44 حمله به دروازه دحیل؛ هر دو دقیقه یک نفوذ!
داستان نیاز و تنوع: پرسپولیس چگونه صعود کرد؟
استاد های بزرگ شطرنج معتقدند بهترین حرکت در شطرنج، حرکتی است که از سر جبر باشد! نیاز مادر تاکتیک هاست.همانند نیازی که تیم برانکو به گل زدن داشت.
به گزارش "ورزش سه"، به یک گل پیش از شروع بازی و به سه گل پیش از شروع نیمه دوم. بیایید مسئله را این طور بیان کنیم: اگر پرسپولیس یک "در سوارشده روی لولا" بود و اگر گل الدوحیل باعث لرزش آن و از جا در رفتنش شد، فقط به یک دلیل این در به طور کامل از چهارچوب خارج نشد و سقوط نکرد و آن "تنوع تاکتیک های حمله ای برگرفته از سر نیاز به گل زدن" بود..
* نیاز باعث تنوع شد. تنوع در گزینه های حمله، مسیرهای حمله و ایستگاه های حمله کننده. و تنوع باعث نتیجه شد. نیاز و نتیجه را که دیدیم و حالا از آمارهایی صحبت می کنیم که تصدیق کننده تنوع هستند. ابتدا از پایان شروع کنیم. از حاصل فعل های متنوع تهاجمی. ورود به محوطه جریمه حریف. 44 مرتبه. در حالت قیاسی اگر بخواهیم این نرخ را اندازه گیری کنیم به خوبی متوجه رشد "باکس بازکنی تیم" می شویم. سرخ ها برابر پدیده صدرنشین لیگ برتر در هفته اول 18 نفوذ را ثبت کردند و یک گل. برابر فولاد در آزادی که حریف حدود سی دقیقه با یک نفر کمتر بازی کرد موفق به ثبت 30 نفوذ و سه گل شدند. مقابل نساجی نیز در هفته گذشته 28 بار وارد محوطه جریمه حریف شده و دو گل را به ثمر رساندند.
*سه بازی(که احتمالا مهمترین بازی های تیم بوده اند) و میانگین حدود 25 نفوذ برای هر بازی. حالا برابر الدوحیل که مطمئنا تیم بسیار قوی تری از باشگاه های داخلی است پرسپولیس موفق شده با نرخ 44 نفوذ به باکس، 19 نفوذ بیشتر از میانگین بازی های ساده تر داخلی اش را ثبت کند. این را از ما قبول کنید که مقداری اغراق کرده و بگوییم رشدی دوبرابری. مطمئنا این پیشرفت قابل تحسین فقط و فقط و فقط به خاطر گزینه های متعدد بازی رو به جلو امکان یافت. بله، حالا وقت بررسی جزئی گزینه های متنوع حمله ای است.
* ابتدا تاکتیک سانتر. تاکتیکی که از بدیهیات سیستم های دو مهاجمه است. 18 سانتر توسط تیم صورت گرفت که بیش از دو سوم آنها توسط عالیشاه و بشار رسن ارسال شدند. توسط دو بال میانی تیم. در حالی که انتظار منطقی این بود که بک های کناری یعنی ماهینی و انصاری تولیدکنندگان اصلی تاکتیک سانتر باشند اما پرسپولیس زمانی برای بازی عرضی نداشت و به محض رسیدن حمله به جناحین سانتر صورت می گرفت. علاوه بر بحث سرعت بازی تیم جهت ارسال پاس های نهایی، اینکه ماهینی و انصاری در مرحله طراحی حمله در زمین خودی بازی می کردند و لذا نسبت به مناطق ارسال سانتر فاصله داشتند نیز از دلایل عدم کارکرد بک ها در این تاکتیک بود. مسئله ای که به صورت خودکار باعث تعداد کم حمله کنندگان جهت زدن ضربه سر و استفاده از سانتر ها شد. در واقع دلیل اصلی 18 سانتر بدون نتیجه. و این نیز در حالی بود که در جدال برای زدن ضربه سر ، دو مهاجم پرسپولیس برابر هفت موفقیت دفاعی حریف، فقط سه موفقیت حمله ای داشتند که آنها هم بیرون شش قدم نواخته می شدند. بله، سرخ ها در زدن ضربه سر به چهارچوب موفق نبودند، اما در تلاش برای استفاده از تاکتیک سانتر چرا..
