یادداشت حمیدرضا صدر برای ال کلاسیکوی آخر:
جام برای آسنسیو، چاقو برای والورده
حمیدرضا صدر به سیاه روشن های پیروزی قاطعانه رئال مادرید در سوپرکاپ اسپانیا پرداخته، به پرواز رئال و سقوط بارسلونا...
هر دو اسپانیایی. یکی مهاجم بیست و یک ساله با پیراهن سپید رئال و یکی مهاجم سابق پنجاه و سه ساله نشسته روی نیمکت رهبری بارسلونا. یکی آن بالا، یکی این پایین. یکی خندان برابر سرودهای ستایش آمیز و یکی سرافکنده مقابل نیش های خفت بار. یکی در تیمی که طی دو دیدار پنج گل زده و دیگری سکان دار لشگری که آن پنج گل را پذیرفته...آن شب برنابئو برای هر دوی آنها فراموش نشدنی بود. یکی پرواز کرده بود و یکی ته چاه دست و پا می زد.
آن پسر بیست و یک ساله را با نام خانوادگی متعلق به پدر اسپانیایی اش یعنی "آسنسیو" می خوانند، ولی آن پسر نام کوچکش یعنی "مارکو" را از مادر هلندی اش گرفته. مادری شیفته مارکو فن باستن که آرزو می کرد پسرش روزگاری بسان ستاره هلندی به پرواز درآید. مادر مارکو آسنسیو در 2011 درگذشت و ندید پسرش چگونه در رئال مادرید روزهای خوش فن باستن را به یادها آورد. ندید در سوپر کاپ اروپا فصل پیش گل زد. ندید در فینال لیگ قهرمانان دروازه یوونتوس را گشود. ندید در دیدار رفت سوپر کاپ اسپانیا دروازه بارسلونا را گشود... و ندید عقربه در بازی برگشت برابر بارسا به دقیقه 4 نرسیده با آن ضربه قوسی و تماشایی دروازه تراشتگن میخکوب شده را فتح کرد و بارسا همان جا تسلیم شد.
75 ثانیه از بازی گذشته بود که آسنسیو و والورده در دو قطب کاملا متفاوت قرار گرفتند. لحظه ای که آسنسیو آن فرصت معرکه را برای مادریچ مهیا ساخت و همه دریافتند بارسا چه شکننده است. آسنسیو اجازه نداد کسی جای رونالدو محروم را احساس کند، همین طور جای گرت بیل کنار مانده و ایسکو راهی میدان نشده را. به آسنسیو نگاه می کردیم و رئال معروف به "تیم کهکشانی" را باشگاهی کاشف بازیکنان بااستعداد می دیدیم. نگاه می کردیم نمی توانستیم نپرسیم چرا رئال بازیکنانی بسان آسنسیو، ناچو، کاسمیرو و واسکوئز را به چنگ آورده و چرا بارسا به آندره گومز و امتیتی روی آورده؟ آسنسیو بیست و یک ساله با کمتر از چهار میلیون یورو مادریدی شده و بارسا برای پائولینیو چهل میلیون به باشگاه چینی پرداخته.
وقتی بنزما در دقیقه 38 از درون محوطه جریمه پس از سانتر مارسلو برابر مدافعان آشفته گل دوم را زد سوی دیگر رئال را دیدیم. غنای تیمی که بازیکنانش پنج سال یا بیشتر کنار هم بازی کرده اند: راموس، مادریچ، رونالدو، مارسلو، بنزما و واران. این که زیدان توانسته رونالدو و بیل را بی هیاهو - برخلاف دوران مورینیو - روی نیمکت بنشاند و به جوانانش فرصت پرواز دهد، بی آن که سربازان قدیمی فراموش شوند. این که زیدان توانسته رئال را آرام آرام برای دوران پس از کریستیانو، جوان کند.
