بارسا و استقلال کاتالونیا
نه، در دنیای حبابی زندگی نمی کنیم
حمیدرضا صدر به دیدار بارسا - لاس پالماس در طوفان رای گیری استقلال کاتالونیا پرداخته...
تصاویر ارسال شده از اسپانیا دو ترکیب به کلی متفاوت داشتند: یکی سکوهای خالی نوکمپ و یکی درگیری های خشونتبار خیابانی. یکی با آرامش ظاهری مفرط و دیگری با نمایش عریان خشونتی خونین. یکی در نماهای دور بدون حضور مردم و دیگری در نماهای بسیار نزدیک با نمایش پلیس های ضد شورش و باتون ها.
دیدار بارسا - لاس پالماس در تب و تاب رای گیری استقلال کاتالونیا برگزار شد. زمانی که 2315 شعبه برای رای گیری صبح یکشنبه باز می شدند. زمانی که پلیس برای بستن شعب دورخیز کرده بود. در ساعاتی که دولت اسپانیا جلوگیری از رای گیری را "دفاع از دمکراسی" خوانده و کاتالان ها همان رای گیری را "دفاع از دمکراسی" قلمداد کرده بودند.
اتحادیه فوتبال اسپانیا درخواست آنها برای لغو دیدار را رد کرده و تهدید به کاهش شش امتیاز کرده بود: سه امتیاز برای بازی نکردن برابر لاس پالماس که در جدول با پیروزی 3-0 لاس پالماس محاسبه می شد و سه امتیاز هم جریمه. بازی ساعت چهار و ربع بعد از ظهر آغاز می شد. ساعت یک و چهل دقیقه اعلام شد بازی لغو خواهد شد. ساعت دو اعلام شد همه بازی ها لغو شده اند و مدیر ورزشی بارسا در ساعت سه و چهارده دقیقه گفت نمی داند چه نخواهد شد. بیست دقیقه به آغاز بازی بارسا - لاس پالماس مانده بود که مدیران بارسا طی نشستی با بازیکنان و مربیان تصمیم گرفتند برابر سکوهای خالی به میدان روند، همان زمان اکثر هواداران راهی نوکمپ شده به خانه های شان برمی گشتند.
مدیران دو باشگاه به سنت همیشگی دیدار پیش از آغاز بازی تن ندادند. بازیکنان اعلام کردند میل و توانایی بازی ندارند و تنی چند از تماشاگران مانده پشت دروازه ها فریادهای سیاسی و فوتبالی شان را سر دادند. لاس پالماس هم در دل آن معرکه نقش خود را بازی کرد و بازیکنانش با نقش بستن پرچم اسپانیا روی پیراهن شان راهی میدان شدند. در سوی دیگر بازیکنان بارسا با گرمکن هایی که پرچم کاتالونیا بر آن نقش بسته بود برابر دوربین ها قرار گرفتند.
تاریخچه نبردهای بارسا - لاس پالماس خواسته و ناخواسته آمیخته به تنش های سیاسی بوده اند. وقتی لاس پالماس در سپتامبر 1976 راهی نوکمپ شد، رادیو بارسلونا برای اولین بار به گزارش دیدار به زبان کاتالانی پرداخت. سال بعد در 1977 که لاس پالماس راهی نوکمپ شد باشگاه از جوزپ تارادیاس، یکی از بزرگان سیاسی کاتالونیا که از 1939 در تبعید بسر می برد دعوت کرد به تماشای بازی بنشیند و تارادیاس به یک شرط راهی نوکمپ شد: فقط پیروزی بارسا. سپس سال 1978 فرا رسید که یوهان کرایف جام حذفی را پس از پیروزی برابر لاس پالماس از دستان خوان کارلوس گرفت.
بارسلونا برابر سکوهای خالی وهم انگیز نوکمپ به میدان رفت. مقابل نود و هشت هزار صندلی بی تماشاگر. آن چند نفری هم که در گوشه و کنار میدان ایستاده بودند آرزو می کردند آن جا نبودند. حتی پخش تلویزیونی دیدار هم برای تماشاگران وهم آور بود، غریب، نامانوس و سرد، خیلی سرد.
بازی که آغاز شد صدای فریاد بازیکنان به گوش می رسید: بفرست، برو جلو، بیا عقب، کجایی، خوبه، لیو، لیو...صدای گزارشگران نشسته در جای شان شنیده می شدند. وقتی بوسکتس دروازه را گشود فریاد گزارشگر کاتالانی در نوکمپ پیچید و وقتی مسی دروازه را گشود صدای دست زدن توپ جمع کن پشت دروازه روی سکوها طنین انداخت... در دل آن لحظات وهم آور مردی با پیراهنی نمایشگر استقلال کاتالونیا وسط میدان دوید که ماموران گریبانش را چسبیدند.
