آشفته و فروپاشیده مثل آرسنال
نه، این بار کسی برای ونگر دل نسوزاند
حمیدرضا صدر به شکست چهار گله آرسنال برابر لیورپول پرداخت، به له شدن توپچی ها...
آرسن ونگر تنهاترین هفته زندگی اش طی بیست سال در آرسنال را سپری کرد. تنهای تنها. هم غمگین، هم آشفته، هم خشمگین، بی آن که این بار کسی برایش دل بسوزاند، هیچ کس...
تماشای دیدار لیورپول - آرسنال مثل تماشای فیلمی بود که پیشتر تماشایش کرده بودیم. همان قصه، همان آغاز، همان پایان. حقیقت این بود می دانستیم چنین روزی فراخواهد رسید. همان روز نومید کننده برای مربی که همه دوستش داریم. ولی طی تماشای دیدار نمی توانستیم از خود نپرسیم آیا آرسنال را مصیبت بارتر از این هم دیده ایم؟ کی بود و کجا؟
آرسنال با شکست های سنگین بیگانه نبود و می توانستیم آنها را به یاد آوریم: شکست 1-6 برابر منچستر یونایتد در لیگ 2001 که دوایت یورک سه گل زد را، شکست 1-5 از تاتنهام در جام اتحادیه 2008 را، شکست 2-8 از یونایتد در لیگ 2011 که وین رونی سه گل زد را، شکست 1-5 از لیورپول در لیگ 2014 که دروازه شان طی بیست دقیقه چهار بار فرو ریخت را، شکست 0-6 از چلسی در لیگ 2014 که سنگرشان طی هفده دقیقه سه بار فرو پاشید را... ولی در آن نبردها جنگیده بودند، جان کنده بودند... ولی آنها این بار در آنفیلد شکست نخوردند، قتل عام شدند، آن هم با دست های بالا رفته. با پذیرش شکستی خفت بار به روایت مارتین کیون، دردناک به روایت تیری آنری و مصیبت بار به روایت خود ونگر...
آرسنالی ها طی چهار سفر به آنفیلد سیزده گل خورده بودند. می دانستند پا به چه آوردگاهی می گذارند. فصل پیش در آخرین سفرشان به آنفیلد در همان نیمه اول دو گل از روبرتو فیرمینو و سادیو مانه دریافت کرده و سرانجام 1-3 مغلوب شده بودند، با این وصف حال و هوای شان این بار رقت بار بود. به نظر می رسید بازیکنان آرسنال نمی خواهند بازی کنند، نمی خواهند دنبال توپ بروند، نمی خواهند بدوند، نمی خواهند بجنگند، نمی خواهند آرسنالی باشند. آلکسی سانچز فقط چهل و چهار بار توپ را لمس کرد و در دقیقه 62 به بیرون فراخوانده شد تا دوربین ها پوزخندش را نشانه روند.
طرفداران آرسنال یادشان آمد آنتونیو کونته چگونه بر نام دیگو کاستا بهترین مهاجمش خط قرمز کشید و کنارش گذاشت. یادشان آمد وقتی بازیکنی با مرب مانند یک گزینه رفتار می کند، می توان با کنار گذاشتنش از معادله ضربه هایش را محدود کرد. طرفداران آرسنال خیلی چیزها یادشان آمد. یادشان آمد "وفاداری" آنها با وفاداری بازیکنان چقدر فرق دارد. بازیکنانی که یادشان رفته فوتبال بر اساس وفاداری بنا شده، یادشان رفته طرفدار شدن بر اساس وفاداری بنا شده، همین طور باشگاه ها... ولی همه اینها در بیست و هفتم اگوست 2017 در آنفیلد مسخره شده بود، خیلی مسخره...
آرسنالی ها طی نود دقیقه حتی یک بار هم توپ را درون قاب دروازه لیورپول نکوفتند، برخلاف لیورپولی ها که ده بار سنگر پتر چک را نشانه رفتند. پتر چک چهار گل خورد، ولی بهترین بازیکن آرسنال هم بود. او آن بعد از ظهر نکبتی را فراموش نمی کرد. او که حالا برابر لیورپول در لیگ برتر بیش از هر تیمی دروازه اش فرو ریخته: 27 بار.این بار برابر او دفاعی قرار گرفته بود که هفته پیش مغلوب استوک شده بود و اکنون با 8 گل خورده پس از وستهام با 10 گل بدترین خط دفاعی لیگ را معرفی کرده است.
