اشتباه نکنید، مشکل بسکتبال دوغ و ماست نیست!
سکوت صمد شکست؛ بی پرده و شفاف با کاپیتان
کاپیتان تیم ملی بسکتبال بعد از چند ماه در گفت و گوی مفصل با "ورزش سه" سکوت خود را شکست و پیرامون حواشی اخیر و غیبتش در بازی های اخیر تیم ملی به صحبت پرداخت.
به گزارش "ورزش سه"، نزدیک به 20 سال حضور در تیم ملی. اگر فقط به سختی هایی که ممکن است برای یک ورزشکار در این مسیر به وجود بیاید، فکر کنیم؛ متوجه می شویم که صمد نیکخواه بهرامی نه تنها چیزی برای بسکتبال ایران کم نگذاشته، بلکه او را می توان یکی از اسطوره های به یاد ماندنی این رشته نامید.
حتی وقتی به خاطر تصمیم عجیب سرمربی آلمانی و رییس فدراسیون وقت 2 سال از تیم ملی دور شد، رفتار عجیبی از این بازیکن بزرگ و باتجربه ندیدیم. چه بسا که او بعد از این مدت هم خیلی زود دعوت دوباره به تیم ملی را قبول کرد و یکی از عوامل تاثیرگذار در جریان نایب قهرمانی ایران در بازی های آسیایی 2018 و راهیابی به جام جهانی 2019 بود.
صمد نیکخواه بهرامی برخلاف خیلی ها بی پرده و صریح صحبت می کند. او بعد از همراهی تیم ملی در اولین بازی پنجره چهارم انتخابی جام جهانی، طبق هماهنگی با کادرفنی و فدراسیون، ایران را به مقصد آمریکا ترک کرد و حالا بعد از چند ماه به ایران بازگشته است. البته غیبت او در بازی های اخیر تیم ملی حرف و حدیث هایی را به همراه داشت و برخی بدون اطلاعات درباره چرایی نبود صمد در ترکیب تیم ملی صحبت هایی را مطرح کردند.
با اینکه تیم ملی در دیداری که کاپیتان و چند بازیکن بزرگ دیگر را در اختیار نداشت به جام جهانی رسید، همچنان طرفداران پروپاقرص این رشته خواهان حضور صمد نیکخواه بهرامی، حامد حدادی و ارسلان کاظمی در تیم ملی برای شرکت در جام جهانی 2019 هستند.
کاپیتان تیم ملی بسکتبال که در چند ماه اخیر در قبال برخی اتفاقات حاشیه ای سکوت کرده بود، دقایقی را با خبرنگار "ورزش سه" به گفت و گو نشست تا درباره مسائلی که پیرامون خودش و تیم ملی وجود دارد، به صورت مفصل صحبت کند.
در این مصاحبه سعی کردیم اتفاقاتی که برای صمد نیکخواه بهرامی در 10 ماه اخیر و بعد از بازگشت دوبارهاش به تیم ملی رخ داده را با او مرور و برخی ابهامهای موجود را با گرفتن پاسخ مناسب از این بازیکن باتجربه برطرف کنیم.
وقت برگشت به تیم ملی فکر آینده نبودم
اواخر سال گذشته که دوباره به تیم ملی دعوت شدم، اصلا به فکر این نبودم که تا چه زمانی می توانم برای تیم ملی بازی کنم. اصلا یک ورزشکار حرفهای هیچ وقت نمیتواند بگوید تا چه زمانی توانایی بازی کردن دارد چون هر اتفاق غیرمنتظرهای ممکن است رخ دهد. مگر من وقتی بچه بودم، میدانستم که قرار است بازیکن تیم ملی شوم؟ شاهینطبع شخصا بعد از اینکه سرمربی تیم ملی شد، با من صحبت کرد و گفت میتوانی به تیم ملی کمک کنی. من هم مثل همیشه و با کمال میل دعوت به تیم ملی را پذیرفتم.