بارسا 0-3 پیروز شد و رکورد صد در صد پیروزی اش را ادامه داد: هفت بازی، هفت پیروزی. بارسا تا این جای فصل بیست و سه گل زده و فقط دو گل خورده. آنها برابر لاس پالماس رکورد هزارمین کلین شیت خود را در تاریخ لالیگا ثبت کردند. ارنستو والورده در نیمه دوم آندره س اینیستا و ایوان راکیتیچ را جای آلکسی ویدال و پائولینیو راهی میدان کرد تا ترکیب جدید و غیرمنتظره ای را به آزمون کشد و مردانش به سه گل دست پیدا کنند... ولی همه اینها در سایه درگیری های بیرون میدان قرار گرفته بودند.
کیکه سانچز فلورس مربی اسپانیول، تیم دیگر کاتالانی طرفدار دولت، که تیمش در برنابئو با دو گل مغلوب رئال شد گفت بود نباید سیاست و ورزش را ترکیب کرد. ولی در همان دیدار پرچم های اسپانیا روی سکوهای برنابئو به اهتزاز درآمده بودند. ارنستو والورده مربی بارسا گفت "ما در دنیای حبابی زندگی نمی کنیم". ژرارد پیکه که به استقلال کاتالونیا رای مثبت داده پیش از بازی گفته بود "ما کنار هم از دمکراسی دفاع می کنیم" پس از دیدار گفت "سخت ترین بازی زندگی ام را سپری کردم". پپ گواردیولا هم گفت "این رای گیری در باره استقلال نیست، در باره دمکراسی است. می توانید رای مثبت بدهید یا منفی، ولی رای بدهید"... در سوی دیگر ماریانو راخوی، نخست وزیر اسپانیا گفت "این رفراندوم نبود، یک شو بود" ولی زخمی شدن هشتصد و پنجاه نفر یک شو نبود و واقعیت داشت. نتایج نهایی خبر از نود درصد رای " آری" به استقلال کاتالونیا داد.
حالا چی؟ چه خواهد شد؟ بر باشگاه های کاتالونیا چه خواهد گذشت؟
اکنون قلمداد کردن باشگاه بارسلونا به عنوان"ارتش غیرمسلح کاتالونیا" ترکیب جدی تری گرفته و فوتبال اسپانیا را در آستانه بحران جدی و اجتناب ناپذیری قرار داده، آینده ای ترسناک.
حمیدرضا صدر
از همین نویسنده بخوانید:
مسی گرافیکا یا این که چرا عاشق فوتبال هستیم
مورینیو - گواردیولا: جنگ قدیمی را از سر بگیر
بارسا بدون رئال و رئال بدون بارسا؟
باز هم کابوس: آرسنال در استمفورد بریج
از رئال کهکشانی تا رئال ضد کهکشانی
نیمار: خروج از سایه مسی و رونالدو
پیراهن باشگاه سنگینتر است یا پیراهن ملی؟
قصه امروز: فوتبال همان آرزو است
ایتالیا2017: پسران جوانِ ونتورای کهنسال
نه، این بار کسی برای ونگر دل نسوزاند
به یاد شکوه از دست رفته یک امپراتوری
رازگشایی معمای ویمبلی: تاتنهام- چلسی
ویژه از جزیره: من خسه هستم و تو ونگر
جام برای آسنسیو، چاقو برای والورده
سرقت از رستوران ایتالیایی در لندن
آیا بارسلونا در حال فروپاشی است؟
چلسی و کونته: وحشت از سرنوشت آنچلوتی
نیمار - پاریس؛ عملیات گنگستری 2017
نیمار: بی وفایی و پول پرستی یا فرار از سایه مسی؟
چهل سالگی دیدار ایران - آرژانتین؛ جشنواره رئال
جنون خرید در فوتبال اروپا: خرج کن و فقط خرج!
مورینیو و یونایتد: فصل دوم، فصل پرواز؟
چلسی و دیگو کاستا: جنگ با خروس جنگی
انتقال جنجالی بونوچی: چرا سرباز کهنه کار یووه راهی میلان شد؟
خامس رودریگز: وداع طولانی و تلخ از نوع مادریدی
جان تری در آستون ویلا: نه نمی تونی از روی سایهات بپری
طناب داری که آرام و بی صدا بافته شد
تابستان از نوع آرسنالی؛ بهترینها را از دست بده
سایه و روشن های یک انتقال جنجالی
بازگشت رونالدو به منچستریونایتد: هفت پرسش
نگاه انتقادی اکونومیست به صعود ایران!
