتغال و اسپانیا داشته ایم.چرا باید از ژاپن می ترسیدیم؟چون ژاپن فرهنگ فوتبالی غنی تری از ما دارد؟(پس چطور ما با فرهنگ نازل تر مقابل اسپانیا قدعلم کردیم؟)این مسئله چقدر به حواشی مکرر ایجاد شده توسط ایشان مربوط بوده است؟آیا فروپاشی روانی تیم ملی از نیمکت آغاز نشده بود؟
*در یک قرارداد نانوشته ابدی-ازلی، از همه چیز می شود گذشت غیر از اصول. ما در این چند سال اخیر تدریجا مسیر عکس را رفتیم و بعد دیدیم موجوداتی شده ایم که از همه چیز و از هر رفتاری مخالف اصول پایه ای حاضریم بگذریم تا به یک برد یا یک جام برسیم. صحنه صدا زدن علی از طرف قلعه نویی خیلی مهم و رسانه ای شد، احتمالا چون اصول جمعی ما اینقدر گل و گشاد نشده بود که ۲۴ ساعت بعد از فحاشی کی روش به یک خبرنگار در کنفرانسمطبوعاتی اخرین بازی اش با تیم ملی، بغض و آه در مصاحبه باشد اما مواخذه بابت فحاشی جایی در گفت و گو نداشته باشد. پروژه اصلی ما سر و کله زدن سر اسم این مربی و آن مربی است، یا برگرداندن یکسری اصول به جای خودش؟
*مهمتر از همه؛دور و برتان را نگاه کنید.این دوپارگی عظیم را چه کسی ایجاد کرد؟چندنفر از ما دوستها و رفقایمان را از دست داده ایم؟تیم ملی چیزی جز یک بهانه واقعی برای لذت جمعی نیست.این لذت قطعا از ما گرفته شده و جای خود را به چالش سادیستیک انتقاد و کینه جویی داده است.(البته که باید دوباره آغوشمان را برای هم باز کنیم.این تنها امید این روزهاست.)
** و یک توضیح.در محبوبیت کی روش شکی نیست. در یک برنامه فراگیر، سوالی طرح شده با دو جای جواب؛ اری یا خیر اما روزنامه نگارها نباید در دام آری یا خیر بیفتند. کار ما واکاوی مفاهیم و جراحی موقعیت هاست، نه آری یا خیر گفتن. تیم ملی با کی روش پیشرفت هایی داشت. برنامه ریزی و نظم اردویی و نظم دفاعی...او این استانداردها را در تیم ملی بالا برد. از سوی دیگر استاندارد رابطه سرمربی تیم ملی با مربیان لیگ پایین آمد، برخیبدعت های خطرناک در تیم ملی جا افتاد و از نظر فنی رشد مناسبی در فاز حمله نداشتیم. خب بیایید دوقطبی ها بله/خیر ها و عشق/کینه ها را رها کنیم و تمرکز کنیم روی واکاوی همین افت ها و بهبودها. به خدا که تحلیل با زنده باد/مُرده باد و بغض/نفرت تفاوت دارد.
پژمان راهبر