کد خبر : 1302387 |
17 بهمن 1394 ساعت 23:38 |
134.5K بازدید |
0
دیدگاه
چرا لسترسیتی عجیبترین تیم فوتبال اروپاست؟
دقیقه هفتاد. تکبهتک جیمیِ واردی و جو هارت. توپ به بدن دروازهبان میخورد و سیتیزنها که هنوز کمی امیدوارند این واکنش مسیر مسابقه را تغییر بدهد؛ سرگرم هو کردن واردی میشوند.
به گزارش "ورزش سه"، همه آقایگلهای دیگری که میشناسیم؛ همه ستارهها و نوابغ؛ در لحظاتی شبیه به این مسابقه را دنبال میکنند اما پسربچه شرور لسترسیتی؛ به طرف سکوها برمیگردد؛ با دستهایش نتیجه مسابقه را به نمایش میگذارد و با لبخندش حریف را به تمسخر میکشد. این دیوانگی ادامهدار از ورزشگاه کوچک فیلتوود تا اتحادِ بزرگ؛ منطقی نیست. درست مثل صدرنشینی 47 روزه یک تیمِ عجیب. یک تیم باورنکردنی. آبیهای پررنگ/پررویا.
از واردی و محرز؛ زیاد شنیدهایم. بهترین گلزن و بهترین بازیکن فصل. غیرمنتظرهترین بهترینهای همه این سالهای لیگ جزیره. لستر اما تنها با آنها ساخته نشده است. این تیم با ستارههای عجیب از راه رسیده تا موتویِ همیشگی شهر را به بازی بگیرد. فلسفهای که در آن «مثل همیشه بودن» افتخارِ ساکنان شهرِ واقعشده در میدلند شرقی تلقی میشود.
درست برعکس سرنوشت بازیکنانِ تیم. تیمی که دروازهباناش، پسر پیتر اشمایکل بزرگ؛ 4 سال قبل علیرغم علاقه زیادش به بازی در لیدز؛ به خاطر آمار بد از باشگاه دستهاولی اخراج شد و مدافعاش؛ غولِ قدبلند آلمانی و توپجمعکن المپیااشتادیون در فینال جام حذفی 97؛ بعد از ناکامی در چلسی به هر قیمتی در فوتبال انگلیس باقی ماند تا یک روز ستاره اول مسابقهای شبیه بازی امروز باشد.
این دو نفر، فقط بخشی از ستارههای عجیب لستر هستند. دنیدرینکواتر؛ با این فامیلی خندهدار؛ 4 سال در عضویت یونایتد بود اما حتی یک بار در لیگکاپ نیز برای باشگاه به میدان نرفت. مارک آلبرایتون؛ یک سال قبل از تیم رویایی کودکیاش استون ویلا به عنوان بازیکن مازاد کنار گذاشته شد. دنی سیمپسون بعد از اولین بازی با پیراهن یونایتد؛ با چنین تمسخری از الکس فرگوسن روبرو شد:«او شبیه هر چیزی است جز یک فوتبالیست!» و مدتها درگیرِ درگیریهای خیابانی بود.
لئو اولوئا؛ که در لباس برایتون هیچکس ناماش را نشنیده بود؛ در لستر کاری کرد که خورخه سامپائولی برای تعویض ملیتاش دست به کار شود و ناتان دایر؛ هفت سال قبل به خاطر دزدی تلفن همراه دستگیر شد. آنها داستانهای هالیوودپسندی دارند. گنگِ پشتپاخورده لیستهای مازاد که حالا به شخصیتِ قهرمانی لیگ برتر رسیدهاند. یک جایی از دیوار رختکنشان در استادیومِ کینگ پاور؛ نوشته شده: «بدون ترس». فکر میکنید ممکن است آنها بعد از سپری کردن همه این ماجراها از چه چیزی بترسند؟
شاید مهمتر از صدرنشینی لیگ برای رانیهری؛ حضور طعنهآمیز او در فهرست نامزدهای هدایت چلسی باشد. مردی که یک دهه قبل از باشگاه رفت تا پایههای تیم آبراموویچ شکل بگیرند و حالا بعد از همه ولخرجیها و رفتوآمدها و مسابقهها؛ در چلسی به این نتیجه رسیدهاند که شاید او گزینه مناسبِ بازگشت به نیمکت است. مردی که شاید بالاخره به مهمترین افتخار دوران ورزشیاش دست پیدا کند تا دیگر از سوی مورینیو «پیرمرد بیافتخار» خطاب نشود.
