فوتبال 5 ستاره تاتنهام؛ فقط برای تماشا درورزشگاه
تاتنهام دو بر صفر، سیتی را برد. دقیقه 10 بازی بود؛ دو دقیقه پس از گل به خودیِ کولاروف، که گزارشگرِ شبکه اسکای اسپورت گفت: «این اشتیاق، این انرژی، این سماجت و میل به پیروزی که پوچتینو در استیل مربیگریاش دارد و به بازیکنان جوانش منتقل کرده، به خوبی در نمایش بازیکنان تاتنهام دیده میشود.»
به گزارش "ورزش سه"، گزارشگر اسکای اسپورت دقیقا در زمان اوج کیفیت بازی، این حرف را زد. تاتنهام-سیتی دست کم در نیمه اول، بازیای بود که تماشایش از تلویزیون اصلا قابل قیاس با لذت درک جریان تاکتیکی در ورزشگاه نبود؛ یعنی آنچه ما از مانیتور دیدیم، نمای بستهی نامفهومی بود از آنچه گزارشگر اسکای اسپورت و دیگر تماشاگران حاضر در ورزشگاه وایت هارت لین دیدند.
مایکل کاکس، تحلیلگر گاردین، یادداشت خود روی این بازی را چنین اغاز کرد: «مفهوم پرسینگ، هرگز در فوتبال انگلیس اینقدر مهم نبوده؛ اما در وایت هارت لین، مهمترین برنامهی هر دو تیم، فشرده کردن فضای فعال بازی و پس گرفتنِ سریع توپ بود.» نیمه اول تاتنهام-سیتی یکی از تاکتیکیترین بازیهای این فصلِ انگلیس بود؛ پوچتینو که یک بار در سال 2009 به عنوان سرمربی سوسیداد، بارسلونای گواردیولا را برده بود؛ این بار هم استراتژیاش برای مقابله با تیم گواردیولا، شبیه سال 2009 بود؛ اینکه پرس سنگین را از جلوترین منطقه ممکن؛ یعنی جایی که براوو گلر سیتی کار را آغاز میکند، بزند و چند مهره خط حمله سیتی را هم نفر به نفر ببندد تا براوو و مدافعان سیتی، گزینههای پاس را آزاد نبینند و در زمان گزینهی پاس دادن، دچار اشتباه شوند. وقتی مقابل تیم گواردیولا، یک نیمه با کمترین اشتباه، چنین استراتژیای اجرا شود، قطعا یک بازی «بزرگ» شکل میگیرد.
به همین دلیل است که در آغاز مطلب به تفاوت تماشای این بازی از مانیتور یا در ورزشگاه اشاره کردم. از نماهای معمول تلویزیونی، به خصوص نماهای نه چندان جالب ورزشگاه وایت هارت لین، تاتنهام-سیتی تنها یک برشِ کوچک و نامفهوم از آن بازیای بود که در زمین جریان داشت. سینماییها همیشه یادآوری میکنند که برخی فیلمها فقط ساخته شده اند برای تماشا روی پرده؛ مثلا کسانی که «ماجرا»ی آنتونیونی یا «پرسونا»ی برگمن را روی پرده دیدهاند، معتقدند کسانی که این فیلمها را از مانیتور کوچک دیدهاند؛ تماشاگر فیلم دیگری بودهاند. تماشای تاتنهام-سیتی در ورزشگاه، فرصت بررسی رفتارهای فنی بازیکنان در مناطقی که توپ در آنجا جریان نداشته را فراهم میکرد. در این بازی، اکتهای بدونِ توپ به اندازه بازی با توپ مهم بود. خوش به حالِ کسانی که در ورزشگاه بودند.