از شاهینطبع نپرسیدم چرا 2 سال قبل مرا دعوت نکردید
آخرین باری که من در تیم ملی بودم و بعد از آن دیگر دعوت نشدم، شاهین طبع به عنوان مربی در تیم ملی بود؛ اما هیچ وقت از او نپرسیدم که چرا 2 سال قبل مرا دعوت نکردید. خودم را مجاز به سوال در این باره از سرمربی تیم ملی نمی دانم. البته همه می دانند که در آن دوره هم محمود مشحون می خواست من در تیم ملی نباشم و این موضوع ربطی به شاهین طبع و حتی بائرمن، سرمربی تیم ملی نداشت. حالا شاهین طبع یا موافق این تصمیم بوده یا مخالف؛ اما تصمیم گیرنده فرد دیگری بوده است.
من راضی، سرمربی راضی؛ چه کسی ناراضی بود؟
من بعد از بازی های حرفی از خداحافظی نزدم چون اصلا قصد خداحافظی نداشتم. الان هم شرایطم با گذشته فرقی نکرده و تاکید می کنم با هیچ کس مشکلی ندارم. قبل از اینکه پنجره چهارم انتخابی جام جهانی برگزار شود، با شاهین طبع صحبت کردم و او را در جریان مشکلاتم گذاشتم. بازهم تصمیم بر این شد که من مقابل فیلیپین بازی کنم و تیم ملی را در سفر به ژاپن همراهی نکنم. همیشه افرادی هستند که در اینگونه موارد اذیت می کنند و شایعه می سازند. منطقی بودن یا نبودم اینکه من در بازی با ژاپن همراه تیم ملی نبودم و به سفر رفتم را من و شاهین طبع تعیین می کنیم. بازیکن راضی، سرمربی راضی، نمی دانم چه کسی ناراضی بود که پشت سر من حرف هایی را مطرح کردند.
میخواهند معروف شوند و پشت من حرف میزنند!
متاسفانه که این را می گویم؛ اما برخی آدم ها مریض هستند. آنهایی که مدتی دنبال پست و مقام می گردند، حرف هایی را می زنند که خودشان هم به آن حرف ها اعتقاد ندارند. من نزدیک به 20 سال برای تیم ملی بازی کردم. واقعا اگر کسی بخواهد بگوید از ترک کردن اردوی تیم ملی برای بازی با فلان تیم قصد و غرضی داشتی، خنده دار است. کسانی این صحبت ها را مطرح می کنند که حضورشان در بسکتبال مقطعی است و می خواهند معروف شوند! من با این همه سابقه بازی کردن برای تیم ملی پیش خودم می گویم این افراد ارزش جواب دادن ندارند چون هدفشان کمک به تیم ملی و بسکتبال نیست. به این افراد توصیه می کنم با من کاری نداشته باشند چون اصلا برایم مهم نیستند.
باید به زندگی بعد از بسکتبال هم فکر کنم
شاید کمی سخت باشد شرایطم را توضیح دهم. الان 35 سالم هست و بخش ویژه ای از زندگی ام هنوز باقی مانده و باید به زندگی ام بعد از کنار گذاشتن ورزش هم فکر کنم. شاید بتوانم 2 سال دیگر هم بسکتبال بازی کنم؛ اما 30، 40 سال دیگر زندگی ام را چه کار کنم؟ خیلی ها می گویند بیا و آخرش را خوب تمام کن. من نشان دهم هنوز هم می توانم بازی کنم؛ اما با این وضعیت بسکتبال، ورزش و اقتصاد در کشورمان مطمئنم به شکل سالم نمی توانم چیزی را سالم به دست آورم!
به خاطر تحصیل فرزندم به آمریکا رفتم
من به خاطر تحصیل فرزندم به آمریکا سفر کردم و در این شرایط ترجیح دادم که چند ماهی را برای پیگیری کارهایم ایران نباشم. اینطور نیست که ایران را رها کرده باشم. دائم در رفت و آمد هستم. هر چه دارم از همین ایران است و عاشق کشورم هستم. با این حال آلودگی هوا، ترافیک و مشکلات اینچنینی هم در تصمیم من تاثیر داشت.