* پاس های عمقی؟ 8 عدد. در این مورد کمی پیچیدگی تاکتیکی وجود داشت. می دانید که همواره در سیستم های دو مهاجمه بین دو فوروارد تیم یک بی نظمی مهاجم متغیر- مهاجم هدف پدیدار است و بین منشا متغیر- علیپور هدف نیز در پرسپولیس با این نگرش روبرو بودیم. علیپور به عنوان راس جلو فعالیت می کرد و منشا با دوندگی در تمام فضاها نقش اتصال دهنده، کمک کننده و از همه مهمتر پیگیری ساخت "خط عمیق" را بر عهده داشت. خوب تا اینجا که همه چیز به شکلی معمولی و اصولی جلوه گر می شد. اما یک تفاوت هم به اندازه کافی ریز و هم به اندازه کافی درشت این بین وجود داشت که پاس های عمقی به جای صادر شدن به سمت علیپور در آخرین ایستگاه، با هدف فضاهای خالی پیش روی استارت ها و فراراز عقب های منشا ارسال می شدند.. حاصل؟ ایجاد یک فریب سیستماتیک و عبور از پیش فرض های تاکتیکی که هیچ چیزی به اندازه این دومی مهم نیست. فریب و عبوری که در صحنه گل سوم آشکار بود.
* نقش منشا در استفاده تیم از تاکتیک شوت نیز در ادامه گستردگی گزینه های پیشروی پرسپولیس آشکارتر هم بود. 5 شوت ثبت شده که سه تا از آنها توسط گادوین نواخته شد و یکی از آنها تیرک را لرزاند. اجازه دهید با این پرسش بحث را پیش ببریم: چرا منشا در دقایق پایانی بازی نای جنگیدن نداشت؟ گزاره "او آمادگی جسمانی ضعیفی داشت" ، دم دستی ترین و معمول ترین گزاره ممکن است اما بعضی وقت ها واقعا در مورد بازیکنی که دقیقه هشتاد و پنج بالا می آورد ایده خوبی نیست. مربیان دو سرعت اعتقاد دارند امکان ندارد روزی فرا برسد که دونده ای بتواند صدمتر را در کمتر از هشت ثانیه بدود! قضیه منشا هم دقیقا به همین شکل است. خوانندگان گرامی دقت کنید که ما از "محدود کردن توانایی ها" حرف نمی زنیم، بلکه به "سقفی خیلی خیلی بالا" اشاره می کنیم.
با دستور برانکو منشا در سه ایستگاه، سه وظیفه خطیر به عهده داشت. ایستگاه اول. تقاطع یک سوم میانی و هجومی. وظیفه طول سازی بدون توقف در حملات. ایستگاه دوم. فضای پشت بک راست و مدافع آخر سمت راست. وظیفه استفاده از پاس های عمقی. و ایستگاه سوم. پشت باکس. وظیفه بازی به عنوان نفر دوم در بن بست ها جهت دریافت توپ و شوتزنی. خوب با توجه به این موضوع چینش متغیر منشا، برانکو یک قدم بزرگ به سمت برپایی حجم عظیمی از تاکتیک های حمله ای مخصوصا در این مورد خاص شوتزنی برداشته و ضمن اینکه به اندازه کافی از یک بازیکن شاغل در فوتبال آسیا و حتی چه بسا بیشتر نیز بهره برداری کرد. بازیکنی که گادوین منشا بود و خستگی پایان بازی اش نشانه تلاش و تلاش و تلاش.