اما بارسلونا چی؟ هنوز نمی توانیم این بارسا را بدون لیونل تصور کنیم. بارسایی که جای خالی شده ژاوی را پر نکرده چگونه جای مسی را پر خواهد کرد؟
مسی در برنابئو جان کند، ولی همه چیز در همان نیمه اول تمام شده بود. وقتی داور سوت پایان را کشید هر دو تیم انتظار فرا رسیدن آن لحظه را می کشیدند. یکی برای بالا بردن جام و یکی خروج با سرهای پایین پس از شکست 1-5 طی دو دیدار را. بارسا برای اولین بار طی شش سال پس از بیست و چهار بازی که دروازه رئال را در برنابئو باز کرده بود، گلی در مادرید نزد. آنها آخرین بار در فینال جام حذفی 2011 که رئال به رهبری مورینیو با یک گل مغلوب شان کرد در برنابئو دروازه را باز نکردند.
حالا ارنستو والورده آغازی کابوس وار در بارسلونا داشته. مردان او دو بار توپ را به تیر دروازه رئال کوفتند، ولی تیمی بودند به سرفه افتاده، کند، بی نظم و از همه مهم تر "بی اعتقاد" و "بی هویت". نقطه مقابل بارسا عصر طلایی گواردیولا و فصل سه گانه انریکه. میانه میدان از دست رفته بود و یکی از طرفداران بارسا در توصیف نمایش نیمه اول کاتالان ها به تلخی سیستم مردان والورده را 2-0-4، تیمی بدون مرد میانی می خواند. والورده در نیمه دوم ژرارد پیکه را بیرون میدان فرا خواند. پیکه سرگیجه گرفته در آماج نیش مادریدی ها. مادریدی های خطاب به پیکه شعار "Se Queda " به معنی "اون می مونه"، جمله پیکه درباره نیمار، را سر می دادند که نیش بزرگی بشمار می رفت. نلسون سمدو جای پیکه را گرفت، ولی روی آوردن به دفاع پنج نفره که قرار بود طی حمله سه نفره شود، آبی اناری پوش ها را آشفته تر کرد. بارسا که از سال 2005 با سیستم 3-3-4 بازی کرده نمی توانست خود را با سیستم والورده همساز کند. توپ که راهی یک سوم نهایی زمین رئال می شد نشانی از یک بازیکن نیشدار نبود. سوارز گیج بود و گومز پرسه می زد و کیلور ناواس در صدمین بازی اش برای رئال باصلابت درون سنگرش ایستاده بود.
زنگ لالیگا به صدا درآمده. شش فاتح آخر سوپرکاپ اسپانیا فاتح لالیگا نبوده اند شامل رئال در 2012، ولی چه تیمی جز مردان برنابئو را می توان مدعی قهرمانی خواند؟ در حالی که همه چاقوها را برای قصابی درآورده اند و تیز می کنند. برای حمله به مدیران بارسا، برای قطعه قطعه کردن والورده. برای خالی کردن دق دل شان از درخشش کاتالان ها طی نزدیک به یک دهه.
نویسنده: حمیدرضا صدر
از همین نویسنده بخوانید:
سرقت از رستوران ایتالیایی در لندن
آیا بارسلونا در حال فروپاشی است؟
چلسی و کونته: وحشت از سرنوشت آنچلوتی
نیمار - پاریس؛ عملیات گنگستری 2017
نیمار: بی وفایی و پول پرستی یا فرار از سایه مسی؟
چهل سالگی دیدار ایران - آرژانتین؛ جشنواره رئال
جنون خرید در فوتبال اروپا: خرج کن و فقط خرج!
مورینیو و یونایتد: فصل دوم، فصل پرواز؟
چلسی و دیگو کاستا: جنگ با خروس جنگی
انتقال جنجالی بونوچی: چرا سرباز کهنه کار یووه راهی میلان شد؟
خامس رودریگز: وداع طولانی و تلخ از نوع مادریدی
جان تری در آستون ویلا: نه نمی تونی از روی سایهات بپری
طناب داری که آرام و بی صدا بافته شد
تابستان از نوع آرسنالی؛ بهترینها را از دست بده
سایه و روشن های یک انتقال جنجالی
بازگشت رونالدو به منچستریونایتد: هفت پرسش
نگاه انتقادی اکونومیست به صعود ایران!
کیروش: از منچستر تا تهران برخلاف مسیر آب
روزی که بلیت جام جهانی مهر باطل خورد
از رونالدو تا بوفون؛ از آسمان تا زمین
زیدان - آلگری: نیشها را به هیچ بگیر
توخل و دورتموند: وداع سرد سرد با دیوار زرد
فرانچسکو توتی: پس باد همه چیز را با خود نخواهد برد
گاسکویین 50 ساله: بدون نامهای از محبوبه بیوفا
آیا دو جام یونایتد، جام های میکی ماوس بودند؟!