کیروش: از منچستر تا تهران برخلاف مسیر آب
روزی که بلیت جام جهانی مهر باطل خورد
از رونالدو تا بوفون؛ از آسمان تا زمین
زیدان - آلگری: نیشها را به هیچ بگیر
توخل و دورتموند: وداع سرد سرد با دیوار زرد
فرانچسکو توتی: پس باد همه چیز را با خود نخواهد برد
گاسکویین 50 ساله: بدون نامهای از محبوبه بیوفا
آیا دو جام یونایتد، جام های میکی ماوس بودند؟!
سه سقوط کرده: ونگر، گواردیولا، مورینیو
جان تری: وداع مرد احساساتی تک باشگاهه
شبی در آمستردام برخلاف جریان آب
وقتی هیولا، سرخپوستها را بلعید
بازنگری تاریخیترین قهرمانی پرسپولیس؛ جام 1352
کسی نمیگفت آفتاب در مونیخ میدرخشد
ال کلاسیکو: شب خوک زده با فیگو
تونی آدامز و سالاد فصل هجده ملیتی گرانادا
یوونتوس - بارسلونا: هفت پرده از نبرد انتقامی
میلان؛ فیل بزرگ در تاریکی مطلق
منچستریونایتد؛ چرا این تیم خود را پیدا نمیکند؟
مرگ تدریجی فوتبال هلند: چرا و چگونه؟
سایه روشنهای جذابترین لیگ جهان
مارچلو لیپی: مردی برای همه فصول
قطر - ایران؛ بازخوانی نبرد تلخ دوحه 1376
بهشت بر تو ارزانی باد پسرجان...
سیتی - موناکو؛ کبریت خیس برابر آتش گداخته
بازخوانی اولین فصل مورینیو در چلسی
سیندرلا؛ نیمه شب چهارشنبه به وقت نوکمپ
نه، این همه آرزوهای ناپولی نبود...
انریکه و بارسا: اینجا زمان برای کسی متوقف نخواهد شد
خوردن استیک با دندانهای مصنوعی
معجونی که فوتبال انگلیس را تغییر داد
آلگری: از تورین تا لندن و بارسلونا
بارسا در پاریس: ده پرده از کشتار والنتاین
لیگ قهرمانان: ناقوسها برای که بهصدا در میآیند؟
ردبول؛ بوندسلیگا علیه نوشیدنی شیطان!
ظهور و سقوط لستر: وداع با رمانتیسم؛ سقوط نکنید، بمانید آقای رانیری
آرسن ونگر: گربه خانگی میان ببرهای گرسنه
یادداشت حمیدرضا صدر درباره تیم محبوب ایتالیایی؛ رم، کولوسئوم در غیاب سزار
لیورپول و کلوپ: ژانویه عذاب آور
از رونی تا رونالدو: مسیر موازی پسران فرگوسن
از قلیچ خانی و هاشمی نسب تا سرجیو راموس: دست دادن با آتش
رونالدو برزیلی یا رونالدو پرتغالی؟
جام جهانی 48 تیمی: معما، پرسش و دلار
از اوفارل تا کیروش: همان شهرزاد قصهگو
بازگشت یاپ استام به منچستر: داغ آن وداع تلخ
یوونتوس: همان بالا با یک علامت سوال
قربانگاه والنسیا، نفرین خفاشها
فوتبال سال 2016؛ ده پرده از زندگی و مرگ
آیا یونایتد و مورینیو سرانجام به جاده اصلی بازگشتهاند؟
آقای گل محجوب؛ از سیلی عبده تا مرگ در استکهلم
از چلسی تا آرسنال، از آنتونیو تا آرسن
لیونل مسی 2016: هم شیرین شیرین؛ هم تلخ تلخ
یادداشت ویژه حمیدرضا صدر برای برنده توپ طلا؛ رونالدو: رنج به علاوه سرمستی
میلان: مشت آهنین درون مخمل راه راه
ردبول، نوشابه منفور بوندسلیگاست!
هفته چهاردهم لیگ برتر: باران آنها را برد
ال کلاسیکو 232 : کسالت آمیخته به جادوی صد
هفته سیزده لیگ برتر: کونته آن بالا و مورینیو این پایین
تا 41 سالگی در برنابئو؛ کریستیانو میتواند؟
رئال به روایت زیدان: بی های و هوی، بی زرق و برق
هفته دوازده لیگ برتر: نه، تو دیگه خاص نیستی!
استیون جرارد: تاریخ تو را به کدام سو خواهد برد؟