هنوز هم شانس دارم در آمریکا بازی کنم
برای ادامه بسکتبال خودم هم فکرم این بود که در آمریکا بازی کنم. به هر حال آنجا درآمدها و سطح بسکتبال متفاوت است. این شانس را داشتم که بروم و با چند تیم خوب آمریکا تمرین کنم. این شانس هم برای من وجود داشت که با تیم های حاضر در جی لیگ آمریکا قرارداد امضا کنم؛ اما فعلا که این اتفاق نیفتاده؛ اگرچه هنوز هم این شانس را دارم. نزدیک به 60، 70 بازیکن از درفت انتخاب شدند و من هم ممکن است در آینده پیشنهادی داشته باشم. شاید در آینده بازهم در لیگ ایران بازی کردم؛ اما با این وضعیت اقتصادی اصلا به صرفه نیست.
نتوانستم زودتر بیایم؛ به شاهینطبع هم گفتم
در این چند ماه در آمریکا به صورت انفرادی تمرین کرده بودم؛ اما تمرین انفرادی با تیمی فرق دارد. وقتی برای اردوی اخیر تیم ملی دعوت شدم، حس کردم نمی توانم مثل همیشه خودم بازی کنم. با سرمربی تیم ملی هم صحبت کردم و او را در جریان وضعیتم قرار دادم. با این حال مطمئن باشید اگر می توانستم در آن برهه به ایران بیایم، حتما تیم ملی را همراهی می کردم چون یک دقیقه بازی کردن برای تیم ملی هم برای من با ارزش است. اگر می خواستم تیم ملی را همراهی کنم، حداقل باید 2 هفته زودتر به ایران می آمدم و در تمرینات تیم ملی حاضر می شدم.
اختلافی با کسی ندارم؛ تنها دلیل غیبتم مسائل شخصی بود
واقعا شرمنده همه بازیکنان، مربیان و فدراسیون شدم که نتوانستم تیم ملی را همراهی کنم. البته از نظر بدنی هم کاملا آماده نبودم. شخصیتم طوری است که دوست ندارم کسی مرا حتی با 80 درصد آمادگی ببیند و ترجیح می دهم زمانی در تیم ملی باشم که صددرصد آماده ام. مطمئن باشید من با هیچ کسی اختلاف ندارم و تنها دلیل غیبتم در تیم ملی همین مسائلی بود که گفتم. هر کسی هم که پشت سر من حرف زده، خودش می داند و خدای خودش. من آدم رُکی هستم و اگر مساله خاص دیگری باشد، مطمئن باشید که می گویم. البته برایم عجیب بود که در این مدت نقل قول هایی از من شد. خدا را شکر رابطه ام با خبرنگاران هم که خوب است و با آنها در ارتباط هستم، نمی دانم چرا از من نقل قول هایی کردند که واقعیت نداشت. شاید جوانتر بودم، نمی توانستم خیلی حرف ها را بزنم؛ اما الان با هیچ کس تعارف ندارم.
شخصیتم با بائرمن و حاتمی جور نبود
گاهی اوقات شخصیت بازیکنان با مربیان همخوانی ندارد. مثلا من نمی توانستم با بائرمن ارتباط برقرار کنم. آن موقع هم 32 سالم بود و بائرمن نمی توانست شخصیت مرا تغییر دهد. به خاطر همین در آن مقطع از خودم راضی نبودم. تا زمانی هم که بائرمن در تیم ملی بود، ترجیح می دادم بازی نکنم. حتی بعد از او، حاتمی سرمربی تیم ملی شد و مرا دعوت نکرد. به هر حال این مربی هم دلش نمی خواست من باشم. این را گفتم تا بدانید اگر قرار بود با شاهین طبع کار نکنم، از همان اول کار نمی کردم؛ نه اینکه وسط راه نظرم تغییر کند.
مدل انتقاد کردن ملی پوشان را نپسندیدم
در چند ماه اخیر اتفاقاتی در تیم ملی رخ داد که سعی کردم در آنها دخالت نکنم. احساس می کردم بیشتر این اختلافات به وجود آمده به خاطر شیطنت های بیرونی است. قبل از این هم انتقادهایی به شرایط اردوهای تیم ملی می شد؛ اما نباید آن ها را در رسانه ها مطرح می کردند. می شد بازیکنان به اتاق رییس فدراسیون بروند و همین مسائل را بگویند. حتی من چند ماه قبل رفتم و برخی مسائل را گفتم و مشکلاتی هم برایم پیش آمد که بعدا حل شد. من این مدل انتقاد کردن در رسانه ها را نمی پسندم.