سه سقوط کرده: ونگر، گواردیولا، مورینیو
جان تری: وداع مرد احساساتی تک باشگاهه
شبی در آمستردام برخلاف جریان آب
وقتی هیولا، سرخپوستها را بلعید
بازنگری تاریخیترین قهرمانی پرسپولیس؛ جام 1352
کسی نمیگفت آفتاب در مونیخ میدرخشد
ال کلاسیکو: شب خوک زده با فیگو
تونی آدامز و سالاد فصل هجده ملیتی گرانادا
یوونتوس - بارسلونا: هفت پرده از نبرد انتقامی
میلان؛ فیل بزرگ در تاریکی مطلق
منچستریونایتد؛ چرا این تیم خود را پیدا نمیکند؟
مرگ تدریجی فوتبال هلند: چرا و چگونه؟
سایه روشنهای جذابترین لیگ جهان
مارچلو لیپی: مردی برای همه فصول
قطر - ایران؛ بازخوانی نبرد تلخ دوحه 1376
بهشت بر تو ارزانی باد پسرجان...
سیتی - موناکو؛ کبریت خیس برابر آتش گداخته
بازخوانی اولین فصل مورینیو در چلسی
سیندرلا؛ نیمه شب چهارشنبه به وقت نوکمپ
نه، این همه آرزوهای ناپولی نبود...
انریکه و بارسا: اینجا زمان برای کسی متوقف نخواهد شد
خوردن استیک با دندانهای مصنوعی
معجونی که فوتبال انگلیس را تغییر داد
آلگری: از تورین تا لندن و بارسلونا
بارسا در پاریس: ده پرده از کشتار والنتاین
لیگ قهرمانان: ناقوسها برای که بهصدا در میآیند؟
ردبول؛ بوندسلیگا علیه نوشیدنی شیطان!
ظهور و سقوط لستر: وداع با رمانتیسم؛ سقوط نکنید، بمانید آقای رانیری
آرسن ونگر: گربه خانگی میان ببرهای گرسنه
یادداشت حمیدرضا صدر درباره تیم محبوب ایتالیایی؛ رم، کولوسئوم در غیاب سزار
لیورپول و کلوپ: ژانویه عذاب آور
از رونی تا رونالدو: مسیر موازی پسران فرگوسن
از قلیچ خانی و هاشمی نسب تا سرجیو راموس: دست دادن با آتش
رونالدو برزیلی یا رونالدو پرتغالی؟
جام جهانی 48 تیمی: معما، پرسش و دلار
از اوفارل تا کیروش: همان شهرزاد قصهگو
بازگشت یاپ استام به منچستر: داغ آن وداع تلخ
یوونتوس: همان بالا با یک علامت سوال
قربانگاه والنسیا، نفرین خفاشها
فوتبال سال 2016؛ ده پرده از زندگی و مرگ
آیا یونایتد و مورینیو سرانجام به جاده اصلی بازگشتهاند؟
آقای گل محجوب؛ از سیلی عبده تا مرگ در استکهلم
از چلسی تا آرسنال، از آنتونیو تا آرسن
لیونل مسی 2016: هم شیرین شیرین؛ هم تلخ تلخ
یادداشت ویژه حمیدرضا صدر برای برنده توپ طلا؛ رونالدو: رنج به علاوه سرمستی
میلان: مشت آهنین درون مخمل راه راه
ردبول، نوشابه منفور بوندسلیگاست!
هفته چهاردهم لیگ برتر: باران آنها را برد
ال کلاسیکو 232 : کسالت آمیخته به جادوی صد
هفته سیزده لیگ برتر: کونته آن بالا و مورینیو این پایین
تا 41 سالگی در برنابئو؛ کریستیانو میتواند؟
رئال به روایت زیدان: بی های و هوی، بی زرق و برق
هفته دوازده لیگ برتر: نه، تو دیگه خاص نیستی!
استیون جرارد: تاریخ تو را به کدام سو خواهد برد؟