درباره این برکناری عجیب
توخل و دورتموند: وداع سرد سرد با دیوار زرد
حمیدرضا صدر به جدایی توماس توخل و بوروسیا دورتموند پرداخته، به اخراج توخل پس از فتح جام حذفی...
نشریات آلمانی بارها به "نقطه جوش" اشاره کرده بودند، ولی حرف های شان را جدی نگرفته بودیم. می گفتیم اغراق کرده اند و بازار گرمی. وصلت توماس توخل و بوروسیا دورتموند آن قدر شیرین بود که تلخی رفتن یورگن کلوپ را احساس نمی کردیم. ولی "نقطه جوش" دورتموند همان "نقطه اوج"ش هم بود. آخرین بازی اش. آخرین دقیقه. آخرین سوت. آنها در فینال جام حذفی 2-1 اینتراخت فرانکفورت را شکست دادند و جام را بالا بردند. ولی بدون او، بدون او که پس از پنج سال دورتموند را صاحب جامی کرد. جام را بالا بردند، وقتی که او در مسیر خانه اش بود. توخل رفت و مفهوم "خوش استقبال و بد بدرقه" را تبیین کرد. رفت بی آن که با "دیوار زرد" وداع کند.
در عکس های جشن قهرمانی سایت دورتموند هم نشانی از او نبود و جام را در دستان هنس یواخیم واتزکه رئیس باشگاه می دیدیم. سایت باشگاه فتح جام حذفی را خصیصه جاری در " DNA " دورتموند خوانده بود و نه دستاورد حضور توخل. توخل که تیم را در لیگ در رتبه سوم قرار داده بود. توخل که تیمش فصل با 72 گل زده، فقط سه گل کمتر از بایرن قهرمان، به پایان برده بود. توخل که کارلو آنچلوتی را هم در نیم فصل اول شکست داده که اولین شکست مونیخی ها در لیگ بود و هم در جام حذفی. توخل که تیمش در مرحله گروهی لیگ قهرمانان بی شکست بالاتر از رئال مادرید صعود کرده بود. توخل که آمده بود پس از یورگن کلوپ دوباره زردپوش ها را به پرواز درآورد... توخل که پس از فقط دو فصل اخراج شده بود.
توخل و دورتموند هفته به هفته و ماه به ماه از هم دورتر شده بودند و دورتر. می گفتند همان قدر در تاکتیک های فوتبال استاد است که در ساختن دشمن. رویارویی توخل و واتزکه پیش از آغاز فصل شروع شد و تا انتهای فصل ادامه پیدا کرد. واتزکه قول داده بود مت هاملس، ایکای گوندوگان و هنریک مخیتاریان همزمان تیم را ترک نخواهند کرد ولی هر سه بازیکنان در تابستان رفته بودند. در اواخر فصل اتوبوس حامل بازیکنان دورتموند پیش از دیدار با موناکو در لیگ قهرمانان مورد حمله قرار گرفت و بلافاصله یوفا و واتزکه به توافق رسیدند بازی روز بعد برگزار شود. توخل که پیش از آن در مقایسه با کلوپ به او انگ "مرد بی احساس" را زده بودند با چهره و کلامی احساساتگرایانه هم به یوفا حمله کرد و هم به مدیران باشگاه. دورتموند شکست خورد و حذف شد. نبرد هوفنهایم پیش رو بود که تیم سوم جدول را برای راهیابی مستقیم به لیگ قهرمانان تعیین می کرد، ولی واتزکه همان زمان پرده از اختلاف نظرش با توخل در باره بازی کردن یا نکردن با موناکو برداشت. دورتموند بازی را برد، ولی تنش روی نیمکت و داخل میدان ادامه پیدا کرد.
اختلافات توخل و سون میسلینتات بازیکن یاب باشگاه، همان کسی که اوبامیانگ و لواندونفسکی را کشف کرده، پیش از آغاز فصل آغاز شده بود. میسلیتتات انتقال الیور تورس اسپانیایی را نهایی کرده بود که توخل در آخرین لحظه جلویش را گرفت. ولی آلکساندر ایزاک بازیکن نوجوان سوئدی که وارد شد، توخل آخرین نفری بود که خبر ورودش را دریافت کرد. جرقه های درگیری او با بازیکنان هم گاه و بیگاه خودی نشان می دادند. نوری شاهین در فینال جام حذفی حتی برغم مصدومت جولین ویگل حتی روی نیمکت هم نبود تا کاپیتان اشملزر حیرتش را پنهان نکند. همه اینها غلط یا دست خبر از چند پاره شدن دورتموند می داد. اعتماد از دست رفته بود. ازدواج به بن بست رسیده بود.
توخل مربی درونگرایی بود که پیله اش را نشکست. معاشرت نکرد. نخندد و دستی به شانه این و آن نزد. او آنتی تز کلوپ بود. پس از شکست 1-2 از دارمشتاد بازیکنان را دورش جمع کرد و از چیزی با عنوان "فریبی جمعی" حرف زد. می گفتند واتزکه را با بهانه جویی هایش خسته کرده. او تدریجا مردی تک افتاده دورتموند شد. همه اینها در حالی که از دست داده سه بازیکن اصلی پیش از آغاز فصل دورتموند را در مسیر صعودی قرار داد: قهرمانی جام حذفی پس از پنج سال. بازهای بی شکست در خانه. استفاده از شش نوجوان با مصدومیت بازیکنان اصلی اش. صعود بدون شکست در مرحله گروهی لیگ قهرمانان بالاتر از رئال مادرید.