این وسط فقط ارسلان کاظمی ضربه خورد
برخی از این بازیکنان جوان هستند و تجربه کافی ندارند. من هم در طول این سالهایی که در تیم ملی بودم، چنین بلایی سرم آمده است. الان هم فکر می کنم ارسلان کاظمی فریب خورد. پشت این بازیکن خیلی زود خالی شد و فقط او از تیم ملی خط خورد. ارسلان این وسط ضربه خورد؛ در حالی که به نظرم حقش نبود. اگر همه با هم صحبتی را مطرح کردند، باید پشت هم می ایستادند. وقتی حرف از تیم بودن می زنیم، باید تا آخر اتحاد داشته باشیم. این اتفاق نشان داد که بازیکنان یکدل نبودند! آنها می توانستند بروند و مشکلشان را در فدراسیون حل کنند؛ اما یکسری اول در رودربایستی ماندند و خیلی زود پشت ارسلان را خالی کردند. من برای ارسلان ناراحتم؛ اما بازهم می گوید نحوه طرح این انتقادات اشتباه بود.
حامد اشتباه کرد؛ مشکل بسکتبال دوغ و ماست نیست
با حامد حدادی هم صحبت کردم و به خودش هم گفتم. به نظرم ورود حامد به این ماجرا اشتباه بود. من هم به عنوان بزرگتر در تیم ملی از بازیکنان جوانتر حمایت می کنم؛ اما با این روش مخالف بودم. همانطور که گفتم خودم قبل از همه این ماجراها انتقادهایی را کردم که برخی از بازیکنان هم فهمیدند. به هر حال شرایط فدراسیون هم سخت است. باید درک کنیم مشکل بسکتبال ما دوغ و ماست نیست؛ بلکه مشکلی اصلی پول است. اگر پول باشد، همه این مسائل حل می شود.
ارزش هر چیزی که داشتم، یک سوم شد!
الان واقعا نمی توانم درباره آینده صحبت کنم و بگویم چه زمانی می توانم در تیم ملی باشم. من عاشق این مردم و بسکتبال هستم؛ اما باید مرا هم درک کنند. 5 سال دیگر که من بسکتبال را کنار گذاشتم، باید یک چیزی بخرم و خانه ببرم. آن موقع دیگر دغدغه ام بازی کردن در تیم ملی نیست. من از 17 سالگی در تیم ملی بودم و سال هاست که تنها دغدغه ام بسکتبال است. از طرفی کاری هم جز بسکتبال بازی کردن بلد نیستم. در این سال هایی که بازی می کردم، پیش خودم می گفتم بازنشسته می شوم و پولی که جمع کردم را در بانک می گذارم تا با سودش زندگی ام را بچرخانم. چند سال قبل به یک باره دلار 900 تومانی، 3500 تومان شد. در واقع هر چیزی که داشتم، یک چهارم قبل شد. بازهم به لیگ چین رفتم و پول درآوردم؛ اما حالا بازهم دلار گران شده و هر چیزی که داشتم، یک سوم شده است.
به فکر روزی هستم که دلار 50 هزار تومان شود!
بحث من دلار نیست؛ اما وقتی دلار گران می شود، هر چیزی که در زندگی با آن سروکار داریم، قیمتش بالا می رود. الان هم پیش خودم می گویم اگر 6 سال دیگر دلار 50 هزار تومان شد، من یک آدم فقیر می شوم. برای من که این همه سال در ورزش زحمت کشیدم، سنگین است که چنین اتفاقی برایم رخ دهد. اگر کسی باشد ضمانت بدهد که من زندگیام را می توانم تامین کنم، من همه چیز را رها می کنم به بسکتبال می چسبم.
گفت و گو: حسین جمشیدی