ابداع شیوه جدید اعتراض به داوری توسط خطیبی؛
چسب زدن به دهان برای محروم نشدن!
سرمربی ماشینسازی با چسب زدن بر دهان خود شیوه جدیدی از نحوه اعتراض به داوری را رونمایی کرد.
به گزارش "ورزش سه"، رسول خطیبی که امسال دوباره در ماشینسازی تبریز سرمربیگری میکند، اوضاع جالبی را با گذشت ۱۱ هفته از لیگ دسته اول پشت سر نمیگذارد و برخلاف دو فصل قبل شرایط مطلوبی را همراه تیمش ندارد. از سوی دیگر خود او نیز اتفاقات عجیبی را رقم زده است.
در هفته ششم لیگ یک ماشینسازی دیداری جنجالی با آلومینیوم اراک داشت و در خانه شکست خورد که پس از آن مسابقه کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال رای داد: «رسول خطیبی، سرمربی تیم ماشینسازی تبریز به خاطر رفتار غیر ورزشی، ضرب و شتم سرپرست تیم خودی، رفتار زننده با داوران و نماینده فدراسیون، حملهور شدن به رختکن داوران بعد از پایان بازی تیمش برابر تیم آلومینیوم اراک، ۴ جلسه از همراهی تیم خود محکوم شد. وی باید ۵۰ میلیون ریال جریمه نقدی پرداخت کند.»
ماشینسازی در سه مسابقه پس از آن خطیبی را روی نیمکت نداشت ولی در هفته دهم و یازدهمین مسابقه فصل که امروز برابر ملوان انزلی برگزار شد، سرمربی ماشینسازان در کنار زمین بود؛ اما باز هم یک اتفاق عجیب دیگر توسط او رقم خورد.
خطیبی که پنج هفته قبل به داوری بازی با آلومینیوم اراک معترض شده بود، امروز هم برابر ملوان وقتی با تذکر جدی امید سعیدفر، داور مسابقه و ابوالفضل دوستی، داور چهارم بازی مواجه شد برای دوری از محرومیت برخلاف بازی قبل واکنشی به قضاوت داوران انجام نداد و به شکل اعتراضی صحبتهای آنها را پذیرفت، به سمت نیمکت خودی رفت و با عصبانیت از پزشک تیم درخواست چسب کرد!
سرمربی ماشینسازی در دقیقه ۴۱ با زدن چسب بر دهان خود کنار زمین ایستاد تا به شکل جدید و عجیبی اعتراضش را به داوری مسابقه نشان دهد که البته کار او بیش از یک دقیقه طول نکشید و با صحبتهای داور چهارم خطیبی چسب را از روی دهان خود برداشت.
لحظه توقف بازی در دقیقه ۴۲ که با صرف نظر کردن خطیبی از کارش همراه بود، نادر دستنشان به داور مسابقه برای تذکر جدیتر به سرمربی ماشینسازی اعتراض داشت؛ ولی سعیدفر سرمربی ملوان را نیز متقاعد کرد تا آرامتر کارش را دنبال کند.
خطیبی در پایان دیدار با ملوان انزلی در خصوص رفتاری که انجام داد و قضاوت داور اظهار کرد: «نه داوری خیلی خوب بود؛ ولی یکی از آقایان صحبتی با من کرد که موجب ناراحتیام شد و گفت زیاد حرف نزن و گفتم یعنی دهانم را ببندم؟! گفت چسب بزن! من هم چسب زدم و بعد خودش آمد و گفت چسب را بردار!»