به یاد شفیعِ ورزش و مردم: کوچ یک صدا
خوشبختی بزرگ زمانی رخ می نمود که برنامه های ورزشی آغاز می شدند. یکشنبه شب ها و پنجشنبه عصرها و جمعه شب ها
به گزارش ورزش سه دهه ۶۰ و روزهای خاکستری اش، شاید با تعاریف این روزها، مشمول هیچ “یادش بخیر”ی نشود اما برای ما که چشم مان به جهان پیرامون، در همان ایام باز شد، زیر چتر “ناچار” و “اجبار”، راهی نمی ماند جز اینکه لابلای همان “هیچ” های متکثر، خاطره بسازیم و زندگی بیابیم.
روزهایی که از هر سه خانه، در یکی تلویزیون پیدا می شد و عموما سیاه و سفید. که ساعت ۴ بعد از ظهر روز جمعه فیلم ژاپنی نشان می داد و همه دریچه های موجود به دنیای دیگر، در نصف روز برنامه اش خلاصه می شد که تازه نیمی از آن برنامه ها هم درباره جنگ بود و حاشیه هایش. روزگاری که یک ساعت برنامه کودک صبح جمعه های مرکز گیلان اوکازیون بود و کارتون های نایابش برای زندگی کم امکانات مان، آپشن محسوب می شد.و درمیان این همه جنگ و از پس دو برنامه کودک و فیلمهای مات و تیره، خوشبختی بزرگ زمانی رخ می نمود که برنامه های ورزشی آغاز می شدند. یکشنبه شب ها و پنجشنبه عصرها و جمعه شب ها. ما بودیم و بهرام شفیع و احمد ارمنده و عباس جارالهی…
شفیع و برنامه اش، درهای زیادی رو به چشم های تشنه ما بچه های نیمه ۵۰ تا اوایل ۶۰ گشود. برنامه اش با همه دکورهای دلگیر و بی خلاقیتش، رنگ داشت. چیزی که شاید جز برنامه های کودک، در کمتر برنامه تلویزیونی دیگری می دیدی.برای خودش “دیدنیها” یی بود. تو را به تماشای تونی شوماخر و کارل هاینس رومنیگه می برد. با یان راش آشنا می کرد. اعجاز سرگئی بوبکا را نشانت می داد، سرگئی بلاگلازوف را بر دستان عسگری محمدیان، طلایی تر می نمود. از نائوم شالامانوف تا نعیم سلیمان اوغلو را برایت روایت می کرد و از همه مهمتر فوتبال نشانت می داد.
آن روزها همه چیز درونی تر بود. عشق، رفاقت، دشمنی، زندگی… حتی گزارش فوتبال شفیع هم تعهدی بیشتر به درون میدان داشت تا رخدادهای بیرونی. این شد که ماندگارترین جملات بهرام شفیع لابلای گزارش هایش، هیچ گاه از داخل زمین پا به بیرون نگذاشت.این بود که حتی اگر از یار گیری من تو من یاد می کرد، بسیارانی من را ضمیر اول شخص مفرد می فهمیدند و نه به معنای “نفر”.
ورزش و مردم با بهرام شفیع معنا گرفت، بالید و افول کرد. و شفیع در هر مرحله با او همراه بود. این اواخر و به ویژه پس از تصدی پست ریاست فدراسیون هاکی، دیگر آن برنامه ساز سابق نبود.اما بهرام شفیع با برنامه های دهه های ۶۰ و ۷۰ شناخته می شد و چهره جوان و خوش بیان و برنامه جذابش، خاطره ساز کودکی های ما بود.
طعنه آمیز است که پس از سه دوبلور نامدار، یکبار دیگر کسی از میان مان رفت که طنین صدایش روی گزارش های فوتبال، کم از آن بزرگواران، ماندگار نبود.
یک صدای دیگر کوچ کرد و بخش مهمی از خاطرات ما بچه های فوتبال دوست دهه ۶۰ را با خود برد. حالا شاید از دنیایی دیگر موج یادنامه هایی را که برایش نوشته می شود می خواند و مانند پایان گزارش هایش، از همه عوامل تشکر می کند از واحد سیار، واحد مونیتورینگ، امپکس و نودال…
یادش به یادها.
علی رضا مویدی فر