گلرها پاسور میشوند
در نیمه نخست، مالکیت توپ حدودا 55 به 45 با تاتنهام بود؛ اما در پایان بازی، مالکیت 56 به 44 با سیتی ثبت شد. تاتنهام پس از زدن گل دوم، از فشار بازی بدون توپاش کم کرد؛ در واقع مجبور شد این فشار را کم کند، چون تغییر آرایش سیتی به 2-4-4 لوزی و حضور همزمان سانه و سیلوا و اگرو و ایناچو در زمین، کادر فنی تاتنهام را مجبور کرد یک هافبک دفاعی (دایر) را به ترکیب تیم اضافه کند. همان حدود 60 دقیقه بازی پرفشار تاتنهام، سرنوشت بازی را تقریبا روشن کرده بود؛ اما یک نکته مهم در بازی سیتی، پیشرفت براوو، گلر سیتی بود، نه فقط به دلیل مهار پنالتیِ لاملا؛ بلکه به این دلیل که کم کم براوو دارد نشان میدهد چرا گواردیولا، جو هارت را کنار گذاشت. هارت در طول فصل گذشته متوسط 37 درصد پاس درست را ثبت کرده بود.
حالا به گرافای که کنار نوشته هست، نگاه کنید. این گراف، پاسهای براوو در جریان بازی با تاتنهام را نشان میدهد. براوو در بازیای که حریف، بیش از یک نیمه پرس پرفشار از بالای زمین را اجرا میکرد، 44 پاس داد و 85 درصد از این پاسها به مقصد رسید. میبینید که 5 پاس بلندِ براوو به مقصد نرسیده؛ اما دیگر پاسهای او که اغلب هم زیر فشار انجام شده، به مقصد رسیده است.
پوچتینو و گواردیولا در یک زمینه مهم، یک اشتراک فکری دارند؛ اینکه میکوشند به جای برنامهریزی برای کنترل فشار حریف، احتمال ایجاد فشار روی دروازهشان را کم کنند؛ به همین دلیل هر دو مربی، گلری را ترجیح میدهند که بتواند مثل سوییپر/پاسور کار کند. تیم پپ زمان زیادی از بازی را مالک توپ است و متوسط فاصله طولی خط دفاع تیم پپ از گلرش هم زیاد است.
پس گلر تیم پپ بیش از آنکه در طول فصل، به فکر سیو کردن یا نجات دروازهاش باشد، باید متمرکز بر بازی سازی و شکل دادن به حملات تیماش باشد. هوگو یوریس گلر تاتنهام هم به تدریج دارد چنین کارکردی برای پوچتینو پیدا میکند. در بازی تاتنهام-سیتی، توان حفظ توپ و بازی سازی دو گلر همانقدر مهم بود که توان حفظ توپ و بازی سازی هافبکهای دو تیم.
ناهار با فرگوسن، ادامه کار در وایت هارت لین
مهاجم کرهیی تاتنهام، «سان» بیش از آنکه حرکات با توپش گرهگشا باشد، مهاجمی است که جابه جاییهای بدون توپش، به تیم کمک میکند. استیل بازی او شباهت زیادی به اگرو دارد؛ مهاجمی که نه 9 کلاسیک است، نه 10 کلاسیک؛ اما خصلتهایی از شماره 9 کلاسیک و 10 کلاسیک را در بازیاش دارد. تا یک سال پیش از آمدن پوچتینو به وایت هارت لین، این تیم دو بازیکن به اصطلاح 5 ستاره (گرت بیل و مودریچ) داشت؛ اما فوتبالی 3 ستاره بازی میکرد؛ فوتبال کلاسیک انگلیسی، بر اساس حرکتهای طولی از کانالهای کناری و ارسالهای بلند. با پولی که از فروش گرت بیل به رئال به حساب تاتنهام ریخته شد، چندین بازیکن به وایت هارت لین رفتند و اغلبشان موفق نبودند. مطبوعات انگلیس به طعنه مینوشتند «بازیکنان 4 ستاره، به جای دو ابرستاره آمدهاند و کاری ازشان ساخته نیست.»
حالا به تدریج، پوچتینو با همان مهرهها و چندین بازیکن 4 ستاره دیگر، در حال ساختن یک تیم 5 ستاره است. پوچتینو چند روز پیش از عقد قرارداد مورینیو با منچستریونایتد، در رستورانی در لندن، با الکس فرگوسن ناهار خورده بود. فرگوسن و پوچتینو فکر نمیکردند خبر جلسه ناهارشان لو رفته و چند عکاس بیرونِ رستوران کمین کرده باشند؛ اما اتفاق خاصی هم رخ نداده بود؛ پوچتینو میخواست پروژهی مهماش در تاتنهام را پیش ببرد.
فرزاد حبیباللهی/آنالیزور تیم پرسپولیس و روزنامهنگار آزاد