کد خبر : 1575703 | 21 آذر 1397 ساعت 21:36 | 141.9K بازدید | 0 دیدگاه

به قلم حمیدرضا صدر درباره ایرج دانایی فرد:

کمی دیر رسیدی پسر، ولی پروازت بلند بود

حمیدرضا صدر به بهانه درگذشت ایرج دانایی فرد زندگی حرفه ای ستاره فوتبال ایران را دوره کرده...

کمی دیر رسیدی پسر، ولی پروازت بلند بود

ورودش به عقاب برای ما عقابی های کم شمار هدیه ای بود آسمانی. کنار پدرش علی دانایی فرد در جوانان تاج بسر می برد، ولی تاج آن قدر ستاره باتجربه و جوان داشت که جایی برایش باز نمی شد. بیست و دو ساله شده بود و زمان به سرعت سپری می شد. او برخلاف اکثر بزرگان ایران آن دوران، از حسن حبیبی و پرویز قلیچ خانی تا ناصر حجازی و غلامحسین مظلومی، خیلی دیر پا به رقابت های اصلی باشگاهی گذاشته بود و با عقاب در ویترین اصلی فوتبال ایران قرار گرفت.


آن روز که عقابی شد و حسین فکری او را در ترکیب اصلی راهی میدان کرد هرگز از یادمان نرفت. جمعه پانزده تیر 1352 در امجدیه طی نبرد با تاج. روزی که کنکور سراسری برگزار می شد. برای ما عقابی ها یافتن بازیکن جوانی که جانی به خط حمله ببخشد اهمیت داشت. فریبرز اسماعیلی، غلام وفاخواه و حمید امینی خواه پا به سن گذاشته بودند و ورود ایرج دانایی فرد آنها را هم به حرکت درآورد. او پیراهن سفید را پوشید و در ترکیب ثابت جای گرفت و در صف بازیکنان تهاجمی مان ستاره ما شد. جثه کوچکی داشت و لاغر مردنی به نظر می رسید. راه رفتنش گاهی ترکیب سلانه سلانه ای می گرفت، ولی مهم نبود و ذات بازی کردن داشت، جنم مبارزه. نمی توانستند توپ را از او بگیرند. نمی توانستند مهارش کنند. دریبل‌های ظریفش سادگی مفرطی داشتند. دریبل زن‌ها معمولا اهل پز دادن هستند.  او خاطر نشان کرد فوتبال خوشبختانه به مردان نیرومند تعلق ندارد. او ثابت کرد ظرافت به مراتب کارسازتر از قوی بودن است و زیرکی به مراتب تماشایی تر از عضله‌های برتافته. دانایی فرد از این سر میدان تا آن سر میدان را ولو صیقل نیافته پا به توپ طی می کرد. می توانست توپ را از سوزنی عبور دهد. با سردرگم کردن مدافعین حریف. او برای ما ارکستر تک نفره‌ای شد. از آن دسته بازیکنانی است که دلش نمی خواست بازی تمام شود. عشق بازی کردن، او را غلغلک می داد و تماشای او ما را.  


او با انحلال عقاب در 1353 راهی پاس شد و کنار همایون شاهرخی و محمود حقیقیان کمربند خط میانی را پشت سر محمد صادقی و مائیس میناسیان و محمود حقیقیان بست و قهرمان جام تخت جمشید، تنها قهرمانی باشگاهی اش در ایران. سال 1355 پیراهن تاج را پوشید و تا وقوع انقلاب آبی پوش باقی ماند. در حقیقت زندگی حرفه ای دانایی فرد در فوتبال باشگاهی ایران به شش سال خلاصه شد، فقط شش سال. دو سال در عقاب، دو سال در پاس و دو سال در تاج.

 

1362984

 


او به تیم ملی هم دیر دعوت شد. وقتی ایران در مقدماتی جام جهانی 1974 آن دو نبرد بزرگ را برابر استرالیا انجام داد تا برای نخستین بار راهی ضیافت بزرگ شود او جایی در سیاهه محمود بیاتی نداشت. وقتی حشمت مهاجرانی او را در رقابت های مقدماتی جام جهانی 1978 برای اولین بار برابر عربستان  راهی میدان کرد بیست و هشت ساله شده بود.


ولی پسر کوچک اندام ما بود که در آرژانتین هم اسکاتلند پرادعا را متوقف کرد و هم نخستین گل ایران در جام های جهانی را زد. او که در بازی اول برابر هلند نیمکت نشین بود در دیدار برابر اسکاتلند جای نایب آقا مرد میانی تخریبی و جنگنده را گرفت که احتمالا مهم ترین تعویض تاکتیکی مهاجرانی روی نیمکت تیم ملی بود. تک گل اسکاتلند در اواخر نیمه نخست با ضربه آندرانیک اسکندریان وارد دروازه ناصر حجازی شد، ولی در نیمه دوم ورق بر گشت و ایرج دانایی ‌فرد که ماموریت مهار آرچی جمیل بزرگ را بر عهده داشت جمیل افسانه ای را به بند کشید و بر عقده حقارت بازیکنان مان در بازی پیش برابر هلند غلبه کرد. پسر امجدیه بزرگمرد داربی کانتی و ناتینگهام فارست را به بند کشید. سرسختی و یکدندگی اش با پاپیچ شدن و درون پاهای حریف فرو رفتن و تصاحب توپ و حفظ  آن که تخصص بازیکنان فوتبال خیابانی ما بود کارساز افتاد و جمیل را خنثی کرد. دانایی فرد فرصت پیوستن به خط حمله را یافت. فرصت نفوذ را. تا روی خط  کرنر، تا چند متری دروازه. فرصت نواختن ضربه ای آرام ولی کارساز را. او با ضربه زمینی دروازه آلن راف را گشود. او دیدار را به تساوی کشید و شادی ساده بی پیرایه اش بازتابنده شخصیت بزرگش بود.


سه بازیکن تاج که در جام جهانی درخشیده بودند در آستانه انقلاب راهی ایالات متحده شدند: آندرانیک اسکندریان، حسن نظری و دانایی فرد. زمان سپری شد و میان آنها فقط ایرج به ایران بازگشت. بازگشت و در سرزمینش آرام گرفت. با همان افتادگی. با همان تواضع. یادش بخیر.


ایرج دانایی فرد متولد اسفند 1329 در آذر 1397 وداع کرد و رفت.

دیدگاه‌ها