توخل جای کلوپ را گرفت و در مقایسه با کارلو آنچلوتی در بایرن مونیخ، دورتموند را به جلو راند، در حالی که بایرن آنچلوتی، قدمی ورای بایرن پپ به جلو برنداشت. کلوپ زمانی دورتموند را ترک کرد زمان رفتنش فرا رسیده بود، ولی توخل در آغاز راه بود. دورتموند در آخرین بازی به رهبری کلوپ در فینال جام حذفی مغلوب وولفسبورگ شد و با توخل همان جام را بالا برد... باشگاه بدون واتزکه به جایی که حالا رسیده، نمی رسید. دورتموند حالا یک "برند" بزرگ شده، ولی یافتن مربی مناسبی متناسب با انتظارات دورتموند هم آسان نیست.
حمیدرضا صدر
از همین نویسنده بخوانید:
فرانچسکو توتی: پس باد همه چیز را با خود نخواهد برد
گاسکویین 50 ساله: بدون نامهای از محبوبه بیوفا
آیا دو جام یونایتد، جام های میکی ماوس بودند؟!
سه سقوط کرده: ونگر، گواردیولا، مورینیو
جان تری: وداع مرد احساساتی تک باشگاهه
شبی در آمستردام برخلاف جریان آب
وقتی هیولا، سرخپوستها را بلعید
بازنگری تاریخیترین قهرمانی پرسپولیس؛ جام 1352
کسی نمیگفت آفتاب در مونیخ میدرخشد
ال کلاسیکو: شب خوک زده با فیگو
تونی آدامز و سالاد فصل هجده ملیتی گرانادا
یوونتوس - بارسلونا: هفت پرده از نبرد انتقامی
میلان؛ فیل بزرگ در تاریکی مطلق
منچستریونایتد؛ چرا این تیم خود را پیدا نمیکند؟
مرگ تدریجی فوتبال هلند: چرا و چگونه؟
سایه روشنهای جذابترین لیگ جهان
مارچلو لیپی: مردی برای همه فصول
قطر - ایران؛ بازخوانی نبرد تلخ دوحه 1376
بهشت بر تو ارزانی باد پسرجان...
سیتی - موناکو؛ کبریت خیس برابر آتش گداخته
بازخوانی اولین فصل مورینیو در چلسی
سیندرلا؛ نیمه شب چهارشنبه به وقت نوکمپ
نه، این همه آرزوهای ناپولی نبود...
انریکه و بارسا: اینجا زمان برای کسی متوقف نخواهد شد
خوردن استیک با دندانهای مصنوعی
معجونی که فوتبال انگلیس را تغییر داد
آلگری: از تورین تا لندن و بارسلونا
بارسا در پاریس: ده پرده از کشتار والنتاین
لیگ قهرمانان: ناقوسها برای که بهصدا در میآیند؟
ردبول؛ بوندسلیگا علیه نوشیدنی شیطان!
ظهور و سقوط لستر: وداع با رمانتیسم؛ سقوط نکنید، بمانید آقای رانیری
آرسن ونگر: گربه خانگی میان ببرهای گرسنه
یادداشت حمیدرضا صدر درباره تیم محبوب ایتالیایی؛ رم، کولوسئوم در غیاب سزار
لیورپول و کلوپ: ژانویه عذاب آور
از رونی تا رونالدو: مسیر موازی پسران فرگوسن
از قلیچ خانی و هاشمی نسب تا سرجیو راموس: دست دادن با آتش
رونالدو برزیلی یا رونالدو پرتغالی؟
جام جهانی 48 تیمی: معما، پرسش و دلار
از اوفارل تا کیروش: همان شهرزاد قصهگو
بازگشت یاپ استام به منچستر: داغ آن وداع تلخ
یوونتوس: همان بالا با یک علامت سوال
قربانگاه والنسیا، نفرین خفاشها
فوتبال سال 2016؛ ده پرده از زندگی و مرگ
آیا یونایتد و مورینیو سرانجام به جاده اصلی بازگشتهاند؟
آقای گل محجوب؛ از سیلی عبده تا مرگ در استکهلم
از چلسی تا آرسنال، از آنتونیو تا آرسن
لیونل مسی 2016: هم شیرین شیرین؛ هم تلخ تلخ
یادداشت ویژه حمیدرضا صدر برای برنده توپ طلا؛ رونالدو: رنج به علاوه سرمستی
میلان: مشت آهنین درون مخمل راه راه
ردبول، نوشابه منفور بوندسلیگاست!
هفته چهاردهم لیگ برتر: باران آنها را برد
ال کلاسیکو 232 : کسالت آمیخته به جادوی صد
هفته سیزده لیگ برتر: کونته آن بالا و مورینیو این پایین
تا 41 سالگی در برنابئو؛ کریستیانو میتواند؟
رئال به روایت زیدان: بی های و هوی، بی زرق و برق
هفته دوازده لیگ برتر: نه، تو دیگه خاص نیستی!
استیون جرارد: تاریخ تو را به کدام سو خواهد برد؟