آرسنال سوای قرار گرفتن کوشینلی جای مرتساکر همان تیمی بود که در فینال جام حذفی برابر چلسی پیروز شده بود. با همان بازیکنان، ولی نمایش دو تیم فاصله شب بود با روز، سپیدی بود با سیاهی، آسمان بود با زمین... دفاع سه نفره سیستم 3-4-3 این بار شده بود نوعی خودکشی. راب هولدینگ دفاع جناح راست آرسنال بسان بره ای برابر گرگ ها دریده شد و سادیو مانه و محمد صلاح او را جویدند. گرانیت گاکا و آرون رمزی وظایف جنگ های میانه میدان را بر دوش داشتند، ولی گاکا یک تکل هم نزد و رمزی طی به ثمر رسیدن گل اول به توپ نگاه هم نکرد. اکسلید چمبرلین و هکتور بلرین، دو هافبک کناری برابر فرارهای صلاح و مانه مات شدند و صلاح دوازده ثانیه پس از ارسال ضربه کرنر آرسنال دروازه چک را برای سومین بار فتح کرد. آلکساندر لاکازت پنجاه و سه میلیونی روی نیمکت بود و دنی ولبک در نوک حمله کمتر از هر بازیکنی توپ را لمس کرد، سی و دو بار، حتی کمتر از دو دروازه بان. تعداد پاس های سالم کاریوس درون دروازه، بیست و چهار بار، بیشتر از ولبک بودند...
با این وصف این بار کسی با ونگر همدردی نکرد، هیچ کس. حتی شیفتگانش. او تنهاترین هفته زندگی اش طی بیست سال در آرسنال را سپری کرد. تنهای تنها. هم غمگین، هم آشفته، هم خشمگین، بی آن که این بار کسی برایش دل بسوزاند، هیچ کس...
نویسنده: حمیدرضا صدر
از همین نویسنده بخوانید:
به یاد شکوه از دست رفته یک امپراتوری
رازگشایی معمای ویمبلی: تاتنهام- چلسی
ویژه از جزیره: من خسه هستم و تو ونگر
جام برای آسنسیو، چاقو برای والورده
سرقت از رستوران ایتالیایی در لندن
آیا بارسلونا در حال فروپاشی است؟
چلسی و کونته: وحشت از سرنوشت آنچلوتی
نیمار - پاریس؛ عملیات گنگستری 2017
نیمار: بی وفایی و پول پرستی یا فرار از سایه مسی؟
چهل سالگی دیدار ایران - آرژانتین؛ جشنواره رئال
جنون خرید در فوتبال اروپا: خرج کن و فقط خرج!
مورینیو و یونایتد: فصل دوم، فصل پرواز؟
چلسی و دیگو کاستا: جنگ با خروس جنگی
انتقال جنجالی بونوچی: چرا سرباز کهنه کار یووه راهی میلان شد؟
خامس رودریگز: وداع طولانی و تلخ از نوع مادریدی
جان تری در آستون ویلا: نه نمی تونی از روی سایهات بپری
طناب داری که آرام و بی صدا بافته شد
تابستان از نوع آرسنالی؛ بهترینها را از دست بده
سایه و روشن های یک انتقال جنجالی
بازگشت رونالدو به منچستریونایتد: هفت پرسش
نگاه انتقادی اکونومیست به صعود ایران!
کیروش: از منچستر تا تهران برخلاف مسیر آب
روزی که بلیت جام جهانی مهر باطل خورد
از رونالدو تا بوفون؛ از آسمان تا زمین
زیدان - آلگری: نیشها را به هیچ بگیر
توخل و دورتموند: وداع سرد سرد با دیوار زرد
فرانچسکو توتی: پس باد همه چیز را با خود نخواهد برد
گاسکویین 50 ساله: بدون نامهای از محبوبه بیوفا
آیا دو جام یونایتد، جام های میکی ماوس بودند؟!