* احتمالا جذاب ترین بخش تنوع حمله ای سرخ ها، 11 بار نفوذ به باکس جریمه از طریق دریبلینگ بود. 11 باری که تنها بخشی از 24 دریبل موفق پرسپولیس در یک سوم هجومی بود. 6 دریبل بیشتر از میانگین همین آیتم برابر پدیده و فولاد و صنعت نفت. ثبت این آمار موفقیت آمیز 11 نفوذ فردی به باکس مرهون زحمات بشار و عالیشاه است. دو بال تیم در سیستم چهار چهار دو. و خیلی خوب تر می داند که چقدر می تواند با چینش صحیح یا اشتباه بازی این دو بازیکن تکنیکی (و حتی نعمتی در بازی های دیگر ) را خراب یا فوق العاده کند. و خیلی خیلی خوب تر می داند که مهمترین مسئله در این مورد متمایل کردن آنها به سمت جناحین یا مرکز است. وقتی به سمت جناحین چینش می شوند با توجه به ازدحام در کناره ها سطح بازی شان به مهره ای سانتر کننده تنزل پیدا می کند، اما وقتی که مانند بازی با نساجی و علی الخصوص این بازی به سمت مرکز چینش می شوند یک اتفاق سه بعدی برای آنها رخ می دهد. نزدیک شدن همزمان به توپ، به قلب دفاع حریف و به باکس و بله هیچ چیزی به اندازه دریافت توپ در قلب دفاعی حریف و نزدیک به محوطه جریمه برای سرعتی_ تکنیکی هایی مانند بشار و عالیشاه یک هدیه الهی محسوب نمی شود و بله زحمت 11 نفوذ انفرادی به درون باکس الدوحیل بر عهده این دو نفر بود و بله قبول، این یک نرخ آماری فوق العاده است.
* از ضدحمله غافل نشوید. این تیر آخر یک تیراندازی خوب برای تکمیل کشتن دشمن بود. 5 ضدحمله موفق و زدن دو گل از سه گل روی آنها. زدن ضدحمله برابر الدوحیل که هرچند زیاد حمله می کرد ولی با مشارکت نفرات کم به خودی خود کار آسانی نبود. اما خوب می دانید که پرسپولیس توانایی بالقوه بالفعل شده قدرتمندی برای تولید سرعت دارد و روی ضدحمله ای که منجر به گل دوم شد نیز رگه هایی از شباهت ضدحمله به حمله سریع دیده می شد. اما آنچه که به شدت با این تنوع حمله ای سرخ ها همخوانی داشت ضدحمله منجر شده به گل سوم تیم بود. ضدحمله ای یک پاسه. از بیرانوند به پشت دفاع حریف. اما نه از دستان وی، بلکه از پاهایش. پاهایی که در این بازی شش بار به محض توپگیری از حمله حریف اقدام به صدور پاس به عمق کردند و اینقدر امیدوارانه در این کار پیگیری به خرج داد که بلاخره نتیجه حاصل شد. در بالا گفتیم که هیچ چیز به اندازه عبور از پیش فرض های تاکتیکی که حریف فکر می کند شما قرار است با آنها بازی کنید اهمیت ندارد. و دقیقا شیفت بیرانوند برای تولید ضدحملات تک پاسه از دست به پا نیز یکی دیگر از نوآوری های برانکو بود. آنچه که با افزایش طول پاس باعث غافلگیری دفاع حریف در تعیین فاصله می شد. آنها انتظار پاس هایی کوتاه تر داشتند.
*** تنوع و تنوع و تنوع. شوت کافی. سانتر کافی. پاس عمقی کافی. دریبلینگ کافی. ضدحمله کافی. حمله سریع کافی. نفوذ به باکس کافی. پرسپولیس نیاز به گل زدن داشت و به همین دلیل مجموعه ای کامل و فوق العاده از تاکتیک های حمله، مسیرهای حمله و ایستگاه های حمله کننده به نمایش گذاشت. و خوب حاصل یک پیروزی قاطع و محکم و برتر بود و یک صعود با حجم عظیمی از تهدید برای رقبای آینده.
مجتبی مرشد نژاد