در مواجهه با آنچه او در لستر ساخته؛ دومین جمله خیلیها اشاره به فراموشی زودهنگام تیم است. البته که کورسِ قهرمانی فصل بعد با تیمهای دیگری شکل میگیرد و شاید گرگها به میانه جدول برگردند اما آنها فراموشنشدنیتر از بلکبرنِ دالگلیش؛ وولفسبورگِ ماگات و آتلتیکویِ سیمئونه هستند و خودمان را نمیبخشیم اگر فراموششان کنیم!
از واردی و محرز؛ زیاد شنیدهایم. بهترین گلزن و بهترین بازیکن فصل. غیرمنتظرهترین بهترینهای همه این سالهای لیگ جزیره. لستر اما تنها با آنها ساخته نشده است. این تیم با ستارههای عجیب از راه رسیده تا موتویِ همیشگی شهر را به بازی بگیرد. فلسفهای که در آن «مثل همیشه بودن» افتخارِ ساکنان شهرِ واقعشده در میدلند شرقی تلقی میشود.
درست برعکس سرنوشت بازیکنانِ تیم. تیمی که دروازهباناش، پسر پیتر اشمایکل بزرگ؛ 4 سال قبل علیرغم علاقه زیادش به بازی در لیدز؛ به خاطر آمار بد از باشگاه دستهاولی اخراج شد و مدافعاش؛ غولِ قدبلند آلمانی و توپجمعکن المپیااشتادیون در فینال جام حذفی 97؛ بعد از ناکامی در چلسی به هر قیمتی در فوتبال انگلیس باقی ماند تا یک روز ستاره اول مسابقهای شبیه بازی امروز باشد.
این دو نفر، فقط بخشی از ستارههای عجیب لستر هستند. دنیدرینکواتر؛ با این فامیلی خندهدار؛ 4 سال در عضویت یونایتد بود اما حتی یک بار در لیگکاپ نیز برای باشگاه به میدان نرفت. مارک آلبرایتون؛ یک سال قبل از تیم رویایی کودکیاش استون ویلا به عنوان بازیکن مازاد کنار گذاشته شد. دنی سیمپسون بعد از اولین بازی با پیراهن یونایتد؛ با چنین تمسخری از الکس فرگوسن روبرو شد:«او شبیه هر چیزی است جز یک فوتبالیست!» و مدتها درگیرِ درگیریهای خیابانی بود.
لئو اولوئا؛ که در لباس برایتون هیچکس ناماش را نشنیده بود؛ در لستر کاری کرد که خورخه سامپائولی برای تعویض ملیتاش دست به کار شود و ناتان دایر؛ هفت سال قبل به خاطر دزدی تلفن همراه دستگیر شد. آنها داستانهای هالیوودپسندی دارند. گنگِ پشتپاخورده لیستهای مازاد که حالا به شخصیتِ قهرمانی لیگ برتر رسیدهاند. یک جایی از دیوار رختکنشان در استادیومِ کینگ پاور؛ نوشته شده: «بدون ترس». فکر میکنید ممکن است آنها بعد از سپری کردن همه این ماجراها از چه چیزی بترسند؟
شاید مهمتر از صدرنشینی لیگ برای رانیهری؛ حضور طعنهآمیز او در فهرست نامزدهای هدایت چلسی باشد. مردی که یک دهه قبل از باشگاه رفت تا پایههای تیم آبراموویچ شکل بگیرند و حالا بعد از همه ولخرجیها و رفتوآمدها و مسابقهها؛ در چلسی به این نتیجه رسیدهاند که شاید او گزینه مناسبِ بازگشت به نیمکت است. مردی که شاید بالاخره به مهمترین افتخار دوران ورزشیاش دست پیدا کند تا دیگر از سوی مورینیو «پیرمرد بیافتخار» خطاب نشود.
در مواجهه با آنچه او در لستر ساخته؛ دومین جمله خیلیها اشاره به فراموشی زودهنگام تیم است. البته که کورسِ قهرمانی فصل بعد با تیمهای دیگری شکل میگیرد و شاید گرگها به میانه جدول برگردند اما آنها فراموشنشدنیتر از بلکبرنِ دالگلیش؛ وولفسبورگِ ماگات و آتلتیکویِ سیمئونه هستند و خودمان را نمیبخشیم اگر فراموششان کنیم!
محمد حسین عباسی