سه سقوط کرده: ونگر، گواردیولا، مورینیو
جان تری: وداع مرد احساساتی تک باشگاهه
شبی در آمستردام برخلاف جریان آب
وقتی هیولا، سرخپوستها را بلعید
بازنگری تاریخیترین قهرمانی پرسپولیس؛ جام 1352
کسی نمیگفت آفتاب در مونیخ میدرخشد
ال کلاسیکو: شب خوک زده با فیگو
تونی آدامز و سالاد فصل هجده ملیتی گرانادا
یوونتوس - بارسلونا: هفت پرده از نبرد انتقامی
میلان؛ فیل بزرگ در تاریکی مطلق
منچستریونایتد؛ چرا این تیم خود را پیدا نمیکند؟
مرگ تدریجی فوتبال هلند: چرا و چگونه؟
سایه روشنهای جذابترین لیگ جهان
مارچلو لیپی: مردی برای همه فصول
قطر - ایران؛ بازخوانی نبرد تلخ دوحه 1376
بهشت بر تو ارزانی باد پسرجان...
سیتی - موناکو؛ کبریت خیس برابر آتش گداخته
بازخوانی اولین فصل مورینیو در چلسی
سیندرلا؛ نیمه شب چهارشنبه به وقت نوکمپ
نه، این همه آرزوهای ناپولی نبود...
انریکه و بارسا: اینجا زمان برای کسی متوقف نخواهد شد
خوردن استیک با دندانهای مصنوعی
معجونی که فوتبال انگلیس را تغییر داد
آلگری: از تورین تا لندن و بارسلونا
بارسا در پاریس: ده پرده از کشتار والنتاین
لیگ قهرمانان: ناقوسها برای که بهصدا در میآیند؟
ردبول؛ بوندسلیگا علیه نوشیدنی شیطان!
ظهور و سقوط لستر: وداع با رمانتیسم؛ سقوط نکنید، بمانید آقای رانیری
آرسن ونگر: گربه خانگی میان ببرهای گرسنه
یادداشت حمیدرضا صدر درباره تیم محبوب ایتالیایی؛ رم، کولوسئوم در غیاب سزار
لیورپول و کلوپ: ژانویه عذاب آور
از رونی تا رونالدو: مسیر موازی پسران فرگوسن
از قلیچ خانی و هاشمی نسب تا سرجیو راموس: دست دادن با آتش
رونالدو برزیلی یا رونالدو پرتغالی؟
جام جهانی 48 تیمی: معما، پرسش و دلار
از اوفارل تا کیروش: همان شهرزاد قصهگو
بازگشت یاپ استام به منچستر: داغ آن وداع تلخ
یوونتوس: همان بالا با یک علامت سوال
قربانگاه والنسیا، نفرین خفاشها
فوتبال سال 2016؛ ده پرده از زندگی و مرگ
آیا یونایتد و مورینیو سرانجام به جاده اصلی بازگشتهاند؟
آقای گل محجوب؛ از سیلی عبده تا مرگ در استکهلم
از چلسی تا آرسنال، از آنتونیو تا آرسن
لیونل مسی 2016: هم شیرین شیرین؛ هم تلخ تلخ
یادداشت ویژه حمیدرضا صدر برای برنده توپ طلا؛ رونالدو: رنج به علاوه سرمستی
میلان: مشت آهنین درون مخمل راه راه
ردبول، نوشابه منفور بوندسلیگاست!
هفته چهاردهم لیگ برتر: باران آنها را برد
ال کلاسیکو 232 : کسالت آمیخته به جادوی صد
هفته سیزده لیگ برتر: کونته آن بالا و مورینیو این پایین
تا 41 سالگی در برنابئو؛ کریستیانو میتواند؟
رئال به روایت زیدان: بی های و هوی، بی زرق و برق
هفته دوازده لیگ برتر: نه، تو دیگه خاص نیستی!
استیون جرارد: تاریخ تو را به کدام سو خواهد برد؟